bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۱۹۴۲

پشت پرده اتحاد به نفع لاریجانی

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۸ - ۱۱ خرداد ۱۳۸۷

«لاریجانی در چند سال گذشته نشان داده است مرد بحران‌هاست. بحران احتیاج به مردانی دارد كه در لحظات باید تصمیم بگیرند و من به خوبی این توان را در لاریجانی دیده‌ام.» این عبارتی است كه «روح‌اللـه حسینیان» در دفاع از ریاست علی لاریجانی بر مجلس هشتم و ترجیح وی بر غلامعلی حداد‌عادل به كار می‌برد. 

به گزارش کارگزاران حسینیان خود از جمله كسانی است كه توان لاریجانی در مقابل بحران‌ها را به‌خوبی تجربه كرده است. در زمستان سال 77 و در اوج قدرت و نفوذ اجتماعی اصلاح‌طلبان، زمانی كه وزارت اطلاعات دولت خاتمی اطلاعیه تاریخی خود درباره قتل‌های زنجیره‌ای را صادر كرد، تنها چند نفر در میان مخالفان خاتمی بودند كه در آن شرایط، هنوز توان ایستادگی داشتند. 

بی‌شك علی لاریجانی یكی از آنها بود؛ كسی كه در آن شرایط به حسینیان مجوز داد تا در یكی از پرمخاطب‌ترین ساعات برنامه‌های تلویزیونی سیما، در میزگرد «چراغ» حاضر شود و با طرح ادعاهایی كاملا مغایر با اطلاعیه وزارت اطلاعات، نزدیكان و همفكران خاتمی را به‌عنوان عامل و آمر و مباشر قتل‌های زنجیره‌ای معرفی كند. 

چنین تصمیمی در آن شرایط سیاسی و اجتماعی البته آسان نبود و چنین است كه حسینیان، لاریجانی را «مرد بحران‌ها» می‌نامد. اما این، تنها اقدام و كاركرد لاریجانی در حوزه بحران طی سال‌های گذشته نبوده است. زمانی كه مطبوعات اصلاح‌طلب در بهار 79 اوج قدرت و نفوذ خود را به نمایش گذاشته بودند و صدا و سیما عملا در حوزه سیاستگذاری و اطلاع‌رسانی خبری و سیاسی در حال از دست دادن موقعیت خود در برابر تعدادی روزنامه نوپا بود، باز لاریجانی بود كه مجوز پخش فیلمی بی‌سابقه در تاریخ صدا و سیمای جمهوری اسلامی از «كنفرانس برلین»‌را صادر كرد تا نشان دهد برای مقابله با اصلاح‌طلبان نه‌تنها حاضر است به چهره‌هایی چون حسینیان تریبون دهد، كه حتی از توسل به فعالان برانداز حزب كمونیست كارگری هم ابا ندارد. 

نوع عملكرد لاریجانی در برنامه‌هایی چون «چراغ» و‌ «كنفرانس برلین»‌ (و پیش از آن، «هویت») به ‌گونه‌ای بود كه وقتی سال گذشته جانشین او-«عزت‌اللـه ضرغامی»- مجوز پخش مجموعه«به اسم دموكراسی» به‌عنوان برنامه‌ای مشابه تجارب لاریجانی را صادر كرد، فاصله‌ای بعید را با سلف خود نشان داد و حتی روزنامه كیهان در یادداشتی تایید كرد كه قوت كار «به اسم دموكراسی» در حد و اندازه تجارب پیشین صدا و سیما نبود. 

لاریجانی اما نه‌تنها از این زاویه كه كسانی چون روح‌اللـه حسینیان و حسین شریعتمداری می‌پسندند، «مرد بحران‌ها»ست كه مجموعه ویژگی‌های شخصی و توان نمایش وی به‌عنوان یك دیپلمات و در عین حال چهره‌ای فرهنگی و اهل گفت‌وگو چنان است كه در شرایط كلیدی توانسته به‌عنوان بدیل چهره‌های سیاسی و فرهنگی مطرود ساختار سیاسی به میدان آید، ولی برخلاف دیگر همفكرانش، مخاطب را نیز برنیاشوبد و حتی در وهله اول جذب كند. نخستین تجربه مهم لاریجانی از این زاویه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.

در ابتدای دهه 70، زمانی كه «سیدمحمد خاتمی» در اعتراض به تشدید نفوذ جریان‌های سنتی و نیز نگاه‌های امنیتی در حوزه فرهنگ، استعفانامه نوشت و از دولت هاشمی كناره گرفت، این لاریجانی بود كه به پشتوانه حمایت راست سنتی و كسب تایید در سطوح عالی نظام، به جای او نشست؛ انتخابی كه گرچه همچون خاتمی به مذاق اهل فرهنگ خوش نبود، اما نوع رفتار و گفتار لاریجانی – برخلاف مصطفی میرسلیم كه پس از او آمد – چنان نبود كه حتی واكنش طیف‌های فرهنگی منتسب به نظام (نظیر مجله مهر) را برانگیزد. 

لاریجانی در سال 84 هم بار دیگر در متن تجربه‌ای مشابه قرار گرفت؛ آنگاه كه تصمیم نظام در پرونده هسته‌ای بر لغو تعلیق قرار گرفت و لازم شد «حسن روحانی» مسوولیت تیم هسته‌ای و دبیر شورای عالی امنیت ملی را وانهد، باز این علی لاریجانی بود كه به‌عنوان گزینه مطلوب به میدان آمد؛ انتخابی كه باز هم گرچه قرابت و همسویی روحانی با سیاست‌های اعتماد‌سازانه و تنش‌زدایانه اصلاح‌طلبان را نداشت، اما برخلاف سعید جلیلی كه بعد از وی و با حمایت احمدی‌نژاد به میدان آمد هم نه شگفتی ناظران و فعالان سیاسی داخلی و نه واكنش و اعجاب دیپلمات‌های خارجی را در پی نداشت. 

چنا‌ن‌كه وقتی لاریجانی رفت، سولانا در ابتدا آمادگی خود برای مذاكره با تیم جدید هسته‌ای ایران را اعلام كرد، اما پس از همان اولین برخورد با جلیلی و یارانش اعلام كرد كه «شگفت‌زده» شده و ادامه مذاكرات را نتیجه‌بخش نمی‌‌داند. 

جالب آنكه همزمان با قطعی شدن انتخاب لاریجانی به‌عنوان رئیس مجلس هشتم بود كه سولانا هفته گذشته پس از وقفه‌ای چند ماهه اعلام كرد احتمالا ماه آینده به ایران می‌آید تا بسته پیشنهادی غرب برای حل بحران هسته‌ای را ارائه كند. سولانا به‌عنوان شاخص‌ترین طرف غربی مذاكرات هسته‌ای در چند سال گذشته خیلی زود و در اولین روز پس از انتخاب رسمی لاریجانی به ریاست مجلس هشتم با وی تماس گرفت و تلفنی انتخابش را تبریك گفت. چنین وجهه‌ای نزد لاریجانی است كه او را به نقطه اتحاد و ائتلاف جریان حاكم تبدیل می‌كند. 

لاریجانی گرچه چهره‌ای نیست كه سوابق انقلابی و مبارزاتی او، احترام همفكران و مخالفانش را برانگیزد اما نشان داده كه اولا در مقابله با جریان رقیب و مرزبندی با دگراندیشان و منتقدان هیچ شك و شبهه و ابهامی ندارد و به تعبیر سخنگویان جریان راست دچار «التقاط» نیست. ثانیا لاریجانی از منظر پایگاه و خاستگاه سیاسی به هر سه طیف جریان حاكم وابستگی‌ها و پیوستگی‌هایی دارد. او در دهه 60 در معاونت وزارت سپاه و جانشین ستاد كل سپاه پاسداران حضور داشت تا سابقه‌ای قابل توجه در میان نیروهای سپاه و بسیج داشته باشد.
 
ارتباط نزدیك لاریجانی با جریان سنتی راست به‌ویژه چهره‌هایی چون ناطق‌نوری و عسگراولادی، حمایت آنها را متوجه وی ساخته تا آنجا كه آنان به‌‌رغم همه مخالفت‌ها در سال 84، لاریجانی را نامزد ائتلافی جناح راست معرفی كردند.
 
در میان نیروهای نوپای جناح حاكم و طیف حامی دولت نیز، لاریجانی با سوابقی كه در مقابله با اصلاح‌طلبان و ایستادگی وی در برابر مخالفان از خود نشان داده، واجد ویژگی‌های یك متحد هست. به‌ویژه آنكه لاریجانی با تصمیم ناگهانی خود در انتخاب اخیر و تغییر حوزه انتخابیه‌اش از تهران به قم، عملا فهرست راست‌گرایان منتقد دولت (موسوم به ائتلاف فراگیر اصولگرایان) را فاقد سرلیست و بسیار تضعیف كرد تا راه ‌برای ورود حامیان و متحدان دولت در تهران به مجلس گشوده‌تر شود. 

چنین موقعیتی است كه لاریجانی را صاحب المان‌هایی خاص می‌كند كه در شرایط ویژه، مجموعه جناح حاكم او را به عنوان نقطه اشتراك و ائتلاف می‌پسندند و در عین حال، ویژگی‌های شخصیتی، رفتاری و سیاسی او باعث می‌شود حتی مخالفان سیاسی‌اش، وی را جدی بگیرند و با سخنان و مواضع او، متفاوت از آنچه مثلا از حدادعادل دیده می‌شد، برخورد كنند. 

علی لاریجانی حتی در میان برادرانش هم چهره‌ای خاص و به عبارتی، نمونه تكامل‌یافته است. اگر «فاضل» و «باقر» را به عنوان فرزندان كمتر به سیاست ورودیافته مرحوم آیت‌الله میرزاهاشم آملی كنار بگذاریم، «محمدجواد لاریجانی» بیشتر به صفت سیاسی و «صادق لاریجانی» به عنوان چهره‌ای اهل فقه و فلسفه شناخته می‌شوند. در این میان، علی لاریجانی هم اهل سیاست است و هم متاثر و متوسل به زبان فلسفه؛ دو صفتی كه باعث می‌شود مقابله با لاریجانی برای مخالفان اصلاح‌طلبش از دشوارترین كارها باشد. 

لاریجانی نه حدادعادل است كه گویی همچنان در عرصه فرهنگستان ادب فارسی به سر می‌برد و از این‌رو نمی‌تواند به صراحت و ظرافت به مقابله با چهره‌ها و سخنگویان سیاسی رقیب (اعم از داخلی و خارجی) برخیزد و نه احمدی‌نژاد است كه از تفاخر رفتاری و گفتاری لازم برای سیاستمداری درجه اول كم‌بهره باشد و هر دم سوژه‌ای به دست منتقدانش دهد. 

افزون بر این، تجربه و پشتوانه سیاسی لاریجانی نه با حدادعادل و نه با احمدی‌نژاد و نه با چهره‌هایی نظیر قالیباف و حتی محسن رضایی قابل مقایسه نیست. حال كه حضور نظامیان در حوزه‌های مختلف سیاسی چنین پررنگ و بی‌سابقه شده، لاریجانی بیش از دیگران نشانه‌های ژنرال بودن را با خود دارد. این نشانه‌های آشكار است كه می‌تواند آدرس‌های پنهانی را از دلایل انتخاب لاریجانی به ریاست مجلس و تاثیر آن بر فضای سیاسی آشكار سازد. 

لاریجانی در سایه ژنرال بودن خود و قدرتی كه (در مقایسه با حدادعادل) به ویترین مجلس می‌بخشد، می‌تواند توجه افكار عمومی به احمدی‌نژاد را در یك‌سال آخر ریاست‌جمهوری‌اش منحرف سازد و در شرایطی كه نارضایتی اجتماعی به‌ویژه در حوزه اقتصاد، دولت را متزلزل ساخته، بار دیگر در نقش «مرد بحران» ظاهر شود و این‌بار هم، چنان‌كه حسینیان در مقطع قتل‌های زنجیره‌ای از لاریجانی دیده بود، نقشی كلیدی را علیه اصلاح‌طلبان ایفا كند. نیروهای مخالف اصلاحات بار دیگر بر سر نام و نقش لاریجانی به اتحاد رسیده‌اند. 
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین