فرارو- آیا مجلس هشتم توانست خود را به عنوان مجلسی مقتدر که با استفاده از جایگاه قانونیاش تاثیرگذاری مثبتی داشته باشد، نشان بدهد یا مجلس نشینان این دوره را باید در مشکلات فراوان فعلی سهیم دانست؟
سئوال دیگر این است که وقتی "بیتوجهی دولت به قانون" یکی از بحثهای اصلی در فضای سیاسی میشود، آیا باید دولتمردان را مسبب آن دانست یا میتوان به اهمال مجلسیها نقش بیشتری در به حاشیه کشیده شدن قانون داد؟ مجلس نهم باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد؟ آیا با انتخاباتی که در راه است، میتوان منتظر تعیین نمایندههای دور بعد با تعداد رایهای زیاد بود؟
دکتر مسعود پزشکیان، یکی از اعضای اقلیت مجلس هشتم در همین خصوص به سئوالات "فرارو" پاسخ میگوید.
آیا مجلس هشتم میتواند از کارنامه خود دفاع کند؟
به نظر من که یکی از اعضای دوره فعلی هستم، مجلس هشتم به لحاظ تصویب قوانینی که بتواند مشکلات را کم کند، توانست خود را مجلسی کارشناس و درد آشنا نشان بدهد. مجلس نشینان هشتمین دوره در طول این دوره بارها ثابت کردند که شرایط کشور را به خوبی میشناسند و به همین دلیل همیشه به قانونهایی رای میدادند که در راستای رفاه جامعه تاثیرگذار باشند.
نقطه ضعف مجلس هشتم را در کدام بخش دیدید؟
"نظارت". با وجود اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به مجلس اجازه داده است تا با نظارت، اشکالات احتمالی دستگاههای مختلف را بازگو کند، ما در مجلس هشتم نتوانستیم از این موقعیت قانونی خود استفاده کنیم و به همین دلیل شاهد این هستیم که مشکلات و معضلات، بیشتر شده است.
اما نظارت يكي از اصلیترین وظیفههایی است که قانون به عهده مجلس گذاشته است.
به هر حال حتي قانونهايي كه خودمان در مجلس هشتم نوشته بوديم هم توسط دولت اجرايي نشد و ما هم نتوانستيم دولت را مجاب به اجرايي شدن قانونها بكنيم و در نتيجه اين شد كه كشور مشكلات زيادي را دقيقا به همين دليل تجربه كرد.
یعنی دولت به مجلس و جایگاه قانونیاش بیتوجهی میکند؟
اینکه دولت فعلی خود را ملزم به رعایت قانون نمیداند و قوانین را بر اساس سلیقه و نگاه خود قابل اجرا شدن میداند، واقعیتی تلخ است که همه به آن اشراف دارند.
این وضع ریشه در چه مسالهای دارد؟
اول اینکه دولتیها به طوری غیر منطقی نظر خود را نظر کارشناسیتری نسبت به نظرات دیگران میدانند و البته اختلافهای جدی هم که بین قوههای مجریه و مقننه هم وجود داشت را باید دلیل دیگری در نادیده گرفته شدن قانون دانست.
از بحث مجلس هشتم خارج شویم؛ مشارکت بالا در انتخابات، اهمیت زیادی برای نظام دارد, آیا می توان در 12 اسفند منتظر تعداد رای هایی باشیم که انتخابات مجلس نهم را انتخاباتی پرشور معرفی کند؟
خب! آنچه مشخص و البته غیر قابل انکار است, این است که نتوانسته ایم شرایطی ایده ال را برای انتخابات مهیا کنیم و به همین دلیل تردیدهایی در خصوص میزان مشارکت وجود دارد. واقعیت این است که مردم ناراضی هستند و این نارضایتی ما را به این نتیجه می رساند که احتمال مشارکت بالا، کم است. به همین دلیل همه باید در رفتار خود و مشی گروهی خود تغییراتی اعمال کنند تا اوضاع از این که هست بهتر شود.
چاره کار چیست، از چه طریقی می توان به این مهم رسید؟
بايد كارشناسي كنيم و ببينيم علت اصلي بي انگيزگي مردم در اتفاقات مهم كشور چيست. متاسفانه بايد قبول كرد كه مردم نسبت به تحركات كشور ترديد دارند و اين وظيفه مسئولين را سنگين تر مي كند. به نظر من اولين قدم اين است كه شفاف سازي كنيم و با رفتاري كه توام با صداقت باشد، بار ديگر اعتماد عمومي را به بالاترين حد ممكن خود برسانيم.
با اين شرايط فكر مي كنيد تعداد راي هاي ريخته شده در انتخابات آتي به قدي باشد كه راضي كننده تلقي شود؟
شرايط نشان مي دهد كه نبايد گمان كرد كه مشاركت به گونه اي باشد كه متعهدين به نظام را خیلی راضي كند. وضعيت فعلي به گونه اي است كه واقعا نمي توانيم در انتظار انتخاباتي باشيم كه به معناي واقعي كلمه، بسیار پرشور باشد.
" وضعيت فعلي به گونه اي است كه ..." بيشتر توضيح مي دهيد؟
انتخابات مجلس نهم در شرایطی به روز برگزاری نزدیک میشود که همه سلیقههای سیاسی امکان حضور در آن را پیدا نکردهاند و به همین دلیل مشخص، نمیتوان امیدی به اعطای رایهایی داشت که سهم طرفداران این گروههای غایب است.
برای داشتن یک "انتخابات منطقی و آزاد" ، التزام به چه بایدها و نبایدهایی ضروری است؟
انتخابات اتفاقی است که متولیان دستگاههای مختلف را تعیین میکند و مردم با هر نگاه و تحلیلی این فرصت را دارند تا با رای خود در تصمیمگیریهای مهم سهیم باشند. دقیقا به همین دلیل انتخاباتی را انتخابات منطقی میتوان خواند که همه گروههای سیاسی بتوانند با ارایه برنامههای خود، خود را در معرض رای مردم قرار بدهند.
با این شریط میتوان انتخابات مجلس نهم را انتخاباتی بر اساس بایدها و نبایدهایی که منطق برای هر انتخاباتی تعیین کرده است، دانست؟
جریان اصلاحات که به حق باید یکی از اصلیترین تفکرات سیاسی شناخته شود، در انتخابات حضور ندارد و این حضور نداشتن را معلول محدودیتهایی میداند که در این چند وقت اخیر با آنها مواجه شده است. شما وقتی یکی از پر طرفدارترین گروههای سیاسی را مجبور به حاشیهنشینی میبینید، آیا میتوانید ادعا کنید که انتخابات میدان بروز همه افکار و سلیقهها است؟!
به هر حال گروهی از اصلاحطلبها متهم به این هستند که از دایره نظام خارج شدهاند.
ببینید! اینکه عدهای بر اساس منافع سیاسی خود دنبال حذف رقیب هستند و به همین خاطر به آنها اتهاماتی را وارد میکنند، ملاک صحیحی برای قضاوت نمیتواند باشد. باعث تاسف است که اتهام و تهمت جای ثابتی در رفتارهای ما دارد و باعث شده تا اخلاقگرایی روز به روز بیشتر به گوشهنشینی عادت کند. این در حالی است که این موارد نه تنها با اصل دموکراسی و جمهوریت منافات دارد، بلکه باید گفت چنین عملکردهایی با روح دیانتگرایی و اصول اسلامی هم در تناقض است و به همین دلیل است که نگرانیها راجع به فضای سیاسی کشور و تاثیرات شرایط موجود به اوج خود رسیده است.