bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۱۸۱۱

نامه فاطمه رجبی به میرحسین: چرا کاندید شدی؟!

تاریخ انتشار: ۱۱:۱۱ - ۲۷ اسفند ۱۳۸۷
فاطمه رجبی در نامه ای به میرحسین موسوی چنین نوشت:

جناب آقاي ميرحسين موسوي
سلام عليكم

اول.
وقتي كتاب «امريكا شيطان بزرگ» از تأليفات خود را برايتان فرستادم، نوشتم: «تقديم به نخست‌وزير محبوب دوران طلايي امام». بنابراين شما را به عنوان مسؤول محبوبي در آن دوران قبول دارم كه يكي از مجريان «برنامه‌ها، تصميمات و رهنمودهاي حضرت خميني (رضوان الله تعالي عليه)» بوديد.

دوم.
وقتي يكي از نشريات مدافع ارزش‌هاي اسلامي در سال‌هاي پاياني اصلاح‌طلبي مطلبي عليه شما نوشت، با مديرمسؤول تماس گرفتم و اعتراض كردم. گفت: ممكن است در انتخابات وارد بشود. گفتم: در اين بي‌داد براندازانه اصلاح‌طلبي، موسوي غنيمت است. گفت: اما يكي از بستگانش (نام برد) داراي فلان عقايد است و زمينه تاخت و تاز پيدا مي‌كند. روشن بود كه من نه اهل «قصاص قبل از جنايتم» و «نه از زمره مافياگرانم كه كسي را به گناه ديگري بي‌آبرو كنم و مجازات». در نتيجه نپذيرفتم. علاوه بر آن كه در آن دوران سياه حكومت محمد خاتمي، و انفعال و ذليلي راست‌هاي ناراست و عدم قبول آنها، به هر حال شما را غنيمت مي‌دانستم. اين دانش به گذشته بر مي‌گذشت و به شناخت شما در دهه اول!

سوم.
اين روزها پس از گذشت دو دهه سكوت و پنهاني، شما فعال شده‌ايد! فعالي پر از ابهام و مسأله‌برانگيز! فعالي كه هر روز نامش به عنوان نامزد رياست‌جمهوري دهم بر سر زبان است، و تصويرش كنار محمد خاتمي، يا سيدحسن خميني آن هم در جلسات پرمفسده مشاركتي‌ها، كارگزاراني‌ها و به طور كلي اصلاح‌طلبان بيگانه‌پرست و اسلام‌ستيز منتشر مي‌شود.

مي‌خواستم بنا به ارادتي كه به دليل نخست‌وزيريتان به شما داشتم، پرسش‌هايي را مطرح كنم، از آن جمله:

1. ورود يا فعال‌شدنتان به دليل كدام كمبود نيرو، يا كدام شرايط حاد براي اسلام و انقلاب است؟ بگوييد تا ما هم مطلع شويم.

2. آيا حضورتان در كنار عناصر نامشروع و نامقبول، اعلان عقيده، روش و برنامه‌اي سياسي است؟

3. آيا بيرون آمدنتان از پناهنگاه و تصويري‌شدن (هنوز خيلي صوتي نشديد) سياسي‌ در بدترين جلسات سياسي پيامي دارد؟

4. آيا نامزدي شما براي رضاي خداست؟ يا در مسير تشكيل دولت وحدت ملي ناطق‌نوري و لاريجاني و كرباسچي؟ يا ايجاد دولت نجات ملي محمد خاتمي؟

5. آيا راست‌هاي ناراست همان غيرمقبولان مطرود ملت كه در انتخابات نهم، همه و همه بيش از 5/1 ميليون رأي نداشتند، پشتوانه فعال‌شدن و خروجتان از خفا شده‌اند، يا توصيه‌ها و توطئه‌هاي مافياگران قدرت و ثروت از اصلاح‌طلبي برانداز؟ شايد هم مثلث لاريجاني، قالي‌باف و رضايي مشوق حضور و ورودتان گرديده است؟

6. آيا مدافع اقتصاد اسلامي تبيين‌شده از سوي امام خميني – كه درود خدا بر او باد - هستيد، يا سرمايه‌خواري مافياگرانه را پذيرا شده‌ايد؟

7. با «عدالت» و «اسلام علوي عليه‌السلام» چه ميانه‌اي داريد؟ امام عصر عجل‌الله تعالي فرجه الشريف و ظهور را چگونه مي‌بينيد؟

8. امريكا را شيطان بزرگ و اسرائيل را غده سرطاني مي‌شناسيد؟ يا با حقوق بشر امريكايي و دموكراسي خداستيز و عوام‌فريب و ضدمردمي به صحنه آمده‌ايد؟

9. با فمينيسم و ابزارسازي از جوانان و آزادي‌هاي مورد قبول 16‌ساله در عرصه قدرت و ثروت چه ارتباطي داريد؟ خويشاوند‌سالاري، تبعيض‌گرايي، خانواده‌سالاري، آقازادگي و چپاول اموال و انفال توسط آقازاده‌ها و مديران لايق و باتجربه 16ساله، يا 27ساله مورد قبولتان است؟

10. آيا اسلام مرفهين بي‌درد، عافيت‌طلبان، اشرافيت و سرمايه‌داري يا همان اسلام امريكايي را روي‌گردانيد؟ آيا اسلام پابرهنه‌ها، مستضعفان، انقلابيون، جهادگران و شهادت‌طلبان را راه و رسم كارساز در برابر دنياي پيشرفته و متمدن امريكا و اسرائيل مي‌دانيد يا خير؟

11. ولايت مطلقه فقيه يا همان اساس مشروعيت نظام و قانون‌ اساسي را چه‌قدر باور داريد؟ روحانيت و مرجعيت اين پاسداران شريعت را چگونه؟

12. به طور كلي عامل بقا، اعتلا و استمرار نظام اسلامي را در ديپلماسي مقتدرانه عليه سلطه‌گران و جهانخواران مي‌دانيد يا تسليم و ذلت، آيا انفعال و عقب‌نشيني و تعظيم در برابر زورگويي‌هاي امريكا و انگليس يا فرانسه و اسرائيل را «اعتمادسازي»، «تشنج‌زدايي»، «بيرون‌آمدن از انزوا» دانسته، نه تنها «تعطيل كامل هسته‌اي» بلكه «جاسوسي و به مخاطره‌افكندن كشور و ملت» را اقدامي «سنجيده»، «غيرشتابزده»، «مدبرانه»،‌ «خردمندانه» و ... مي‌پسنديد؟ و به اين گونه مديران لايق و باتجربه فخر مي‌فروشيد؟

13. باز هم مي‌گويم، با انتظار و ظهور، عدالت‌گستري جهاني و وجود ذي‌جود منجي عالم و دكترين مهدويت عجل‌الله تعالي فرجه الشريف در حاكميت چقدر موافقيد؟ واژگان خرافه، جمود، تحجر و ... كه در اطلاعيه غيرقانوني و خارج از مسؤوليت و غيرمعمول شما در فاصله 27 خرداد تا سوم تير 1384 تصريح شد، حول اين باور مي‌چرخد، يا «هيأت‌هاي عزاداري سيدالشهدا» يا «گفتمان مبتني بر آموزه‌هاي اصيل انقلاب و اسلام» را شامل مي‌شود؟

14. تمدن و پيشرفت، علم و فن‌آوري و اقتصاد و سياست در ديدگاه شما، در دايره اسلام و تشيع قابل‌قبول است، يا به ژاپن و كره جنوبي، امريكا و اروپا محدود مي‌شود؟

15. دگرانديشان و تجديدنظرطلبان، وابستگان به بيگانه، غارتگران بيت‌المال، فاسدان و منحرفان عقيدتي و عملي در طول سه‌دهه پس از حاكميت نظام اسلامي، حلقه مديران دائمي، ويژه‌خواهان و امتيازطلبان، رانت‌خواران و احزاب – اين يادگاران سياست اموي – را چگونه مي‌نگريد، و در دولت شما چه جايگاهي دارند؟

16. با رانت‌خواري و آقازادگي و بهره‌مندي از پست‌ها و مقام‌ها چه ميانه‌اي داشته‌ايد؟ صريح‌تر بگويم؛ در طول مدت سكوت و نظاره‌گري يا رضايت‌دادن به همه آنچه گفته شد، همسر و فرزندانتان و دامادهايتان از «رانت علمي»، «رانت مدرك»، «رانت استخدام»، «رانت پست»، «رانت سفرهاي خارجي» و ... سود نجسته‌اند؟! خودتان چه‌طور؟!

پرسش‌ها بسيار است و بي‌پاسخ! اصول ديپلماسي حكم مي‌كند كه؛ سياستمدار ناپاسخ‌گو باشد و نه حتي اجازه درخواست پرسش را بدهد. محمد خاتمي و هاشمي رفسنجاني نمونه‌ها و الگوهاي بسيار خوب و كارآمد در اين زمينه‌اند. ملت نوكر و رعيت و فرمانبر است، و «ارباب» و «حاكم» بايد زمام امور را در دست داشته باشد! پرسش‌گري آنجا آزاد است كه دين را به بازي بگيرد و مذهب را لگدمال كند. به عبارت ديگر تروريسم ايماني آزاد است تا باورهاي الهي مردم را نشانه رود. آنچه در 16 سال شاهد آن بوديم. اما چرا پرسش‌ها را در نوشته‌هايم ادامه نمي‌دهم، بلكه از درخواست پاسخ نيز صرفنظر مي‌كنم؟ شايد مي‌پنداريد از «ماجراي ميتينگ 15خرداد سال 85 هاشمي رفسنجاني» درس عبرت گرفته و وحشت دارم! اما تخريب متمدنانه و اصلاح‌طلبانه و آزادي‌خواهانه راست ناراست و چپ منحرف در اين چهارسال ترور انديشه و شخصيت مرا محقق كرد و مانده است «ترور فيزيكي». خداوند سبحان را سپاس كه ناكام ماند. قلم و بيان اين‌جانب ماند و فوج عظيم ملتي كه آن را «فرياد اعتراض ملي» عليه «مافياي قدرت و ثروت» يا همان «اژدهاي هفت‌سري» مي‌داند كه در هر لباس و نام براي حفظ قدرت و ثروت به يغمابرده‌اش، با هر وسيله‌اي به سركوب «بيدارباش‌»ها مي‌پردازد.

حال چند نكته:
الف. گفته مي‌شود شما مورد تأييد هاشمي رفسنجاني هستيد و مي‌نويسند: «او از شما حمايت مي‌كند». همين يك نكته كافي است تا مشروعيت و مقبوليت شما زير سؤال رفته، به عنوان «مهره‌اي در دست هاشمي» معرفي شويد. شايد هم كسي شناخته شويد كه هاشمي او را در آستين خود براي روز مبادا نگه داشته است. علاوه بر اين ممكن نيست فردي خارج از حلقه‌هاي خاص، وارد عرصه انتخابات شود و مورد حمايت يا تأييد هاشمي قرار بگيرد. يك نمونه «محمد خاتمي» بود كه هر چند «هاشمي» را «عالي‌جناب سرخ‌پوش» كرد، اما تا كنون همچنان مورد حمايت و تاييد ويژه است.

ب. محمد خاتمي كه خود به «عدم مشروعيت خويش» اذعان دارد و آن را «قطعي» مي‌داند، در تلاش است كه شما را به صحنه بياورد. اين برگ هم با كمال عذرخواهي، عدم مشروعيت شما را صحه مي‌گذارد. كسي كه خود غيرمشروع است و از طرفي حمايت و تأييد امريكا و امريكاپرستان را دارد، حامي و مؤيدي نيست كه ملت مسلمان را به پاي صندوق‌ها بكشاند.

ج. افرادي چون سيدحسن خميني منهاي وابستگي به حضرت امام، جايگاه ديگري در بين مردم ندارند. علاوه بر آن كه در جهت‌گيري سياسي هم‌سو با هاشمي و خاتمي و حضور در جلسات اين طيف آنها را پرمسأله كرده است. ارادت و اعتقاد و عشق الهي مردم به امام پايان‌نايافتني است، ولي خانواده‌سالاري به شدت مورد اعتراض و طرد ملت واقع گرديده است. اضافه بايد كرد خاطرات هاشمي رفسنجاني را در «اميدها و دلواپسي‌»هايش كه به طور مكرر «همراه‌بردن‌ سيدحسن خميني به سفرهاي خارجي در كنار فرزندانش» را تصريح مي‌كند. خرج بيت‌المال مسلمين، وجود شرايط خطير جنگ، حضور هزاران جوان يا نوجوان هم‌سن سيدحسن خميني در آن دوران در جبهه‌ها به كنار، اين خاطره‌گويي از «علاقه و عواطف و نوعي ارتباط فراتر از معمول هاشمي و سيدحسن خميني» رازگشايي مي‌كند. بنابراين نواده امام نه تنها عامل تأييد شما يا خاتمي يا هاشمي و... نخواهد شد، بلكه خود مي‌تواند سؤالاتي را پيرامون نامزد مورد تاييد او ايجاد كند.

د. روشن است كه بي‌داد 16 ساله در كشتن عدالت، ستيز با اسلام، پايمال‌كردن اصول و ارزش‌هاي انقلاب، خميني‌شكني، مردم‌ستيزي، غارت‌گري، و... را نديديد و نشنيديد! كجا بوديد؟ به اندازه يك شهروند دردمند يا مسلمان متعهد و يا انقلابي ارزشمدار از شما انتظار بود تا فريادي بكشيد، حضوري بيابيد، يا حتي ناله‌اي بي‌حاصل سر دهيد. اين نشد. اينك در حاكميت گفتمان عدالت و انتظارگرايي، و خيزش مردم عليه مافياگران و گفتمان دين‌ستيز، و اقتدار سلطه‌ستيزانه، «فعال شده‌ايد و حساس»! اين «تضاد»‌ را مردم نخواهند پذيرفت، و شما پيش خداوند پاسخ‌گو هستيد. اگر چه «مردم» را به «هيچ» انگاريد.

هـ. اطلاعيه غيرمسؤولانه و تخريب‌گرانه شما عليه احمدي‌نژاد در انتخابات نهم، آشكارا حمايت از هاشمي رفسنجاني بود كه از آن روزها شديدا مورد اقبال اصلاح‌طلبي برانداز، حريم‌شكنان و شريعت‌سوزان و بيگانگان و دشمنان اسلام و انقلاب قرار گرفته است. اين اطلاعيه، امروز پاسخ گرفته و شما را وارد عرصه قدرت و سياست كرده است، پس از نزديك به دو دهه سكوت و پنهاني! حال محرز گرديده كه اولا شما هم مانند شيفتگان قدرت مادام‌العمر، ورود احمدي‌نژاد به منطقه ممنوعه قدرت و ثروت را جايز نمي‌دانيد و به ادب كردن او و هر كس ديگر كه خيال ورود به اين منطقه را دارد و خارج از مافيا است پرداخته‌ايد. ثانيا سلطه‌ستيزي و اقتدار و عظمت نظام اسلامي را در ديپلماسي خارجي پيروز احمدي‌نژاد برنتابيده، و علي‌رغم حمايت و تأييد مقام معظم رهبري، استقبال و پشتيباني مردم، و بالندگي جهان اسلام، با آن از سر معارضه برخاسته‌ايد. خدا را شاهد مي‌گيرم كه شما را به دليل ورود غيرقانوني و غيرمسؤولانه با صدور اطلاعيه به نفع هاشمي، «بازنده اصلي انتخابات نهم» ناميدم و آن را در كتاب «احمدي‌نژاد معجزه هزاره سوم» ثبت كردم. حال گويا اين «بازندگي» عبرت‌آموز نشد، يا اهداف درازمدت مورد نظر است.

و. استقبال مسيح مهاجري اين كارگزار بي‌چون و چراي هاشمي رفسنجاني از حضور شما ذكر چند نكته را ضروري مي‌كند. يكي آنكه شما دقيقا مورد تاييد همه‌جانبه هاشمي هستيد، يا مأمور اجراي برنامه‌هاي ويرانگر فرهنگي، سياسي، اقتصادي او، ديگر آن كه «مسيح مهاجري» كسي است كه «بي‌پروا» استقبال خارجيان از رياست آيت الله هاشمي؟! بر مجلس خبرگان را تيتر كرد و در آن تأييدات امريكايي انگليسي‌ها و... را در اين رياست ثبت نمود. و او همان كسي است كه پيشنهاد عطاء الله مهاجراني در شكست قانون اساسي براي مادام‌العمر كردن هاشمي را تأييد و حمايت كرد، بالاخره او كسي است كه در خاطرات هاشمي رفسنجاني، بارها همراه شما و فرزند شهيد بهشتي عليه افراط‌گري‌ها در حزب جمهوري اسلامي به شكايت نزد هاشمي آمده است. پس امروز ما با «ميرحسين موسوي نخست‌وزير دوران طلايي امام» مواجه نيستيم، بلكه حزب انحلال‌يافته جمهوري با رياست هاشمي رفسنجاني و گستره‌اي از طيف‌هاي مشاركتي، كارگزاراني، سازمان نامشروع مجاهدين و هر ناراست و غيرصادقي به ميدان آمده است. پناه بايد برد به خداوند از دسيسه‌هايي كه «افراد» را «ابزار» مي‌كند.

ز. با اين وجود بياييد. بمانيد و به صندوق‌هاي دموكراسي چشم بدوزيد. يا همانگونه كه اعتقاد دارم «هر كه پولش بيش، رأيش بيشتر» مي‌شود و شما با منابع هنگفت مالي مافياگران پيروز خواهيد شد، همانگونه كه «ريچارد نيكسون»، «اين دموكراسي را داراي تواني مي‌داند كه اسلام‌گرايان از آن بيرون نخواهند آمد»، و به همين دليل من انتخابات نهم و پيروزي احمدي‌نژاد را كه مافياي قدرت و ثروت را در هم شكست و نامزدهاي راست و ناراست را با هزينه‌هاي هنگفت مالي، و محتواي دين‌ستيز تبليغاتي از صحنه به در كرد، «معجزه هزاره سوم» ناميدم. يا آنكه حاميان شما از مثلث‌هاي نامقبول اصول‌گرايان اصلاح‌طلب، تا شخصيت‌هاي استيجاري يا همان نان‌خورها از پرتو پدران «آقازاده‌ها» و ستون‌هاي متزلزل ساخته شده براي نظام، بار ديگر با آراي مردم از عرصه قدرت اخراج مي‌شوند.

به هر حال وعده الهي آن است كه خدا با مستضعفان است و زمين به آنها به وراثت داده خواهد شد. حتي به اندازه چهارسال دولت احمدي‌نژاد، به اندازه طليعه‌اي در زمانه انتظار.
فاطمه رجبی
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین