bato-adv
bato-adv

فراستی: چگونه می‌شود به این پرت و پلایی ساخت؟

چگونه مي‌شود فيلم‌هايي به اين پرت و پلايي ساخت. فيلم‌هايي كه به سختي مي‌شود يك ربع شان را هم تحمل كرد. فيلم‌هايي كه اكثرا حتي بد هم نيستند. كاش بد بودند. فيلم‌هايي كه نه تلخ‌اند نه شيرين نه حتي گس. مزه‌يي ندارند.
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۵ - ۱۷ بهمن ۱۳۹۲
مسعود فراستی در روزنامه اعتماد نوشت: چگونه مي‌شود فيلم‌هايي به اين پرت و پلايي ساخت. فيلم‌هايي كه به سختي مي‌شود يك ربع شان را هم تحمل كرد. فيلم‌هايي كه اكثرا حتي بد هم نيستند. كاش بد بودند. فيلم‌هايي كه نه تلخ‌اند نه شيرين نه حتي گس. مزه‌يي ندارند.

اين صحنه را به ياد بياوريد: زني خونين و مالين پس از فرار از چنگ آدم بدها به جايي پناه مي‌برد. جايي كه قبلا سينما بوده و دوربين روي نامش دو بار رژه مي‌رود و حالا تبديل به باشگاه بيليارد شده و سالن نمايش‌اش نيز انباري موتور. دو مرد جنوب شهري ظاهرا با معرفت در حال بازي‌اند. بعد از آنكه زن مجروح را مي‌بينند و وضعيتش را، مودبانه دلداري‌اش مي‌دهند اما نكند «داستان بشود» و بعد از دادن يك چاي و نبات دوباره شروع به بازي مي‌كنند و شرط بندي. در حين بازي از سينما مي‌گويند و از آن روزها– كه نديده‌اند. اين برخورد دو «آرتيست» فيلم و شاخ و شانه كشيدن براي «دزد»‌ها و رفتن سراغ بازي يعني چه؟ مگر اينها آدم نيستند؟ چرا زن را به درمانگاهي نمي‌برند؟ يا چرا غلطي نمي‌كنند؟ بعد هم كه بدمن‌هاي باسمه‌يي سر مي‌رسند با چاه باز كن كوچك پلاستيكي جلو آنها ظاهر مي‌شوند. مي‌بينيد كار به كجا كشيده؟ دزد و به خصوص آرتيسته چرا اينقدر قلابي شده‌اند؟ قهرمان زن فيلم هم چرا در آخر به غلط كردن مي‌افتد؟ اين است پناه بردن به سينما؟ فيلمساز با ما شوخي دارد يا با خودش‌؟ اين ديگر از آن چيزي كه درباره جرم گفتم بدتر است. كمدي ناخواسته و درمانده‌يي است در توجيه اعتياد به فيلمسازي اما فيلم نساختن.

يا آن ديگري كه كلي ادعاي سينما‌شناسي و سينما دوستي دارد - و جان فورد و هيچكاك - ومدت‌هاست كه فيلم نمي‌سازد اما اداي فيلمسازي در مي‌آورد. فيلمش هم مثل متروپل ماقبل بد است. فيلمي كه داستاني ندارد و پيچ و خمي. درامي شكل نمي‌گيرد، تغيير و تحولي در آدم‌هاي مقوايي‌اش رخ نمي‌دهد. فضايي در كار نيست. پول مفتي رسيده دور هميم ديگر: مرجان و بهروز و جمال و مهدي و رامبد و ماني و گوهر و ديگران. فيلم براي عمه و خاله و زن و همسر مي‌سازند دوستان با پول ملت. اين است سينماي بي‌رمق خنثي دولتي.

فيلم‌هاي ماقبل بد يعني هنوز به بد بدهكارند. بد بودن خودش موجوديتي دارد. اين فيلم‌ها هنوز فيلم نشده اند و سر و شكلي ندارند و قصه‌يي. فيلم اولي هم نيستند. مثل نوشته‌يي كه هنوز نوشته نيست حداكثر تمرين است. خيلي كار دارد تا تبديل به نوشته شود. ممكن است بعدا نوشته خوبي باشد يا بد. حالا مي‌شود فيلم بدي ساخت اما قابل نقد. بسياري از فيلم‌هاي بد ماقبل نقد‌اند. به مرحله نقد نمي‌رسند. نقد هم شأن وجودي دارد. هر پرت و پلايي را نمي‌شود نقد كرد.
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو