در مورد فرهنگ سیاسی آلمان و هم در مورد عراق یک نوستالژی از دست رفته وجود دارد. در فاصله بین استقرار سلطنت پارلمانی در سال ۱۹۳۲ میلادی و به دست گرفتن قدرت توسط حزب بعث در سال ۱۹۶۸ میلادی امکان لیبرالیزه شدن یا آزادی سازی عراق وجود داشت، اما حزب بعث آن را سرکوب کرد و با تحقیر به دوران پیش از خود نگاه میکرد. به موازات آن نیز نازیها کودتای ۱۹۴۱ را جشن میگرفتند و به فضای "بیش از حد لیبرال" و "بیش از حد آزاد" دوران پیش از خود یعنی دوره وایمار با دیده تحقیر و انتقاد مینگریستند.
ایران هیچ گونه علاقهای به آغاز جنگ با اسرائیل نداشت چه رسد به یک درگیری جهانی که سایر کشورها را نیز وارد آن مناقشه سازد.
تحریمهای موشکی تاثیر خاصی بر ایران نخواهند گذاشت، مگر این که به ادعایی استناد شود که میگوید ایران در تولید تجهیزات نظامی خود از ابزار و ادواتی استفاده میکند که از دیگر کشورها وارد میکند. البته که ما از صحت و سقم این ادعا خبر نداریم، ولی حتی اگر بگوییم که این ادعا هم حقیقت دارد، باز هم تحریمها تاثیری در بازار آزاد ندارد. ایران سالهای سال و در شرایط تحریم، قطعاتی را که میخواسته تامین کرده است؛ بنابراین در آینده نیز به ادامه روش پیشین خود خواهد پرداخت.
توتالیتر (تمامیت خواه) سعی در نابودی طبقات میانی و متوسط ان را داشتند. استالین کشاورزان مستقل را در گولاگها (اردوگاههای کار اجباری) به قتل رساند. کمونیستهای ویتنامی صدها معلم، دانش آموز و مقامهای محلی را در هوئه پایتخت فکری ویتنام به قتل رساندند. چین انقلاب فرهنگی را عملیاتی کرد. فیدل کاسترو در کوبا طبقه متوسط را فراری داد و مجبور به تبعید کرد. در میان اولین کوباییها که کشورشان را ترک کردند آماردانان، قضات و حقوقدانان حضور داشتند که واقع گرایی شان مانعی در برابر ایدئولوژی گرایی رژیم تازه به قدرت رسیده بود.
قطعا شخص نتانیاهو به تداوم بحران در منطقه نیاز دارد تا عمق سیاسی خود را تداوم ببخشد و مخالفان خود را نیز مهار کند، اما طبیعتا در عالم واقعی سیاست نمیتوان به هر آن چه دلبخواه است دست پیدا کرد یا هر اقدامی را انجام داد. شرایط محیطی، نوع اقدامات را محدود میکند؛ بنابراین باید دید نتانیاهو در شرایطی که اکنون در آن قرار دارد، میتواند سطح تنش را افزایش دهد یا خیر. حدس من این است که نمیتواند.
ایران دیگر میداند که با چه ابزارهای میتواند حملات بیشتری را صورت داده و بخشی از موشکهای حساستر خود را برای ادامه جنگ به کار بگیرد. اینها واقعیتهای جنگ است و در سرزمینهای اشغالی که شاید تا ۷۰ برابر کوچکتر از خاک ایران است، ادامه جنگ تمام عیار میتواند تاثیر ویرانگری داشته باشد.
در بحث سیاستهای اسرائیل با یک تناقض رو به رو هستیم. از یک سو، نتانیاهو برای خروج از فشار افکار عمومی، اعتراض خانواده گروگانها و البته حفظ کابینه خود، نسبت به ورود ایران به جنگ، تمایل داشت و ورود ایران به جنگ، هم مسئله غزه را به فراموشی میسپرد و هم ناکامیهای نتانیاهو در داخل اسرائیل را کمرنگ میکرد و از سوی دیگر ایالات متحده به عنوان مهمترین متحد اسرائیل، مخالف جنگ است. به همین دلیل نیز نمیتوان هیچ نوع پیش بینی صد در صدی درباره جنگ ارائه کرد
حقیقت این است که آمریکا روی اره نشسته است. درواقع اگر ایالات متحده اقدام آشکاری در جهت حمایت از اسرائیل انجام ندهد و اسرائیل را به علت شروع درگیریها (حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق) محکوم کند، یا کمکها و سلاحهای خود را قطع کند، تحت فشار لابی اسرائیل داخل خاک ایالات متحده قرار میگیرد که در بخشهایی مهم از جمله اقتصاد آمریکا و کنگره آمریکا نفوذ دارد. اما اگر ایالات متحده بخواهد تمام سیاستهای خود را روی شیوه دلخواه اسرائیل تنظیم کند، نیز با مشکلات گستردهای رو به رو میشود که برای آینده سیاسی بایدن نیز خطرناک خواهد بود.
اگر این استراتژی را قبول داشته باشیم که ایران و ایالات متحده تمایلی ندارند در منطقه درگیری به وجود آورند (همانطور که در ۶ ماه گذشته نیز به خوبی از پس مدیریت این موضوع برآمده اند) پس میدانیم که هر دو طرف کاملا مراقبند که هیچ نوع درگیری مستقیمی ایجاد نشود و اگر اعتقاد داشته باشیم که این درگیری مستقیم، نباید رخ دهد، پس به این استدلال میرسیم که کاملا بعید است از داخل ایران، حملاتی مستقیم انجام شود. مطمئنا سناریویی که شورای امنیت ملی برای انتقام از اسرائیل تایید کرده، نه بسیار بزرگ و فراتر از حدی است که اسرائیل عمل کرده و نه بسیار کوچک و پایینتر از حد انتظار.
برخی شبکههای خبری آمریکا جمعه ۲۴ فروردین به نقل مقامات اطلاعاتی این کشور خبر دادهاند که ایران تجهیزات نظامی خود از جمله یکصد موشک کروز و شمار قابل توجهی پهپاد را برای تدارک حمله احتمالی علیه اسرائیل در داخل کشور جابهجا کرده است. یک مقام ارشد دولت آمریکا و یک منبع اطلاعاتی نیز به سیانان گفتند، ایالات متحده احتمال میدهد ایران به طور مستقیم به اهدافی در داخل اسرائیل حمله کند و ممکن است نیروهای نیابتی ایران نیز در این حملات مشارکت داشته باشند. احتمال دارد ایران علاوه بر داخل اسرائیل، به اهدافی در نقاط مختلف منطقه نیز حمله کند.
آیا ما شاهد فرود موشکها و پهپادهایی خواهیم بود که مستقیما از خاک ایران علیه اهدافی در اسرائیل پرتاب میشوند؟ اگر این درست باشد ابعاد حمله چه اندازه خواهد بود؟ پاسخ اسرائیل به آن چه خواهد بود؟ آیا شاهد حمله پهپادهای اسرائیلی به اهدافی در داخل خاک ایران خواهیم بود؟
نشست قاهره در تصمیم ایران نقشی موثر و تعیین کننده دارد. البته بعید است که ایران هیچ واکنشی نشان ندهد و به احتمال زیاد، واکنش نشان خواهد داد. واکنش ایران نسبت به رفتارهای اخیر اسرائیل چند لایهای خواهد بود. این اقدامات چند لایهای میتواند شامل حملات نیروهای نیابتی، حملات سایبری و فعالیتهای حوزه جهانی باشد. اسرائیلیها در بسیاری از نقاط جهان منافعی دارند که ایران میتواند هدف قرار دهد.
ایران میتواند با ظرفیتهای ژئوپلیتیک خود که بارها و بارها نادیده گرفته شده است، در شکل دهی یک آتش بس در منطقه تاثیر گذار باشد. معتقدم نقش صلح آمیز ایران در شکل گیری آتش بس موضوع مهم و اتفاقا امکان پذیری است. در حال حاضر به نظر میرسد که حماس انتظار داشت بعد از این حجم ضربه خوردن، به عنوان برنده این جنگ، شناخته شود و بخش زیادی از درخواستهای حماس نیز محقق شود؛ خواستههایی مثل برگشت کامل اسرائیلیها داخل خاک خودشان و بازسازی غزه. اما اسرائیل کاملا برعکس فکر میکند و معتقد است تا زمانی که مبنای کار حماس نابود کردن اسرائیل است، این جنگ ادامه خواهد داشت. ۷۰ سال است که جنگهای اسرائیلیها با اعراب به نتایجی رسیده که تا حد زیادی به نفع اسرائیل است.
در نهایت، اولویت جمهوری اسلامی ایران بقای خود است. این موضوع در سالیان اخیر و رخدادهای آن و واکنش نظام سیاسی ایران آشکار شده است. اکنون به نظر میرسد چالشهای داخلی وجود دارد در نتیجه منطقی به نظر میرسد که نظام سیاسی ایران شور و حرارت ایدئولوژیک خود را با درجهای از عملگرایی در روابط خود با جهان خارج متعادل کند. از این رو مذاکرات غیرمستقیم محرمانه با ایالات متحده بر سر حملات انصارالله در دریای سرخ با میانجی گری عمان انجام شده است.
اگر فشار اعمال شده توسط جمهوری اسلامی ایران و واشنگتن به ترتیب بر انصارالله و اسرائیل بتواند به نحوی نتیجه دهد هر دو طرف شانس خود را برای پیروزی سیاسی در زمانی که بیشترین نیاز را به ان دارند افزایش میدهند.
از زمان تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ یا به عبارتی به رسمیت شناخته شدن اسرائیل در سازمان ملل، تا کنون، صلح به صورت عملی دیده نشده و درگیری به پایان نرسیده است.
در سال ۲۰۱۹ میلادی اسناد نشان دادند که "باربارا کاسل" وزیر کار بریتانیا توسط "رناتو پرونی" ایتالیایی عامل چکسلواکی در تله عسل افتاده بود. این اتفاق در زمان ریاست "کلمنت ریچارد اتلی" بر حزب کارگر در دهه ۱۹۵۰ میلادی رخ داده بود و کاسل در آن حزب به عنوان چهرهای نوظهور حضور داشت. اسناد اطلاعاتی پلیس مخفی کمونیستی چکسلواکی مربوط به سال ۱۹۵۳ میلادی نشان میدهد که پرونی بر این باور بود که میتواند کاسل را اغوا کند اگرچه هیچ گونه شواهدی وجود ندارد که نشان دهد او موفق شده بود.
مروری بر اتفاقاتی که در ماههای اخیر بین اسرائیل و آمریکا شاهد هستیم نشان میدهد فاصلهای که بین دولت بایدن و نتانیاهو افتاده، میتواند توسعه پیدا کند و آمریکا باید متوجه شده باشد که اسرائیل تلاش میکند دستورالعملهای خود را بر ایالات متحده تحمیل کند. این موضوع معنای بسیار منفی و بدی برای اعتبار و توان ایالات متحده خواهد داشت.
ایران که میداند مدام در معرض تهدید است، نیز باید مراقبتهای امنیتی داخل کشور را افزایش دهد و هم در نقاطی مثل سوریه که به شکل مستشاری حضور دارد، مراقبتهای امنیتی را توسعه دهد. فراموش نکنیم که همین افرادی که هم اکنون در معرض حمله قرار گرفته اند، از مدتها پیش، تحت نظر اسرائیل بوده اند. در چنین شرایطی مسائل امنیتی اهمیت بیشتری پیدا میکند.
«یکی از مهمترین جلوههای راهبرد جدید اسرائیل علیه حزب الله لبنان، هدف قرار دادن شبکه تقویتِ این جنبش است که عمدتا از کانال ایران صورت میگیرد. مدافعان و حامیان این ایده معتقدند که ترور شهید سید رضی موسوی و همچنین شهید محمد رضا زاهدی نیز دقیقا در همین راستا بایستی تحلیل و تفسیر شود.»
معتقدم پشت پرده این حملات درواقع ضربه زدن به حزب الله است، اما در مرحله اول اسرائیل به دنبال قطع ارتباط ایران و حزب الله است. به همین دلایل است که معتقدم طی روزهای آینده در منطقه شام، شاهد اتفاقات جدیدتری خواهیم بود.»