bato-adv
کد خبر: ۱۴۵۲۹۶

آیا اعراب به انتهای خط رسیده‌اند؟

صبحی غندور، تحلیلگر برجسته جهان عرب در یادداشت ذیل به بررسی کشمکشهای سیاسی در جهان عرب و خاورمیانه پرداخته است.
تاریخ انتشار: ۰۱:۲۱ - ۱۱ فروردين ۱۳۹۲
صبحی غندور، تحلیلگر برجسته جهان عرب در یادداشت ذیل به بررسی کشمکشهای سیاسی در جهان عرب و خاورمیانه پرداخته است.
 
چندین کشور عربی هم اکنون با کشمکش قدرت روبرو هستند و این کشمکشها البته و بطور حتم سیاسی هستند هرچند که کوشش می شود رنگ طایفه گرایی ومذهبی برآنها افزود و یا چهره مذهبی بدان بخشید.

این کشمکشها البته محلی و داخلی هستند اما از سوی نیروهای بیگانه حمایت می شوند. کشمکشهایی که در ارتباط با مسئله فلسطین و مقاومت در برابر اشغالگری و همچنین موضعگیری اسرائیل در برابر نیروهای داخلی درگیر در این کشمکشها و نیز موضع این نیروها در برابر دخالتهای بیگانه در ارتباط می باشند.کشمکشهای بین المللی ومنطقه ای در خاورمیانه هستند اما ابزار و محل رویدادن آنها سرزمینها عربی و ملل عرب می باشند. تمامی این کشمکشها یک نقطه مشترک دارند که همانا تهدید واقعی وحدت ملی و خطر وقوع جنگهای داخلی است.

اما دخالت منفی بیگانگان، تنها عامل مشترک میان بحرانهای موجود میان کشورهای عربی نمی باشد. این بحرانها از ریشه های منفی و عمیق داخلی برخوردار هستند که مسئولیت آنرا حکومتها و " مخالفان " داخلی وعربی آنها بر عهده دارند و این ریشه های منفی داخلی، همواره انگیزه دخالتهای بیگانه و بین المللی و منطقه ای را فراهم می سازند.

حتى همانهایی که پرچمدار آزادی و مقاومت علیه اشغالگران هستند، دارای گونه ای از اندیشه های فکری و سیاسی هستند که رنگ وبوی نژادی و طبقاتی دارد و در نتیجه در نبرد علیه اشغالگر موفق می شوند اما در رویاروئی با هدفهای سیاسی دچار سر در گمی می گردند وبهمین علت است که اسرائیل و نیروهای بیگانه هوادار آن همواره برای تفرقه افکنی میان ملل عرب موفق بوده اند و در نتیجه توانسته اند به آسانی بر آنها حاکمیت نمایند حتى اگر نیازمند راه اندازی جنگهای داخلی بوده باشند.

برای اینکه کسی گمان ننماید که مقصود بهانه جوئی از نیروهای مقاومت و یا موضوع مقاومت نمی باشیم، می گوئیم که اساس اشکال أمت عربی در سردمداران آن و فکر واندیشه بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران و روحانیون آن می باشد که در عمل برای رعایت صحیح تعدد مذاهب و ادیان و طوایف در جوامع خود با شکست روبرو شده اند و تمامی افکار و اقدامات آنان در چهارچوب محکوم کردن و تهدید یکدیگر در سرزمین خود صورت میگیرد.

در دو دهه 1950 و 1960 قرن گذشته ، بیشتر کشورهای عربی از چند گانگی سیاسی برخوردار بودند اما این وضعیت به ملتها آزاری نمی رساند و مانعی در راه شرکت در نبردهای آزادی و استقلال ملی بوجود نمی آورد، بلکه در آن هنگام افتخاری در زمینه آزادی با رنگ وبوی ملی گرائی بود بخصوص که تمامی شرکت کنندگان در آن، " جنبش آزادی ملی " را مجسم می کردند.

امروزه با گونه ای از وسایل ارتباط جمعی عربی و برنامه های فکری و سیاسی روبرو هستیم که از تفرقه اعراب و تجزیه وتقسیم آنان بر اساس طایفه ومذهب واقلیت باکی ندارند به گونه ای که دسترسی به یک هویت ملی مشترک، هدف همگان گشته است درحالیکه به گونه ای شرم آور هویت مشترک عربی کنار گذارده شده است.

واپسگرائی همان چیزی است که اکنون با آن روبرو هستیم و در نتیجه نیروهای بیگانه (بین المللی ومنطقه ای ) و بعضی از اعراب، به بکارگیری سلاح طایفه گرائی و مذهبی در جنگهای خود و نیز کشمکشهای گوناگون طی چهار دهه اخیر روی آورده اند. این اقدام، نقش عمده ای در تحکیم این چند گانگی داخلی از سوی جنبشهای سیاسی دارای شعارهای دینی انجامیده است که در نتیجه به تضعیف جنبشهای سیاسی ملی گرا و یا عربی انجامیده است. امروزه اعراب از یک هدف و یک رهبری یکسان ومشترک برخوردار نمی باشند و دارای یک رویکرد مشترک برای آینده و رهبری واحد نیستند و در این میان همه وهمه، درگیر کشمکشهای داخلی هستند که دخالتهای بیگانه را فراهم می سازد.

بیشتر اعراب در برابر آنچه که در سرزمینهای عربی از کشت وکشتار و تجزیه وتقسیم روی می دهد، حالتی از تسلیم ونا أمیدی بخود گرفته اند. این وضعیت درست بعکس آن چیزی است که در آغاز سال 2011 منطقه را فرا گرفته بود. در آن هنگام انتفاضه مردمی در تونس و مصر همراه با رویدادها و تحولات صلح آمیز سیاسی بوقوع پیوست که نشانگر شور ونشاط مردمی و بویژه جوانان عرب بود.

اما همان تغییر وتحول صلح آمیزی که در تونس ومصر اتفاق افتاد همچنان درگیر مرحله انتقالی و سر درگمی است که سرنوشت آن مشخص نمی باشد و أمیدی به آینده بهتر برای آن بنظر نمی رسد. آنچه که اکنون در دیگر کشورهای صورت میگیرد بدون تردید علت مهمتری برای سر درگمی اعراب بشمار می آید و بیم ان می رود که رویدادهای ناگوارتری در این کشورها ودر همسایگی آنها روی دهد.

در گذشته شاهد آن بودیم که تفسیرهای گوناگونی برای این پسروی در منطقه عربی ومسائلی که هر انسان عرب را بخود می کشاند، عنوان می گردید، اما در عین حال، این تفسیرها کمتر بر زخم اصلی جهان عرب انگشت می گذاشت. علت اصلی بحران، همانا خود جوامع عربی هستند از جمله سردمداران و مردمان چه در مقام دولتمداری و چه در جایگاه مخالف.

آنچه که امروزه روی می دهد، یک واپسگرائی عربی است. امت عرب با تحولات سیاسی خطرناکی روبروست که نتیجه طبیعی انباشته شدن رویدادها و تحولات چهل سال گذشته می باشد . تمامی کسانیکه " وارد " این تحولات شدند و یا از آن " خارج " گشتند مسئول برجای ماندن این عوامل منفی هستند که هم اکنون امت دچار آن می باشند و به وقوع انتفاضه های مردمی گسترده انجامیده است. بعضی از این انتفاضه ها از عملکرد صلح آمیز پیروی نمودند و بعضی دیگر همچنان درگیر تغییر وتحولات واقعی هستند و بعضی دیگر نیز چه عمد و چه بطور غیر عمد، راه بیراهه رفتند ودر نتیجه با خشونت وخونریزی روبرو شدند که مردم ومیهن را در خود فرو می برد.

این بحران بزرگی است. در جایی جنبش مردمی گسترده ای وجود دارد اما هدف آن گاهی ناصحیح می گردد، البته یا گمراهی که از سوی عوامل داخلی صورت میگیرد و یا بر اساس دستور های بیگانه. آنچه که هم اکنون در بعضی از کشورهای عربی روی می دهد همانا بمنزله آزمون جدی ودشوار این کشورها در زمینه امکان رویاروئی آنها بطور همزمان با ضرورت تغییر وتحول و اصلاحات سیاسی از یکسو و رویاروئی با دخالتهای بیگانه از سوی دیگر می باشد. همان دخالتهای خارجی که شکاف وتقسیم های کنونی را افزایش داده و می دهد.

نبود درک صحیح از دین وفقه و نیز مفهوم هویت ملی وعربی و چگونگی برخورد با دیگران، حال که این دیگران هر که باشند، زمینه مناسب برای پیدایش کشمکشهای طایفه ای و نژادی هستند که مانع برخورد مثبت با هرگونه اختلاف نظر است وبه خشونتهای خونین منجر می گردد که تمامی اینها با اصل ادیان آسمانی تناقض دارند و در عین حال وحدت ملی را منهدم می سازد و هویت فرهنگی وعربی مشترک رااز بین میبرند!. در نتیجه نمی توان در یک میهن مفهوم هایی از قبیل " شهروندی " و " تنوع " را ملاحظه نمود، چون هنگامیکه شهروند در چنین باتلاق فرو می افتد تمامی میهن بهمراه او فرو می رود.

این درست که هرگاه ساختار بنادین سیاسی وقانون اساسی و اجتماعی سالم در جوامع از بین برود، زمینه برای دخالت بیگانه و افزایش چند دستگی های داخلی میان فرزندان یک میهن فراهم می گردد که در عین حال با وابستگی بعضی ها به بیگانگان و خواسته های ایشان بخصوص در زمینه سرنگون کردن نظام وحکومت، بحرانهای داخلی نیز افزایش می یابند و همگی بهمراه خود میهن گرفتار گردباد منافع بیگانگان می گردند.

حال آیا اعراب به قعر وانتهای سرازیری رسیده اند به گونه ای که راهی در برابر خود نمی بینند جز چشم دوختن به بالا وبه بهترین شکل و کوشش برای دستیابی بدان؟! یا اینکه بحرانهای منطقه همچنان زاییده رویدادها و تحولات بدتر وخطرناکتر خواهند بود واعراب به وضعیتی پست تر از اکنون کشیده خواهن شد؟! وضعیت کنونی همانست که شاعر تونسی " ابو القاسم شابی" ( در نیمه های قرن گذشته) آنرا سروده است: " وکسیکه دوست نداشته باشد از کوهها بالا برود ، تاپایان زمانه همچنان در گودالها بسر خواهد برد".

اما چگونه آینده ای بهتر برای ملتها ومیهن ها برجای خواهد ماند در حالیکه اعراب گرفتار مسائلی هستند که آنان را دچار تفرقه کرده و از گردهم آمدن آنان جلوگیری می نماید. شما را بخداوند سوگند چگونه یک ملت خواهد توانست از خواب خود و وضعیتی که هم اکنون در آن بسر میبرد، نجات یابد، درحالیکه بسیاری از اندیشمندان و فقها در شبکه های ماهواره ای در حال کشمکش و درگیری هستند که به افزایش تنش و تجزیه و واپسگرایی و فرومایگی در تمامی زمینه ها خواهد انجامید و میهن و شهروندان را دچار نابسامانی خواهد کرد.
برچسب ها: اعراب
علي
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۱/۱۱
جناب اعراب از اول در انتها تشريف داشتند فقط چند صباحي به خاطر دلارهاي نفتي يه خودي نشون دادند.!!!
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
مجله فرارو