bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۴۲۵۲۶

پوتین واقعا کیست؟

تاریخ انتشار: ۱۵:۱۰ - ۰۷ اسفند ۱۳۹۱
 "رئیس‌جمهوری روسیه ممکن است به نظر سرسخت برسد اما از آنچه که شما تصور می‌کنید ضعیف‌تر است."

به گزارش ایسنا، "فیونا هیل" و "کلیفورد گدی"، تحلیلگران پایگاه خبری فارین پالیسی، درخصوص ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه مطلبی نوشته‌اند که در آن آمده است:

«باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا در جریان خطابه سالانه خود، اشاره‌ای به روسیه و روابط واشنگتن با مسکو کرد و گفت که دولتش به دنبال تداوم روابط با مسکو به منظور کاهش سلاح‌های اتمی در جهان است. این در حالیست که دور نخست ریاست جمهوری اوباما با روند تنظیم مجدد روابط نه چندان مطلوب مسکو با واشنگتن و توافق برای از سرگیری مذاکرات کاهش سلاح‌های استراتژیک بود اما این روند از زمان بازگشت پوتین به قدرت متزلزل شده است. روابط میان دو کشور به گونه ای تغییر کرده که بن‌بستی در ادامه روابط میان واشنگتن و مسکو دیده می‌شود و این موضوع یکی از مسائل اساسی درخصوص شخصیت پوتین به شمار می‌رود.

هیچکس در واشنگتن به درستی نمی‌داند که رهبر مشهور و پیچیده روسیه چه شخصیتی دارد.

ولادیمیر پوتین واقعا کیست؟
این سوالی است که هیچگاه به درستی پاسخی برای آن نبوده است. پوتین برای بیش از 12 سال است که سیاست روسیه را تحت تسلط خود دارد اما تاکنون هیچ اطلاعات جدیدی درخصوص پیشینه این مرد قدرتمند روسیه بجز بیوگرافی‌هایی که از زمان خدمت نظامی وی وجود دارد در دست نیست، حتی در این بیوگرافی‌ها هم اطلاعات بسیار کمی در خصوص رئیس‌جمهوری روسیه وجود دارد.

برخی از ناظران بر این عقیده‌اند که پوتین هیچ روح، اصل و ذاتی ندارد. او مردی از ناکجاآباد است که می‌تواند از هر چیزی به هر شخصی تبدیل شود اما پوتین محصول محیط اطرافش است؛ مردی که تجربیات گذشته‌اش نمایانگر اکنون وی است. پوتین فردی با هویت‌های چندگانه است که ریشه‌ آن در تجربیاتی است که در گذشته آنها را کسب کرده و همین امر به وی کمک کرده تا از یکی از جاسوسان سرویس اطلاعات خارجی شوروی سابق (کا.گ.ب) و معاون شهردار سن‌پترزبورگ به رئیس‌جمهوری قدرتمند تبدیل شود.

در میان هویت‌های چندگانه پوتین می‌توان به شش هویت اصلی وی اشاره کرد؛ فردی متخصص، مرد تاریخ، مبارز، ناشناس، طرفدار بازار آزاد و مامور پرونده.

این شش هویت اصلی باعث شده تا پوتین بتواند در ورای صحنه عملی سیاست روسیه به فردی موثر تبدیل شود. این شش مورد به وی کمک کرده تا خود را به کاخ کرملین برساند. البته امروزه این شش مورد که جزو هویت‌ اصلی رئیس‌جمهور روسیه محسوب می‌شود به یک منبع ضعف برای وی بدل شده‌اند چرا که روسیه از سال 1999 میلادی تغییر کرده اما در پوتین هیچ تغییری به وجود نیامده است!

حال به توضیح این شش عامل هویتی پوتین می‌پردازیم
:

- پوتین فردی متخصص است؛ ریاست جمهوری وی بین سال‌های 1999 تا 2000 در نتیجه یک اجماع‌نظر خلاقانه در خصوص اهمیت از سرگیری اقدامات برای روسیه پس از یک دهه بحران داخلی و بین‌المللی بود. پوتین با استفاده از یکی از اولین و اصلی‌ترین بیانیه‌های سیاسی خود به نام "پیام هزاره" در 29 دسامبر 1999 خود را به عنوان یک فرد متخصص به مردم روسیه معرفی کرد. در روسیه افراد برای این زندگی می‌کنند که خدمت‌گزار کشور باشند و حقوق فردی آنها در جایگاه دوم قرار دارد.

پوتین در اولین روزهای حضورش در کاخ کرملین اهدافی را برای احیا و تقویت کشور پیگیری کرد که از جمله آنها می‌توان به جست‌وجوی مجدد و بازگرداندن ارزش‌های اساسی و بنیادی، احیای سنت‌های تاریخی و کنار گذاشتن تقلید کورکورانه از مدل‌های غربی اشاره کرد.

وی همچنین بر وحدت‌گرایی به جای فردی‌گرایی تاکید کرده و بر احیای کلیسای ارتودکس روسیه تاکید فراوان داشت و اقداماتی را برای ارتباط برقرار کردن میان ریاست جمهوری مدرن روسیه و اقدامات انقلابی پس از تزار انجام داد.

- پوتین مردی تاریخی است؛
پوتین تمام وابستگی‌های خود را به سنت‌های تاریخی روسیه به نمایش گذاشته و عرضه کرده است. در اسناد و مدارک مربوط به وی، پوتین به عنوان فردی خودساخته از تاریخ معرفی شده است. پوتین به عنوان رئیس‌جمهوری روسیه پیشینه و سابقه شخصی خود را با کشور روسیه مرتبط دانسته و به صورت فعالانه در بسیاری از موقعیت‌های سیاسی در گذشته این کشور شرکت داشته است. به طور مثال وی اقداماتش را در راستای "پیوتر استولیپین"، نخست‌وزیر دوران نیکولاس دوم، آخرین تزار از خاندان رومانف دانسته است. این نخست‌وزیر در اجرای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در دوران خود شهره بود.

در طرف دیگر به این مساله باید اشاره کرد که اگر تاریخ یک ابراز سیاسی برای پوتین باشد این امری بسیار شخصی برای وی محسوب می‌شود. والدین وی بازماندگان تصرف لنینگراد در دوران جنگ جهانی دوم محسوب می‌شدند؛ تاریک‌ترین دوران تاریخ روسیه که طی آن یک میلیون تن کشته شدند. خانواده وی داستان‌هایی را درخصوص جنگ جهانی دوم نقل کردند؛ داستان‌هایی که نشانگر حمله، ناآرامی و جنگ بود. این موضوع یکی از نقطه‌های عطف برای پوتین و هم‌نسلان وی محسوب می‌شود.

- پوتین فردی مبارز است؛ مجموعه‌ای از تجربیاتی که از تاریک‌ترین دوران تاریخ روسیه برای مردم این کشور گردهم آمده آنها را به افرادی مبارز تبدیل کرده است؛ افرادی که دائما درخصوص مسائل بسیار پیچیده و ناگوار فکر و خود را برای بدترین‌ها آماده می‌کنند. پوتین نیز یکی از همین افراد است. وی در دوران ریاست جمهوری خود روحیه مبارزه‌طلبی فردی را به سطح اجتماعی تغییر داد. وی از این اولویت برای پرداخت بدهی‌های بسیار زیاد کشور که از دوران میخائیل گورباچف و بوریس یلتسین برجای مانده بود استفاده کرد؛ بدهی‌هایی که بیش از دو دهه باعث رکود اقتصادی روسیه شده بود. برای نجات روسیه بدهی‌های این کشور باید پرداخت می‌شد. پوتین همچنین به ایجاد منابع گسترده ملی چون محصولات نفتی، گازی، پالایشگاه‌ها، غذای احشام، لباس‌های نظامی، چادرها، تولیدات دارویی و ژنراتورهای برق پرداخت که با استفاده از آنها روسیه می‌توانست در مقابل هرگونه بلایای طبیعی یا جنگ مقاومت کند. در نهایت رئیس‌جمهوری روسیه منابع گسترده مالی را برای مقابله با بحران آتی اقتصادی به وجود آورد که یکی از آنها تبدیل پول روسیه به شمش طلا محسوب می‌شود اگرچه از منظر برخی منتقدان اقدامی خطرناک می‌نمود.

- پوتین فردی ناشناس محسوب می‌شود؛ پوتین سعی کرده تا از زمانی که یک مرد جوان بوده تصویری ناشناس و غریبه از خود نشان دهد. وی در شهر لنینگراد (سن‌پترزبورگ فعلی) به دنیا آمد و رشد کرد. وی فرزند یک کارگر کارخانه و سرایدار بود که ریشه اولیه وی از استان ریازان است. در بسیاری از موارد حتی برای اعضای کا.گ.ب نیز فردی ناآشنا و غریب به نظر می‌رسید. وی در سال‌های 1970 و توسط یوری آندروپف، مدیر وقت این سازمان و در اقدامی برای استخدام نسل جدید جوانان روس، در کا.گ.ب به خدمت گرفته شد اما به سرعت به رده‌های بالایی این سازمان و پست‌های ارشد دست پیدا نکرد.

پوتین هیچگاه از اعضای ساختار رهبری حزب کمونیست شوروی سابق به شمار نرفت و در سال‌های 1980 همچنان به عنوان فردی در بیرون از این ساختار سیاسی شناخته می‌شد. در جریان دوران اصلاحات حساس در شوروی سابق این سازمان جاسوسی، پوتین را به "درسدن" در آلمان شرقی اعزام کرد؛ جایی که وی تا پس از فرو ریختن دیوار برلین در این شهر ماند. وی پس از معاونت شهرداری سن‌پترزبورگ در تابستان 1996 میلادی به عنوان یک فرد ناشناس برای کمک به تحکیم منافع سیاسی پایتخت و نفوذ در چرخه اقتصادی به مسکو بازگشت. یکی از موارد مهم در زمانی که پوتین فردی غریبه و خارج از حزب کمونیست روسیه به شمار می‌رفت این بود که با مردم عادی روسیه و نخبگانی که در مسکو ساکن بودند، ارتباطاتی نزدیک پیدا کرد.

- پوتین طرفدار بازار آزاد است؛ وجهه ناشناس پوتین و عملگرایی وی او را قادر ساخته تا عقاید مرکزی و اصلی حزب کمونیست را رد کند. این دو عقیده شامل مالکیت کشور و برنامه‌ریزی مرکزی است. تاریخ روسیه به رئیس‌جمهوری این کشور یاد داده که سیستم اقتصادی شوروی سابق در اجرای برنامه‌هایش ناکام بود. مالکیت خصوصی، کار آزاد و بازار در اولویت قرار دارند اما پوتین می‌داند که کاپیتالیسم نیز محدودیت‌هایی دارد.

فعالیت‌های تجاری که پوتین در دوران معاونت شهردار سن‌پترزبورگ با آنها سر و کار داشت، بر وی تاثیری نگذاشت. در سال‌های 1990 میلادی کارآفرینی، تولید محصولات، مدیریت و داد و ستد و بازاریابی از مهمترین شاخص‌های اقتصادی روسیه به شمار می‌رفت و کاپیتالیسم در این شهر به عنوان یک ارتباط شخصی به جای روابط کارگران و مصرف‌کنندگان به شمار می‌رفت. پوتین از تجربیات خود در این شغل استفاده کرد و به این نتیجه رسید که سیستم بازار آن زمان در روسیه به استثمار دیگران به ویژه کارگران می‌پردازد و آنچنان که باید به تامین کالاها و خدمات مورد نیاز مصرف‌کنندگان با قیمت‌های مورد قبول دست نمی‌زند. این روند باعث شد تا پوتین نیز از این روش برای بهره بردن از تجار روس استفاده کرده و به اداره و کنترل آنها بپردازد و در زمانی که وارد کرملین شد از این روش به نفع خود استفاده کند.

- پوتین یک مامور پرونده خوب است؛
پوتین در زمانی که ریاست جمهوری روسیه را به دست گرفت با یک تنگنای بسیار مهم و اساسی روبرو شد. یکی از آنها این بود که چگونه با مالکان خصوصی بخش‌های کلیدی اقتصاد روسیه سازش و مصالحه کند و از آن برای توسعه، بهره ببرد و دیگری اینکه چگونه به کنترل و مدیریت صنعت بدون بازگشت به دوران شوروی سابق دست بزند.

رئیس‌جمهور روسیه پاسخ این سوالات را از طریق ذات بسیار مهم و ارزنده خود که با عنوان "مامور پرونده" شناخته‌ شده است، یافت. پوتین در دورانی که معاونت شهرداری سن‌پترزبورگ را در دست داشت، موقعیتی که در ابتدای امر توسط کا.گ.ب برایش مهیا شده بود، به اهداف تجاری و فعالیت‌های اقتصادی دست پیدا کرد و به دلیل تضمین درخصوص اینکه تجار روس به تعهداتی که به دولت آن زمان روسیه داده بودند، پایبند باشند به جمع‌آوری اطلاعات شخصی و مالی آنها دست زد تا در صورت لزوم علیه‌شان استفاده کند.

پوتین در سال 1996 که وارد مسکو شد از تاکتیک‌های مشابهی علیه یکسری از تجار روس به ویژه اعضای شورای حاکم این کشور استفاده کرد. وی زمانی که مامور پرونده در سازمان کا.گ.ب بود یاد گرفت که چگونه به هویت‌سازی و کنترل جاسوسان این سازمان بپردازد. وی همچنین آموخت که چگونه به جمع‌آوری و استفاده از اطلاعات دست بزند. این موارد زمانی که وی به کاخ کرملین وارد شد برایش بسیار مثمرثمر واقع شدند. پوتین در جریان دیدار با اعضای شورای حاکم روسیه در ژوئیه سال 2000 میلادی از تاکتیک‌هایی که در سازمان اطلاعات و جاسوسی روسیه در دوران شوروی سابق کسب کرده بود، استفاده کرد. وی در این جلسه به اعضای شورای حاکم روسیه اعلام کرد که باید به صورت فعال منافع ملی کشور را در نظر بگیرند و در فعالیت‌های اقتصادی که خارج از کشور و به نفع مسکو انجام می‌شود، شرکت داشته باشند. اصل اقتصادی که پوتین بر مبنای آن توانست تجار روس را تحت کنترل خود درآورد این است که سودآوری آنها به طور قابل ملاحظه‌ای بستگی به سودآوری کرملین دارد.

این شش هویت مربوط به پوتین امروز به ما کمک می‌کند تا بهتر کشور روسیه را و راهی را که وی برای اداره این کشور از آن استفاده می‌کند، بشناسیم. البته این شش موضوع به پوتین کمک کرد تا پله‌های قدرت را یک به یک بالا برود و در نهایت یکی از مردان قدرتمند روسیه شود که توانسته با اقداماتش بر شورای حاکم روسیه تسلط یابد و از ضعف آنها استفاده کند. توسعه سریع روسیه نیز تحت تاثیر تنش‌هایی که میان این شش مشخصه هویتی پوتین به وجود آمده، قرار گرفته است. بسیاری از این مشخصه‌هایی که پوتین آنها را در اختیار دارد با یکدیگر مغایرت دارند.

پوتین هم اکنون وضعیت تدافعی به خود گرفته است و نگرانی‌های اولیه او در خصوص اوضاع سیاسی داخلی و تمرکز بر نجات دولت است. وی زمانی که در سپتامبر سال 2011 میلادی اعلام کرد که بار دیگر به کرملین باز می‌گردد به تظاهراتی که در پی انتخاب وی صورت گرفت و جنبش‌های جدید اعتراضی که در شهرهای مختلف روسیه به وقوع پیوست، هیچ توجهی نکرد. با این حال می‌توان گفت که رئیس‌جمهور کنونی روسیه قربانی موفقیت‌های خود در تمام زمینه‌ها است. در دورانی که روسیه در سقوط کامل به سر می‌برد این مرد به روسیه کمک کرد تا یک طبقه متوسط جدید شهری که مصرف‌کننده‌ای در سطح کشورهای غربی هستند و هم اکنون نیز خواستار حقوق سیاسی به مدل و روش کشورهای غربی‌اند، ایجاد شود. هدف اصلی پوتین هم اکنون ایجاد دوباره و احیای روسیه است. او برای این کار نیازمند یک قشر خاص است که پیشتر آنها را طبقه تولیدکننده و ایجادکننده می‌نامید که البته اکثر این افراد به گروه‌های مخالف پیوسته‌اند.

متاسفانه با افزایش قشر طبقه متوسط جامعه روسیه و روند رو به رشد مخالفان، ممکن است در سال‌های پیش رو حتی خود پوتین در مقابل خودش بایستد.»
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو