دولت شوروی که از پرداخت ۱۱ تن طلای ایران، به حکومت دکتر مصدق امتناع ورزیده بود، نه دو هفته بعد که حدود شش ماه بعد از امضای عهدنامه، در خرداد ۱۳۳۴ محموله مذکور را به دولت زاهدی تحویل داد.
از روزگار رفته حکایت
خیابان فردوسی که در دوران قاجار خیابان علاءالدوله نامیده میشد، یکی از خیابانهای قدیمی شمالی- جنوبی تهران است. این خیابان از میدان توپخانه آغاز شده و پس از گذر از چهارراه اسلامبول به میدان فردوسی در شمال منتهی میشود
مصدق در مجلس دولت رزمآرا را دولتی وابسته به اجنبی نامید و گفت: «مطامع بیگانگان برای پایمالکردن حقوق سیاسی و محو قانون اساسی از آستین عوامل خدمتگزار و صدیق خود بیرون آمده است و جبهه ملی بههیچوجه زیر بار تحمل حکومتی که با تشبت به اجانب روی کار آمده است، نخواهد رفت.»
مسجد سپهسالار (که پس از انقلاب ۱۳۵۷ با نام مسجد آیتالله مطهری نیز شناخته میشود) یکی از نخستین و بزرگترین مسجدهای شهر تهران است. این مسجد همراه مدرسهای به همین نام در کنار عمارت بهارستان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان تهران جای گرفتهاست
نگاهی سطحی به نقشه تهران ناصری این نکته را نمایان میکند که میدان توپخانه مبارکه، عنصر اتصال شهر قدیم به شهر جدید شد و برای گذار از شهر قدیم طهماسبی به شهر جدید ناصری گذر از میدان توپخانه لاجرم بود، موقعیتی بی بدیل برای این میدان بود که تا سالها محفوظ ماند.
نام الهیه از زمان قاجار باب شد. زمینهای آن توسط حکیم الهی از دو کشاورز تجریشی خریداری شد و نامش به الهیه تغییر کرد.
یکی از مشکلات اساسی این ازدواج با تغییر قانون اساسی ایران شکل گرفت. بر اساس اصل سیوهفتم متمم قانون اساسی در آن زمان بود که بر اساس آن، مادر ولیعهد (منظور ولیعهد آینده ایران است) الزاما باید ایرانیتبار میبود. مجلس در اقدامی بیسابقه نهتنها به فوزیه تابعیت ایرانی داد بلکه او را ایرانیتبار نامید.
فرد ریچاردز عضو انجمن سلطنتی نقاشان و حکاکان انگلستان، در نخستین سالهای حکومت پس از قاجار به ایران سفر میکند. او در طول مدت اقامت در ایران گزارش و نقاشیهایی از وضعیت زندگی و کسب و کار مردمان آن روزگار ارائه میدهد
علت اصلی این سرنوشت محافظهکاری بورژوازی ملی در برابر فئودالیسمِ منقضی و علت عمده آن نیز دشمنی امپریالیسم با مشروطیت بود که تفوق جذامآسای بورژوازی وابسته بر نوگرایی ایرانی را سرعت بخشید. در اهمیت دورانساز جنبش دهقانی همین بس که حتی اگر در مبارزهای عمومی مغلوب میشد، باز هم میتوانست در تکوین آینده کشور مؤثر باشد و از شدت و سیاهی پلیدترین نمونه استبداد فردی و گستردهترین غارت منابع و سرمایههای ملی–به نسبت زمانه– یعنی دولت رضاشاهی بکاهد.
کودتای ۲۵مرداد۱۳۳۲ بهگونهای برنامهریزی شده بود که شایسته نام کودتا باشد؛ این کودتا تمام ویژگیهای یک کودتای کلاسیک را داشت و از ماهها قبل به دقت تدارک دیده شده بود. کودتا، ابتدا توسط انگلیسها تحت عنوان عملیات چکمه به رهبری وود هاوس سر جاسوس انگلیسی، تدارک دیده شده و پس از پیوستن آمریکا به نقشه کودتا و دخالت سیا، تحت عنوان عملیات آژاکس، مشترکا روی آن کار شد.
مقالهای از ژانت و کامران آفاری
ملانصرالدین ملغمهای از ایدئولوژیهای پیشرو بود. نشریه بهخودیخود نه منتقد سرمایهداری، بلکه زیادهرویهای آن بود و دیوانسالاری تزاری و نهادهای مذهبی را برای زندگی سخت و فقیرانه مردم نکوهش میکرد. زمینداران را برای اخذ مالیات اضافی از دهقانان و ثروتمندان را برای کمکنکردن کافی به امور خیریه به سخره میگرفت.
داربیشایر میگفت: «کاری که به من محول شده بود، بسیار ساده بود؛ به آنجا بروید، به سفیر اطلاع ندهید و هر هزینهای که برای تأمین سرنگونی مصدق با ابزار قانونی یا شبهقانونی نیاز دارید، از سرویس اطلاعاتی بگیرید». این افسر امآی ۶ در ادامه توضیح میدهد که او «مبلغ هنگفتی پول، بیش از یک و نیم میلیون پوند» خرج کرده است: «من شخصا دستور میدادم و آشوبهای خیابانی را هدایت میکردم».
دهم مرداد، روز دستور مصدق برای خروج اشرف پهلوی از ایران
ستاره اقبال اشرف پهلوی به عنوان زنی جاهطلب، سرکش، باهوش، جسور و مکار از زمانی رو به افول گذاشت که رزمآرا بر سر کار آمد. رزمآرا برخلاف رویه اسلاف خود بدون کوچکترین مشورتی با اشرف، کابینه خود را تشکیل داد و به اعتراضات اشرف بیتوجهی کرد. اشرف از این خودسری عصبانی شد و دست به تحریک و کارشکنی علیه دولت زد. رزمآرا از این تحریکات خشمگین شد و به شاه شکایت برد.
با رئیسجمهورشدن بنیصدر، ارتباط او با مسعود رجوی و شماری از اعضای سازمان منافقین گستردهتر شد و بنیصدر عملا به پلی تبدیل شد برای نفوذ اعضای این سازمان به بدنه دولت و نهادها تا حدی که عناصر منافقین در نهایت توانستند دفتر رئیسجمهور را در آن دوران در اختیار خود بگیرند. از ابتدای تابستان سال ۱۳۵۹ درگیری بنیصدر با اعضای محوری حزب جمهوری اسلامی شروع شد.
روزولت، چرچیل و استالین در چهار روز اقامت در تهران استراتژی مشترک «پس از جنگ» را تعیین کردند و درباره سرنوشت جنگ جبهه دوم اروپا، ورود ترکیه به جنگ، لهستان و مرزهای آن، وضعیت جنایتکاران جنگی پس از جنگ، طرح تقسیم آلمان و وضعیت خروج نیروهای متفق از ایران بحث و گفتگو کردند.
محمدعلی عمویی، از اعضای برجسته حزب توده درباره موضع دکتر مصدق در مواجهه با سرکوب معترضان ۲۳ تیر گفت: برای اینکه میزان مخالفت با امپریالیسم آمریکا هم نمایان شود، حزب [توده]در روز ورود هریمن به ایران، تظاهرات گستردهای را در سراسر ایران انجام داد. در تهران انبوه جمعیت در میدان بهارستان حضور یافتند، تمام خیابانهای منتهی به بهارستان مملو از جمعیت بود. آن روز من خودم از دانشکده افسری رفتم منزل، لباسم را عوض کردم، رفتم که استقبال مردم را ببینم؛ باور کنید من هرگز چنین جمعیتی را ندیده بودم البته بهجز در انقلاب سال ۵۷ هرگز اینچنین جمعیتی برای یک تظاهرات ندیده بودم.
در ۱۶ اسفند ۱۳۲۸ (ششم مارس ۱۹۵۰)، دولت ایران اسرائیل را به رسمیت شناخت و این موضوع بهطور رسمی از جانب نماینده ایران در سازمان ملل اعلام شد و اطلاعیه رسمی دولت دراینباره نیز ۱۰ روز بعد صادر شد. درپی این اعلام بود که تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی به مخالفت با این اقدام برخاستند، از آن جمله عبدالصاحب صفایی، نماینده مجلس شورای ملی و سیدمحمد تدین، نماینده مجلس سنا بودند.
هاشمیرفسنجانی که از نطق موافقان طرح عدم کفایت در روز اول بررسی در مجلس راضی نبود، در خاطرات روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ درباره جلسه عزل بنی صدر در مجلس مینویسد: «امروز موافقان طرح خیلی خوب صحبت کردند. مخصوصا آقایان موسویخوئینیها و سیدعلی خامنهای و مخالفها بعضی منصرف شدند و بعضی غیبت داشتند و بعضی در موافقت صحبت کردند و رئیسجمهور هم که مخفی است، برای دفاع نیامد».
به بهانه ۲۹ مه، سالروز تولد جان اف کندی
پس از سالها جان اف کندی هنوز در هالهای از مرگ اسرار آمیز خود فرو رفته است و یافتن پاسخی برای علت قتل او به یک بازی فکری هیجان انگیز تبدیل شده است. هنوز راز قتل او سر به مهر باقی مانده است، اما آیا خود او نیز قربانی همین رازهای سر به مهر مانده است؟
سازمان مجاهدین خلق اغلب سراغ کسانی میرفت... مثلا آقای منتظری، آقای بنیصدر و... یادم هست سازمان مجاهدین خلق مدتی به دنبال شجریان بود تا او را جذب کند که بالاخره به زبان آمد و علنی علیهشان حرف زد که بگذارند و بروند. باز یادم هست که مدتی به دنبال خدابیامرز مهندس بازرگان بودند