bato-adv
کد خبر: ۱۲۰۲۲۰

استيصال امریکا در "جنگال" علیه ایران

برخي گزارش‌ها نشان مي‌دهد آمريكا به شكلي تمام عيار وارد فرایند «جنگال» (جنگ الکترونیک) با ايران شده است. اين مساله زماني كه پهباد آمريكا در چنگال ايران افتاد شكل عيان تري گرفت.
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۲ - ۰۴ مرداد ۱۳۹۱

برخي گزارش‌ها نشان مي‌دهد آمريكا به شكلي تمام عيار وارد فرایند «جنگال» (جنگ الکترونیک) با ايران شده است. اين مساله زماني كه پهباد آمريكا در چنگال ايران افتاد شكل عيان تري گرفت.
 
انجام عملیات‌های اطلاعاتی و سایبری علیه جمهوری اسلامی ایران اگرچه در گذشته به صورت پراکنده نزد افکار عمومی مطرح بود، اما پس از رسانه‌ای شدن حمله ویروس استاکس نت و بعدها دیو کیو و اکنون فلیم (شعله آتش) در 2 سال گذشته، سخنان بسیاری از آن گفته و شنیده شد؛ به طوری که از این زمان اصطلاحات و مشتقات جنگ سایبری و اطلاعاتی در قاموس سیاسی و اجتماعی نشر و بازنشر یافت.

در طول این مدت نیز چنان حجم گسترده‌ای از رویدادها و رخدادها راهی رسانه‌ها شده، که اکنون بسیاری اذعان دارد که ناقوس جنگ پنهان ایران و امریکا سال‌هاست به صدا درآمده است.
 
این نبرد نوپدید امتداد یک جنگ ایدئولوژیک به قدمت عمر جمهوری اسلامی ایران با تاکتیک‌ها و تکنیک‌های متفاوت است. به واقع سازه‌های نبرد سایبری در چیدمان جنگ پنهان، عموماً با تبیین و تکوین جنگ اطلاعاتي متاثر از پيشرفت‌هاي شتابناک فناورانه اطلاعاتي و ارتباطاتي نوپدید همانند شبكه‌هاي الكترونيكی و ظهور جامعه اطلاعاتي پدیدار گشته است.

در چنین مختصاتی هرگونه نبردی بر این گزاره‌ها استوار است و می‌کوشد تا با تخريب و توقف پروسه تبادلی اطلاعات ديجيتالي و غيرعملياتي كردن زيرساخت‌هاي اطلاعاتي یک هجمه همه‌جانبه را شکل دهد.
 
پیامدهای جنگ اطلاعاتی و الکترونیکی با پایه‌های امنیتی برخلاف نبردهای نظامی و فیزیکی عموماً ـ اگر چه همواره این چنین نیست ـ محرمانه و قابل انکار و تردید است.
 
از این رو در بسیاری از موارد، نتایج یک نبرد اطلاعاتی قابل تأیید یا تکذیب اصولی نیست، ولی واقعیت امر این است که این پیامدها مرگبار است.البته این پیامدها به مانند یک نبرد نظامی کشنده و آشکار نیست، اما به گفته مایک مک کانل ريیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، اگر تنها بانک بزرگ آمریکا با موفقیت مورد حمله سایبری قرار گیرد اثرات مخرب بسیار بزرگتری بر اقتصاد جهان خواهد داشت که از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ هم مهمتر خواهد بود.

 استوارت بيكر مديركل سياسي سابق وزارت امنيت داخلي آمريكا هم می‌گوید که با پيشرفت فناوري اطلاعاتي، خطر استفاده نظامي از اين فناوري هم افزايش مي‌يابد. حمله سايبري بخشي از يك جنگ متقارن است و طي آن آسيب‌پذيري كشورها از جمله آمريكا افزايش مي‌يابد.
 
پیامدهایی که مک کانل و بیکر از آن نام می‌برند سبب شده تا نبرد سایبری و اطلاعاتی اهمیتی خاص نزد بسیاری از کشورها یافته و سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی بر روی آن صورت پذیرد؛ نبردی که در ابعاد متقارن و غیرمتقارن پیامدهای ویرانگری را به دنبال دارند.
 
حوزه‌های نبرد اطلاعاتی و سایبری
با این مقدمه به نظر می‌رسد که ایران چند سالی است درگیر نبرد سایبری شده است؛ نبردی نابرابر در مقابل نظام سلطه به رهبری امریکا که پاندول تنش‌ها را به سوی نواختن ضربه نهایی هدایت می‌کند.
 
چندین حوزه از این نبرد طی ماه‌های اخیر قابل بازخوانی است. چند ماه قبل وزارت دادگستری امریکا اعلام کرد که 2 نفر در خاک این کشور متهم به مشارکت در توطئه ترور عادل الجبیر سفیر عربستان توسط نیروهای قدس ایران بودند؛ ادعایی که حتی خود مقامات امریکایی نیز آن را باور نکردند و تنها با فشار توانستند قطعنامه‌ای را در محکومیت تروریسم بدون ذکر نام ایران از تصویب مجمع عمومی سازمان ملل بگذرانند.

 پس از آن، یوکیا آمانو مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در آخرین گزارش فصلی خود با تکرار مطالعات ادعایی و عدم راستی آزمایی‌های پیشین، ایران را به انحراف از برنامه هسته‌يی به سوی تسلیحات نظامی هسته‌يی متهم و گزارشی را به اعضای شورای حکام آژانس ارائه داد.
 
اتهام‌زنی نظامی در برنامه هسته‌يی ایران در حالی است که گزارش های متعدد آژانس بین المللی انرژی اتمی و برآورد 16 نهاد اطلاعاتی و امنیتی امریکا در سال 2007 بر غیرنظامی برنامه هسته‌يی ایران تاکید داشته است.
 
از این رو به نظر می‌رسد که طرفداران اقدام اقتصادی و نظامی علیه ایران با تحریک و تطمیع لابی‌های یهودی و صهیونیستی تنها به آن بخش از اطلاعات دستگاه‌های امنیتی و جاسوسی اتکا می‌‌کنند که راه اتهام‌زنی بی‌پایه را در این زمینه باز می‌گذارد. انتشار این گزارش در حالی بود که پیش از آن احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد، اتهاماتی را در زمینه نقض حقوق بشر متوجه ایران ساخته بود.
 
ترجیع بند این مثلث 3گانه اتهام علیه ایران، سبب تشدید تحریم‌ها و دور جدید اقدامات تحريمي جامعه جهانی شد که در راستای آن امریکا، انگلیس، کانادا و اتحادیه اروپا و چندین کشور دیگر تحریم های اقتصادی و بازرگانی تازه‌ای را علیه ایران اعمال کردند.
 
به موازات این فشارها بر حجم تلاش‌های دیپلماتیک و اعمال اقدامات موثرتر علیه ایران حتی عملیات نظامی تاکید شد، حجم این هجمه تا جایی بود که ویلیام فاکس وزیر دفاع بریتانیا ـ که چندی بعد با اتهام همجنس بازی مجبور به استعفا شد ـ اعلام کرد که اگر نقشه آمریکا برای حمله نظامی به ایران جلو انداخته شود نیروهای مسلح بریتانیا ممکن است در یک چنین عملیاتی مشارکت کنند.
 
طرح اتهام زنی علیه ایران مبنی بر اقدام به ترور در کشورهای حوزه خلیج فارس نظیر بحرین و کویت اگرچه در طول بیش از یک سال از شروع خیزش مردمی در خاورمیانه عربی تکرار شده بود، اما در طی چند ماه اخیر تشدید شد.
 
اقدام جمهوری اسلامی در دستگیری تروریست‌های عامل شهدای هسته‌يی و پیش از آن 12 جاسوس سازمان سیا در ایران و لبنان در حالی بود که اواخر اردیبهشت ماه گذشته نیز تهران با شناسایی شبکه پیچیده جاسوسی و خرابکاری وابسته به سازمان جاسوسی آمریکا، 3۰ نفر از جاسوسان آمریکا را بازداشت کرده‌ بود.
 
این شوک اطلاعاتی در عرصه جنگ پنهان به امریکا به شکلی بود که رابرت بئر از مقام‌های ارشد پیشین در سازمان سیا اذعان کرده بود که زمانی که یک نفر و یک منبع را از دست می ‌دهیم این امر معمولاً یک عقب‌ نشینی در جاسوسی را به همراه دارد، اما وقتی که در تهران یا در بیروت یک ایستگاه کامل را از دست بدهیم این یک فاجعه خواهد بود و چنین چیزی نباید اتفاق بیفتد.
 
ولی واقعاً این فاجعه برای سیستم اطلاعاتی امریکا اتفاق افتاد و 20 نوامبر رسانه‌های امریکایی اعلام کردند که مقامات اطلاعاتی این کشور به تعلیق درآمدن عملیات‌های سیا در لبنان، در پی دستگیری چند تن از جاسوسان این سازمان در بیروت را تایید کرده‌اند.
 
با وجود هر تردیدی در این مساله، حداقل جمهوری اسلامی توانسته است با کشاندن بخشی از شکست‌های فاحش اطلاعاتی امریکا به عرصه رسانه‌ها و افکار عمومی از جنگ روانی علیه این کشور بهره‌برداری مطلوب نماید.
 
یک روز پس از این رخداد، پرده‌ای دیگر از جنگ اقتصادی علیه ایران کلید خورد و انگلیس با توجیه گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تحریم‌های جدیدی را با هدف تاثیر بر بخش بانکداری و انرژی و به طور خاص تحریم بانک مرکزی اعمال کرد؛ اقدامی که چند روز پس از آن سوی امریکا و کانادا نیز تکرار شد.
 
مصوبه مجلس شورای اسلامی در مورد کاهش سطح روابط با انگلیس و اخراج سفیر این کشور با حمله معترضان ایرانی به سفارت بریتانیا و باغ قلهک همراه شد تا چشم انداز روابط آن سوی آب‌های سرد آتلانتیک و این سوی آبهای گرم خلیج فارس بیش از پیش تیره شود؛ چشم‌اندازی که با اقدام اتحادیه اروپا و امریکا در تحریم لیست 180 بندی مقامات و سازمان‌ها ایرانی تارتر شد.
 
در کشاکش این تیک تاک جنگ اطلاعاتی ایران و غرب، ضربه بعدی را ایران وارد کرد؛ جمهوری اسلامی ایران تصاویری از در اختیار گرفتن یک فروند هواپیمای بدون سرنشین امریکا منتشر کرد.

هواپیمای بدون سرنشین RQ-170 که اصطلاحاً Sentinel یا دیده ‌بان نامیده می‌‌شود و برخی آن را جانور قندهار (محلی که اولین ‌بار تصویر آن منتشر شد) می‌نامند، یکی از مدرن‌ترین پهپادهای ارتش آمریکاست که استفاده از آن دستاوردهای مهمی برای نیروهای مسلح این کشور در افغانستان (نبرد علیه القاعده و طالبان) و پاکستان (کشتن بن لادن و عملیات علیه طالبان پاکستان) به همراه داشته است، در فرایند جنگال (جنگ الکترونیک) به چنگال ایران افتاد.

 سال گذشته نیز ایران اعلام کرد که 2 فروند هواپیمای جاسوسی و بدون سرنشین آمریکایی را سرنگون کرده است. چند ماه بعد نیز اعلام شد که ایران چند مورد از هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی را که در سال‌های اخیر سرنگون کرده، به کار‌شناسان روسی نشان داده است.
 
خوانش و پایش این دستاوردها نشان از آن دارد که هماوردی ایران در عرصه نبرد سایبری و اطلاعاتی به بسط توانایی نظامی در عرصه جنگ الکترونیکی و تثبیت هژمونی قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی پس از خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از عراق و افغانستان کمک شایانی می‌کند. این قدرت در چنین صورتی گستره‌ای از غرب افغانستان تا دریای مدیترانه را در حوزه عمل و مانور خود می‌بیند.
 
ابعاد نبرد سایبری و اطلاعاتی
با وجود این حوزه‌ها، اما ابعاد و اطراف این نبرد نوپدید مختلف و متفاوت است؛ گشودن ابعاد و زوایای جدید این جنگ از سوی امریکا نیز نه انتخابی، بلکه اقتضایی است. چنان‌که این کشور با آگاهی از هزینه‌های تصاعدی نبرد نظامی روی به نبرد سایبری و اطلاعاتی علیه ایران آورده است.
 
تمام این اقدامات پنهانی و غیرعلنی علیه ایران نیز سبب شده تا بسیاری، مجموعه این اقدامات را آغاز یک جنگ سایبری تمام عیار بدانند. چنان که سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده امریکا در گزارش های خود سخن از شروع جنگ پنهان بین ایران با امریکا و اسراییل داده‌اند.

این گزارش‌ها می‌گویند که امریکا و اسرائیل برای حمله مستقیم نظامی به تاسیسات هسته‌يی ایران جنگی مخفیانه علیه این کشور ترتیب داده‌اند. طبق این گزارش‌ها عملیات‌های خرابکارانه در جهت برخورد با آن‌چه پروژه‌های تسلیحات هسته‌يی ایران عنوان شده در حال انجام است.

 روزنامه دیلی تلگراف مهمترین عنصر این جنگ پنهان را پروژه «سربریدن» نام نهاده است. به نوشته این روزنامه در این پروژه ترور و یا حتی تهدید به ترور شخصیت‌‌های و مقامات برجسته در زمینه پروژه‌ها و برنامه‌‌های هسته‌يی ایران در دستور کار است.

 ترور شهیدان علیمحمدی، شهریاری، قشقایی، احمدی روشن و رضايی‌نژاد و تهدید به ترور سرلشکر قاسمی از این نمونه‌هاست؛ نمونه هایی که البته مورد اذعان و اعتراف خود مقامات امریکایی نیز هست. چنانکه مایک گراول سناتور سابق جمهوریخواه امریکا می‌گوید واقعیتی که باید به آن توجه داشت این است که دولت امریکا در چند سال گذشته خودش درگیر اقدامات مخفی برضد ایران بوده است.
 
به گفته وی کنگره آمریکا حتی بودجه سالانه‌ای معادل 200 میلیون دلار به صورت متوسط برای این‌گونه اقدامات مخفی در ایران اختصاص داده است.
 
البته در این زمینه نیز امریکا و رژيم صهيونيستي با همکاری تنگاتنگ با یکدیگر بر دو مورد تمرکز کرده‌‌اند؛ یکی از این دو عنصر تخریب دارایی‌‌ها و سرمایه‌هایی که در ارتباط با برنامه‌‌های هسته‌‌يی هستند و هزینه آن‌ها را تامین می‌کنند و دیگری تخریب اشخاص یا کشورهایی که ایران را در پیشبرد این امر یاری می‌رسانند.
 
تمرکز رژيم صهيونيستي بر روی این مساله صرفاً به گمانه‌زنی رسانه‌ای و گزارش‌های اطلاعاتی نهادهای دیگر محدود نشده، بلکه مورد اذعان و اعتراف مقامات این کشور نیز قرار گرفته است. مئیر داگان رییس سازمان موساد که سال گذشته پس از 8 سال جای خود را به تامیر پاردو داد، همواره از طرح جنگ پنهان دفاع کرده، و آن را دستاورد دوران ریاست خود بر موساد می‌پندارد.
 
ترور دانشمندان هسته‌يی نظیر اردشیر حسن‌پور، مسعود علی‌محمدی، مجید شهریاری، فریدون عباسی و داريوش رضايي‌نژاد وجه بارز این طرح بوده است. از سوی دیگر نیز امریکا و اسراییل به حمایت دیگر کشورهای غربی روی به ارتباط برقرار کردن با برخی از افراد داخل کشور تحت عنوان پروژه‌های تحقیقاتی، آموزشی و پژوهشی آورده است.

بر این مبنا پروژه‌ای موسوم به «براین دراین» در سازمان اطلاعات مرکزی رژیم صهیونیستی تعریف شده است که بر اساس آن با دانشمندان ایرانی و شماری از نظامیان ارشد ایرانی از طریق تماس با نزدیکانشان در خارج در از کشور تماس برقرار می‌شود.
 
در این پروژه سازمان سیا همراه و همکار موساد است و با تهیه فهرستی از اسامی افرادی که قابلیت همکاری دارند، شرایط عزیمت آن‌ها را به خارج از کشور فراهم نموده و پس از خروج، آن‌ها را دام خود گرفتار می‌کنند.
 
همراه با پروژه‌ها، نهادهای بین‌المللی مانند شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل متحد تحت نفوذ امریکا و متحدان اروپایی‌اش به یکی از اهرم تسهیل کننده این نبرد سایبری علیه ایران تبدیل شده‌اند.
 
انتشار لیست دانشمندان هسته‌يی ایران از سوی شورای امنیت در قالب قطعنامه‌های تحریمی توانسته است برای شناسایی شخصیت‌های مرتبط با برنامه هسته‌يی ایران بسیار راهگشا باشد. گنجاندن نام دانشمندانی چون فریدون عباسی در قطعنامه 1747 شورای امنیت باعث شد تا این لیست تحریم شورای امنیت به لیست ترور رژیم صهیونیستی تبدیل، و این رژیم نیز مبادرت به انجام ترور ایشان نماید.
 
این مساله را تلویحاً خود مقامات رژیم صهیونیستی نیز می‌پذیرند؛ روز 27 نوامبر 2010 که شهید مجید شهریاری و فریدون عباسی در خیابان‌های تهران ترور شدند بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسراییل اعلام کرد که مئیر داگان پس از 8 سال مدیریت و فعالیت در سازمان جاسوسی اسراییل موساد و انجام عملیات ویژه علیه ایران کنار رفت.
 
در کنار سکوت و انفعال معنادار جامعه جهانی، اما ایران تلاش داشته تا با دیپلماسی عمومی، حقوقی و رسانه‌ای تبعات و پیامدهای چنین توحش مدرنی را متوجه امریکاف اسراییل و دیگر کشورهای اروپایی بداند.
 
ناکارآمدی نبرد سایبری و اطلاعاتی
ترس و هراس رژیم صهیونیستی از وجود یک ایران هسته‌يی باعث شده تا این کشور با مباشرت و مشارکت امریکا عملیات‌های پرهزینه‌ای سایبری و اطلاعاتی را علیه جمهوری اسلامی کلید بزند.

 پروژه ویروس های استاکس نت و دیوکیو بنا به اذعان رسانه‌های غربی توسط دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و رژيم صهيونيستي ساخته و توانمندی و کارآیی آن‌ها در تاسیسات اتمی دیمونا در صحرای نقب در جنوب اسرائیل آزمایش شده بود.

 این رسانه‌ها بارها جنگ سایبری و عملیات‌های تروریستی علیه ایران را جنگی پنهان برای مقابله با برنامه هسته‌يی جمهوری اسلامی توصیف کرده، و می‌گویند که آمریکا و اسراییل که منافع خود را با هسته‌يی شدن ایران به شدت در خطر می‌بینند با صرف میلیون‌ها دلار و به کارگیری سیستم‌های پیچیده به دنبال ایجاد اختلال و مانع‌تراشی در حرکت هسته‌يی شدن ایران هستند.
 
البته سطح و حجم عملیات‌های خرابکارانه از سوی رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران نیز نشان می‌دهد که این کشور به تنهایی دست به چنین اقداماتی نمی‌زند. جاسوسی از ایران از طریق پایگاه‌های نظامی امریکا مستقر در کشورهای همسایه ایران در منطقه نظیر شینداند افغانستان، العدید قطر، ویکتوری و ایکو در عراق نشان از تشریک مساعی همه‌جانبه این کشور با رژيم صهيونيستي است.
 
ریچارد کلارک مشاور اسبق کاخ سفید در امور مبارزه با تروریسم و جنگ سایبری با تایید این مساله می‌گوید که حداقل 2 کشور به صورت همزمان عملیات هایی را علیه ایران انجام می‌دهند که به نظر می‌رسد یکی از آن‌ها مسوول انجام ترور و دیگری مامور جنگ سایبری و خرابکاری‌های کامپیوتری است؛ این 2 کشور، ایالات متحده آمریکا و اسراییل هستند، البته فرانسه، انگلیس و آلمان هم در طرح‌های آنان همکاری دارند.

 این همکاری و همراهی امریکا با اسراییل علیه ایران به زمانی برمی‌گردد که جورج بوش پسر چند ماه پيش از ترک کاخ سفيد فرمان آغاز طرح عملياتی مخفی را برای ضربه زدن به تاسيسات نطنز صادر کرد. این طرح پس از پیروزی دموکرات‌ها و ریاست جمهوری باراک اوباما در دستور کار سیاست خارجی کاخ سفید نیز قرار گرفت.
 
با وجود همکاری اطلاعاتی و امنیتی امریکا با اسراییل در جنگ سایبری علیه ایران، اما این کشور تنها به این مساله اکتفا نکرده است. در این راستا سازمان سيا که با اختصاص بودجه 400 ميليون دلاري كنگره آمريكا و با دستور بوش ابلاغ و عملياتي شد، راه‌اندازي نبرد سايبري را با استفاده از عوامل گروهك‌هاي ضدانقلاب منافقين، سلطنت‌طلبان، انجمن پادشاهي، فرقه بهاييت و گروه‌هاي حقوق بشري در دستوركار قرار داد.

 چنانکه بنا به نوشته فيليپ جيرالدي، منافقين، جندالله و پژاك همه زير نظر افسران امنيتي آمريكا و اسرائيل عمل مي‌كنند و اين گروهک‌ها مثلث تروريستي آمريكا در ايران هستند.
 
در کنار این عملیات‌های تروریستی، پروژه‌های بی‌ثبات‌سازی و ناآرام‌سازی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در قالب شبكه‌سازي گسترده اجتماعی در فضاي مجازي و سايبری به انجام می‌رسد.

 این پروژه‌ها با اهدافي نظیر جمع‌آوري اطلاعات، جريان‌سازي و جنگ رواني عليه نظام جمهوري اسلامي ایران، تاسيس سايت‌هاي مبتذل، کمپین‌های اینترنتی، حمايت خبري و رسانه‌‌اي از گروهك‌هاي تروريستي، اقدامات ايذايي و هكري و نفوذ به سرورهاي دولتي، برنامه‌ريزي براي اخلال در سيستم مديريت شهري از جمله سامانه سوخت‌رساني و تهييج و تشويق به تجمعات غيرقانوني و اغتشاش در هنگامه انتخابات دنبال شده، و می‌شود.

همچنین در این راستا سازمان سيا تنها در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 با توليد و توزیع بيش از 70 ميليون فيلترشكن، جنگ پردامنه‌‌اي را عليه جمهوري اسلامي سازماندهي كرد.
 
با وجود متمایز کردن و برجسته‌سازی این اقدامات از سوی رسانه‌های غربی، اما واقعیت امر این است که موفقیت و کسب دستاوردهای چشمگیر در جنگ سایبری علیه ایران با تردیدهای جدی همراه است.
 
چنانکه با تمامی اقدامات و مانورهای کشورهای غربی علیه ایران در عرصه نبرد سایبری به نظر می‌رسد که به مانند دیگر عرصه‌های تقابل در طول 33 سال گذشته، این بار نیز در دستاوردهای ملموسی نصیب آنان نشده است.

شناسایی، دستگیری و انهدام شبکه‌های جاسوسی سلولی امریکا و اسراییل در کشور و خارج از کشور و نفوذ و رسوخ به سیستم‌های اطلاعاتی و امنیتی این کشورها نشان می‌دهد که ایران نیز در عرصه این نبرد توانایی‌های خاصی دارد؛ توانایی که شاید دستاوردهای آن بسیاری از مواقع با لحاظ کردن ملاحضات امنیتی قابل اعلام و انتشار نباشد.
 
ضمن اینکه ناکارآمدی سرویس‌های جاسوسی موساد و سیا در گذشته نیز نشان از آن دارد که همه این جنجال‌ها در بسیاری از موارد هیاهوی همه برای هیچ است. ناتوانی و درماندگی اطلاعاتی و امنیتی موساد در طول جنگ 33 روزه با حزب‌الله و 22 روزه با حماس، بارها در غافلگیری تیپ ویژه کماندویی گولانی و انهدام تانکهای مدرن مرکاوا به اثبات رسید.

همچنین این سرویس‌ها برغم بهره‌مندی از سامانه‌های اطلاعاتی وسیع و سیستم جاسوسی گسترده حتی نتوانستند پس از 4 سال از زنده بودن گیلعاد شالیت سرباز دربند اسراییلی گزارشی قابل اعتنا ارائه دهد تا در نهایت نیز ناچار شوند با خفت و خواری داخلی و خارجی این سرباز را در مقابل یک هزار اسیر فلسطینی مبادله کنند. ارائه و استناد به اطلاعات سوخته و غلط توسط منافقین از سوی سیا و موساد روی دیگر شکست‌های متعدد اطلاعاتی آنان از جمهوری اسلامی است.
 
راهبردهای مقابله ای و تهاجمی ایران
با تمام این موارد باید گفت که وقوع جنگ سرد ـ جنگ سایبری و اطلاعاتی بخشی از آن است ـ میان ایران و امریکا پدیده جدیدی نیست، و در نحله‌های رفتاری و گفتاری دو کشور از آن بسیار سخن گفته شده است؛ کما این‌که این جنگ قدمتی به درازای عمر جمهوری اسلامی دارد. اما چیزی که اکنون قابل توجه است آغاز جنگ پنهان تمام عیار اطلاعاتی میان دو کشور است؛ پدیده‌ای که بررسی روند هارمونی تحولات اخیر نشان می دهد که این نبرد چند سالی است که شروع شده است.
 
به واقع می‌توان گفت که این جنگ سرد که اکنون با نمای جنگ پنهان سال‌هاست ادامه دارد در چند سال اخیر روندی رو به رشد و خیره کننده یافته است؛ روندی که در تبارشناسی جنگ، پیش از شروع جنگ گرم قابل توصیف و تبیین است. البته نتیجه بسیاری از این رخدادها ریشه در گذشته‌ای دارد که ماه‌ها یا حتی سال‌های پیش شروع شده است. از سوی دیگر حجم زیاد تراکنش این جنگ پنهان اطلاعاتی نشان می‌دهد که این نبرد به شکل فزاینده‌ای رو به افزایش است و حداقل در کوتاه مدت خبری از کاهش حجم و بار آن نیست.
 
با این همه، نمی‌توان به طور قاطع تنها طرف منازعه ایران در این نبرد سایبری را امریکا و کشورهای غربی بشمار آورد. در این میان، منافع نظام بین‌الملل اقتضا می‌کند که هر کشور دیگری حتی روسیه و چین در این منازعه وارد شود.

ضمن این‌که پیشینه روسیه در جنگ‌های سایبری گمانه‌ها را درباره این کشور افزایش می‌دهد؛ بطور گسترده‌ای گفته می‌شود که حملات سایبری و هیبریدی سال 2007 در استونی و سال 2008 در گرجستان توسط روسیه هدایت شده‌‌اند.

 اولین نمونه‌های نبرد هیبریدی در رویارویی میان روسیه و استونی در آوریل ۲۰۰۷ میلادی به وجود آمد. گروه‌های مخفی (که هرگز ارتباط آنها با دولت روسیه مشخص نشد)، کنترل رایانه‌های سراسر جهان و داده‌های سیستم بانکی استونی و وب سایت‌های دولتی آن کشور را در دست داشتند. در آگوست ۲۰۰۸ نیز هنگامی که روسیه به گرجستان حمله کرد، حملات سایبر گسترش بیشتری داشت. نمونه‌هایی از این دست نیز در مورد چین مطرح است.
 
البته در کنار این اقدامات اطلاعاتی و امنیتی، جمهوری اسلامی ایران توانسته است با رویکردی تهاجمی به مقابله با این جنگ سایبری برود. درز اطلاعاتي از درون دستگاه‌های امنیتی و جاسوسی اسراییل نظیر سرویس اطلاعاتی ارتش(امان)، سرويس امنيت داخلي (شاباک) و سرويس اطلاعات خارجي (موساد) طی سال‌های اخیر نشان از نفوذ اطلاعاتی ایران به سازمان‌های امنیتی اسراییل دارد که البته به سطح رسانه‌ای این کشور نیز کشیده شد.

چندی پیش روزنامه دست راستی هاآرتص به انتشار یک گزارش طبقه‌بندی شده در رسانه‌های ایران اشاره کرد، و نوشت که رسانه‌های ایرانی اواخر سال 1388 یک گزارش کاملاً طبقه‌بندی شده از شاباک را منتشر کردند که تحقیقات درباره چگونگی درز آن هنوز به هیچ سرانجامی نرسیده است.

 آن گزارش که «برآورد امنیتی اسرائیل برای سال 2010» نام داشت و مشترکاً توسط مرکز تحقیقات شاباک و سازمان تحقیقات و بررسی‌های موساد نوشته شده بود سر از رسانه‌های ایران درآورد، و توسط جمهوری اسلامی منتشر شد.
 
از این دیدگاه است که استوارت بيكر مديركل سياسي سابق وزارت امنيت داخلي آمريكا می‌گوید که ايران در خصوص جنگ سايبري توانمند است و پيشرفت‌هاي خوبي در بخش فناوري اطلاعاتي داشته است.
 
این پیشرفت‌های اطلاعاتی ایران ـ که مورد اذعان و اعتراف کشورهای غربی است ـ با دیگر رویکردهای سیاسی و رسانه‌های همراستا شده است؛ نگارش نامه و یادداشت‌های اعتراضی از سوی ایران خطاب به مقامات و مجامع منطقه‌ای و بین‌المللی، احضار سفرا و در مورد اخیر مکاتبه با اینترپل در مورد ژنرال جك كين از فرماندهان بازنشسته نيروي زميني ارتش آمريكا و رائول مارك گرشت مشاور ارشد كنگره و دولت آمريكا بدلیل تحریک به انجام ترور در داخل ایران در کنار دیپلماسی رسانه ای بین المللی و منطقه ای گویای این امر است که جمهوری اسلامی تلاش دارد تا نبردی چند جبهه ای را علیه امریکا و دیگر کشورهای غربی بگشاید؛ نبردی که حداقل در نزد افکار عمومی مستقل جامعه جهانی با استقبال روبرو شده است.
 
افزایش تردیدها در قبال رویکردها
گذشت بیش از یک دهه از نبردهای بی‌پایان در شرق و غرب ایران با افغانستان و عراق، دخالت در پاکستان و یمن و هجوم به لبنان و لیبی گویای این امر است که امریکا هنوز هم از اشغال و تجاوز خسته نشده، و به دنبال تجاوزی دیگر در منطقه است.

ترجمان این گزاره‌ها گویای تکمیل راهبرد حلقه به حلقه امریکا برای ایران است؛ راهبردی که توسط امریکا، انگلیس و اسراییل اجرا می‌شود و از سوی چند کشور دیگر نظیر فرانسه و آلمان و کشورهای عربی حمایت می‌شود.
 
کنار هم گذاردن این گزاره‌ها به نوعی نشان از فضاسازی گسترده امریکا و اسراییل برای همراهی کشورهای غربی در مورد اقدامی سخت‌تر از جنگ اقتصادی در قالب تحریم نفتی و بانک مرکزی دارد. البته با تمامی تایید و تکذیب‌های پراکنده در زمینه اقدام نظامی و یا حتی اقدامی خفیفت تر دنیای کنونی توان و تحمل فاجعه‌ای دیگر را نخواهد داشت.
 
اقدامات اسراییل در سال ۲۰۰۷ و در جریان حمله هوایی به تاسیسات الکبار در خاک سوریه و سال 1981 به تاسیسات اوسیراک در عراق نشان می دهد در هر دو مورد اسراییل بدون هماهنگی با امریکا مبادرت به انجام حمله نمود.

 این در حالی بود که در هر دو مورد واشنگتن نسبت به احتمال وقوع هرگونه حمله‌‌ای به تل‌آویو هشدار داده بود. اما در ‌‌نهایت اسرائیل این حمله را بدون اطلاع آمریکا در زمانی انجام داد که بحث در مورد آن در رسانه‌‌ها و محافل سیاسی و امنیتی متوقف شده بود.

 شاید از این دیدگاه است که یکی از نزدیکان بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در این‌باره می‌گوید که وی از زمان آغاز نخست وزیری با خود عهد کرده است که اشتباه ایهود اولمرت را مرتکب نشود. به گفته وی نتانیاهو بر این باور است که بهتر است به جای کسب اجازه، پس از انجام عملیات مورد نظر عذرخواهی کرد.
 
با این همه، روند هارمونی تحولات اخیر و بازخوانی رویدادهای رخ داده نشان از آن دارد که حوزه و عرصه‌های این چنگ پنهان به طور متراکم و متصاعدی در حال بسط و گسترش است. مخالفان و معاندان جمهوری اسلامی با تشدید عملیات و اقدامات پنهانی خرابکارانه در ابتدا تغییر رفتار و بعد تغییر رژیم را دنبال می کنند؛ مساله‌ای که البته ردپاهای آن در طول 3 دهه گذشته نیز قابل رصد کردن است، اما دکترین ترور، تخریب و تحریم امروز با دیروز تغییرات اساسی داشته است.
 
ایران نیز به موازات این تغییرات، درصدد خنثی و کنترل نمودن این اقدامات بوده، و دستاوردهای چشمگیر جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که ایران امروز در نبرد اطلاعاتی و سایبری به مانند ایران دیروز در نبرد نظامی با یک جهان مقابله می‌کند و نمی‌گذارد کمترین منافع و مصالح این و آب و خاک به یغمای دشمنان این سرزمین برود.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
هم اکنون دیگران میخوانند