bato-adv
کد خبر: ۲۰۸۵۶

مذاکرات خطابی

دکتر سید نعمت الله عبدالرحیم زاده
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۶ - ۰۳ اسفند ۱۳۸۷


در صحبت کردن از مذاکره آنچه که به ذهن متبادر می شود گفتگویی بین دو طرف بر اساس زمینه های مشخص برای به دست آوردن نتایج معینی است. چنین گفتگویی لازم نیست که به صورت فیزیکی و رو در رو باشد بلکه می تواند به صوری مثل گفتگوی تلفنی انجام گیرد، اما به هر حال دو طرف مذاکره به صورت مستقیم یکدیگر را مورد خطاب خود قرار می دهند. در مورد مذاکرات ایران و آمریکا یک نوع دیگر مذاکره در حال انجام است که با چیزی که گفته شد کاملا فرق دارد؛ مذاکره خطابی. 

باراک اوباما در سخنرانی مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود به صورت رسمی این مذاکرت را شروع کرد و این روند را او و دیگر اعضای تیمش ادامه داده اند. مصاحبه اوباما با خبرنگار العربیه، سخنرانی کلینتون در ابتدای وردش به وزارت خارجه آمریکا و سخنرانی جو بادن در کنفرانس امنیتی مونیخ ادامه این روند از سوی آمریکاییان بوده است. سخنرانی احمدی نژاد در روز 22 بهمن و سخنرانی لاریجانی در همان کنفرانس مونیخ مصادیق روند این نوع مذاکرات از سوی مقامات ایرانی بوده است. در این فرایند، برخلاف تصور معهود از مذاکره طرف سخن با طرف مذاکره یکی نیست بلکه شنوندگانی هستند که حکم واسطه بین دو طرف مذاکره را بازی می کنند، اما نوع سخن هر دو طرف به خوبی روشن می کند که مقصود از سخن کیست. 

شاید پرسیده شود که چرا مذاکره به این صورت انجام می گیرد؟ پاسخ کاملا روشن است. وقتی که روابط دو سوی مذاکره چنان سرد باشد که مذاکره به صورت معهود و شناخته شده آن قابل از سرگیری نباشد، این نوع مذاکره است که کارآیی داشته و می تواند دو طرف را به نتایج مشخصی برساند. اولین و مشخص ترین نتیجه این نوع مذاکره اعلام آمادگی دو طرف برای انجام مذاکره است. اعلام آمادگی به این معنی است که هر دو طرف نه تنها از سوی خود، بلکه از سوی کل دستگاه دیپلماسی حکومت متبوع خود این آمادگی را اعلام می کنند. همین نتیجه است که در پی سخنرانی احمدی نژاد، خبرگزاریهای خارجی به لحن وی توجه کردند و آن را در تقابل با شعار مرگ بر آمریکای برخی از تظاهرکنندگان تفسیر و تعبیر می کردند. در واقع، بازتاب خارجی سخنان احمدی نژاد برای طرف مقابل این نتیجه را در پی داشته که طرف ایرانی آماده مذاکره است. 

نتیجه دیگری که در این نوع مذاکره به دست می آید به دست آوردن ارزیابی اولیه از طرف مقابل است یا به قول معروف، هر طرف طرف دیگر را سبک سنگین کرده تا موضع طرف خود را برای رسیدن به مذاکرات مستقیم به دست آورد. این نتیجه نه تنها راه را برای مذاکرات مستقیم بعدی هموار می کند، بلکه علاوه بر آن شرایط و جایگاه هر طرف برای مذاکرات مستقیم را نیز مشخص می کند. این موضوع مسئله ای است که در مذاکرات خطابی بین ایران و آمریکا به خصوص برای طرف ایرانی اهمیت ویژه ای دارد. 

باراک اوباما از زمان مبارزات انتخاباتی خود تا کنون بارها تاکید بر مذاکرات بی قید و شرط با ایران یا چیزی که هم اکنون مدعی شده، دیپلماسی مستقیم با ایران شده است. آیا آمریکا قصد چنین کاری را دارد؟ پاسخ این پرسش را تنها از طریق همین مذاکرات خطابی می توان به دست آورد. مذاکرات بی قید و شرط با ایران ادعایی است که پشتوانه اش تضمین چندانی ندارد. بی تضمین بودن چنین ادعاهایی از آن همه اتهاماتی معلوم می شود که مسئولان آمریکایی در قبل و زمان حاضر علیه ایران وارد می کنند. در واقع، اتهامهایی چون تلاش برای تسلیحات اتمی یا حمایت از تروریسم خود به خود در فرایند انجام مذاکره شرایطی را به طرف مقابل تحمیل می کند که با ادعای مذاکره مستقیم و بی قید و شرط در تناقض است. 

پیدا است که تیم جدید کاخ سفید به شعار تغییر به دنبال ژستی متفاوت با گذشته است و در قضیه ایران قصد تغییر موضع آمریکا هستند تا به این وسیله همراهی بیشتر گروه پنج را به دست آورند و این هدف را با اعلان شعار دیپلماسی مستقیم پی گرفته اند. اما از سوی دیگر، با طرح اتهامات گذشته در عمل همان پیش شرطهای تیم گذشته را در مقابل طرف ایرانی قرار داده اند. در اینجا است که تاثیر اصلی مذاکره خطابی معلوم می شود، چرا که مذاکره خطابی به طرف ایرانی کمک می کند تا قبل از تن دادن به مذاکرات مستقیم و تسلیم به برخی شرایط بتواند پیش شرطهای نهانی آمریکاییان را خنثی کند. امیدواران به رابطه سریع با آمریکا از چراغ سبزهای ظاهری آمریکا چنان شوق زده شده اند که از دیدن چراغ قرمزهای نهانی آن ناتوان شده اند، اما واقعیت قضیه این است که تا تفهیم نفی واقعی هر قید و شرط به طرف آمریکایی مذاکره مستقیم به معنای از دست رفتن دست آوردهایی است که به بهایی گزاف به دست آمده است. 

سخنان احمدی نژاد و لاریجانی به روشنی این فرایند تفهیم را نشان می دهد. در سخنرانی هر دو، ضمن آن که مذاکرات مستقیم و بی قید و شرط نه تنها نفی نشده بکله از آن استقبال شده است، شرایط طرف ایرانی برای چنین مذاکره ای نیز مطرح شده است. این دو سیاست واحدی را در سخنان خود اجرا کرده اند که بنابر آن، طرف ایرانی در مقابل طرف آمریکایی خود عمل مقابله به مثل را به اجرا در آورده است. عمل مقابله به مثل به این معنا است که ایران نیز همانند طرف آمریکایی خود خواهان مذاکره مستقیم و بی قید و شرط است، اما با وجود شروط خاص ایران نیز شروط خاصی برای مذاکره دارد که دقیقا در جواب به همان شروط طرف آمریکایی است. حق ایران بر دستیابی به فن آوری هسته ای و عدم تعلیق غنی سازی و مسئله حقوق فلسطینیان و توجه به آنها، اصولی هستند که شرایط موازنه را برای ایران در مذاکره با آمریکا حفظ می کند. 

روشن است که عدول ایران از این دو اصل به معنای از دست دادن شرایط موازنه مذاکره با آمریکا خواهد بود. از دست دادن شرایط موازنه تنها به این حد خلاصه نمی شود که ایران از مواضع هسته ای خود یا حمایت از فلسطین عقب نشینی کند بلکه در پی آن، امتیازات دیگری نیز هست که طرف ایرانی باید به طرف مقابل بپردازد چرا که عدم توازن در مذاکره چنین الزامی را بر طرف ایرانی وارد می کند. 

بنابر این، بهترین راه برای طرف ایرانی در جهت رسیدن به مذاکره مستقیم آن است که تا زمان حصول شرایط موازنه در مذاکره مستقیم کماکان با استفاده از همین روش بر اصول خود پای فشاری کند و طرف مقابل را به تفاهمی بر سر آنها بکشاند. با وجود چنین تفاهمی است که فضای مذاکره مستقیم آماده برای انجام آن و رد وبدل شدن امتیازها خواهد بود و الا هر خوشبینی با هر وعده و وعیدی از سوی آمریکاییان نتیجه ای جز دادن امتیاز بیشتر و بیشتر نخواهد داشت.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین