bato-adv
کد خبر: ۲۱۸۲۵

تیین اصولگرایی اصلاح طلبانه توسط قالیباف

تاریخ انتشار: ۱۴:۲۱ - ۲۷ اسفند ۱۳۸۷


آنچه در زیر می خوانید مصاحبه ای است با شهردار تهران برای تبیین
"اصولگرایی اصلاح طلبانه".

متن کامل این مصاحبه را بخوانید:

-ضمن تشکر از فرصتی که علیرغم مشغله فراوان برای پاسخگویی به سئوالات ما در نظر گرفتید. لطفا در خصوص انگیزه و هدفتان از ایجاد جریان جدیدی به نام اصولگرایی اصلاح طلبانه بگویید. 
به عنوان یک پاسخ کلی به سئوال شما باید بگویم که هدف و انگیزه من از این کار، همان هدف و انگیزه ای بوده است که تمام زندگی ام را بر اساس آن تعریف کرده ام. در واقع ورود فعالانه به عرصه سیاسی و تبیین گفتمانی با عنوان اصولگرایی اصلاح طلبانه چیزی جدای از سایر شئون زندگی فردی و اجتماعی من نبوده است.

من با همان انگیزه ای که روزی به جبهه رفتم و روزی دیگر در سپاه، نیروی انتظامی و شهرداری تهران قبول مسئولیت کردم با همان انگیزه هم وارد عرصه نظریه پردازی، گفتمان سازی و کار تشکیلاتی و منظم در حوزه سیاسی شدم. ایجاد گفتمان و جریانی به نام اصولگرایی اصلاح طلبانه در واقع تداوم منطقی همان مسیری بوده است که از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون پیموده ام.

در واقع شخصیت اجتماعی من در مسیر تداوم انقلاب شکل گرفته و انسجام یافته است و از این رو بنده برای خودم هویت و شخصیتی جدای از انقلاب و نظام و مردم نمی شناسم و از این رو همواره خود را مدیون انقلاب و بدهکار مردم و نظام می دانم. هر گاه در حوزه ای وارد شده ام و یا قبول مسئولیت کرده ام به خاطر خلاء و کمبودی بوده است که در آن حوزه احساس می کردم.

حضور فعالانه تر بنده در عرصه سیاسی نیز در همین راستا بوده است. احساس می کردم که جامعه ما در عرصه سیاسی دچار نوعی تصلب و سکون و جمود شده است. ما در عرصه سیاسی در دور باطلی از افراط و تفریط گرفتار آمده بودیم و همین امر سبب شده تا هم عرصه سیاسی ما نشاط و پویایی لازم را نداشته باشد و هم جامعه دچار بحران مدیریت و کارآمدی شود. هر دوی این عوامل هم باعث شده بود تا ما از اهداف و آرمانهای انقلاب و نظام دور بیفتیم.

فضای سیاسی ما آکنده از شعارگرایی ها، وعده های فراوان، اخلاق ستیزیها و ارزش گریزی ها شده بود که البته همچنان نیز این فضا وجود دارد و فضا را غیر اخلاقی، ابهام آلود و پر تنش کرده است. در واقع گفتمان اصولگرایی اصلاح طلبانه در چنین شرایطی است که شکل می گیرد و به عنوان یک راه اصیل و پاسخی کارآمد برای خروج از این وضعیت بحرانی به جامعه معرفی می شود.

البته عنوان این جریان بر گرفته از فرمایش متین و راهگشای مقام معظم رهبری است که فرموده بودند دعوای اصلاح طلب و اصول گرا را قبول ندارند و نقطه مقابل اصول گرایی را اصلاح طلبی یا بالعکس معرفی نمی کنند. بلکه به اصولگرایی اصلاح طلبانه اعتقاد دارند. این بیان رهبری برای ما در حکم تایید راه و شیوه ای بود که انتخاب کرده بودیم. 

-آسیب شناسی شما از وضعیت سیاسی جامعه کاملا دقیق و مناسب به نظر می رسد. اما با توجه به این آسیب شناسی، چرا اصولگرایی اصلاح طلبانه را بهترین راه خروج از این وضعیت می دانید؟
در پاسخ به اين سوال بايد به دومسئله اصلي توجه كنيم: اول اینکه ما ايرانيان مردمي مسلمان و متدين هستيم كه به ارزش هاي اسلامي و ديني بخصوص مقوله مهم عدالت عميقا باور داريم. و دوم آنکه سالهاست که در آرزوی رسیدن به جامعه ای پیشرفته و توسعه یافته ایم و برای رسیدن به این آرزوی کهن، بیش از یک قرن است که در تلاش و تکاپوی فراوان به سر می بریم. تجربه نشان مي دهد كه هر يك از روش هاي اصول گرايي يا اصلاح طلبي تنها يكي از دو مولفه بالا را مدنظر قرار داده و مولفه دیگر را بي اهميت جلوه مي دهند. 

اصول گرايي اصلاح طلبانه بر اين اساس شكل گرفته است كه توجه به هر دو مسئله و خواسته ايرانيان مانند دو بالي مي ماند كه پرواز جامعه را به سمت اهداف والاي خود ممكن مي سازد و از این رو می تواند از رهیافتهای موجود فراتر رفته و بن بست به وجود آمده در عرصه سیاسی جامعه را از بین ببرد. 

-پاسخ شما این شایبه را بوجود می آورد که اصولگرایی اصلاح طلبانه گفتمان اصیلی نیست بلکه صرفا تلفیقی از دو گفتمان و جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی است. آیا این موضوع را تصدیق می کنید؟
به شما حق می دهم که در وهله اول چنین تصوری داشته باشید. اما فکر می کنم با توضیحاتی که خواهم داد متقاعد شوید که با اصیل ترین و ریشه دارترین جریان سیاسی ایران رو برو هستید. اندیشه تاریخ ساز انقلاب اسلامی ایران و مصداق عینی و عملیاتی آن جمهوری اسلامی از همان ابتدا ترکیبی موثر و هوشمندانه از ارزشهای اسلامی و یک نگرش پیشرو اجتماعی و سیاسی بود.

شاید بتوان پیشینه این نگرش را در دیدگاههای فقهی حضرت امام نیز جستجو نمود، اين فقيه بزرگ و اصولي نام آور، از يك سو به معناي واقعي كلمه به ادبيات علمي و پربار فقيهان شيعي متعهد بود و آن گونه كه خود مي فرمود بر اساس "فقه جواهري" که همان سنت اصیل فقه شیعی است، مي انديشيد و از سوي ديگر با نگاه تيز بين و ژرف انديش خود، و بر مبنای همین فقه سنتی جواهری، احکامی پويا و کارآمد ارايه مي داد كه قادر به درك معضلات زمان و تدبير انديشي پيرامون آن ها بود.

گفتمان اصول گرایی اصلاح گرايانه در واقع ریشه و مبنا در این سنت فکری و این ایده انقلاب دارد و همراه با تحولات انقلاب و نظام رشد کرده و به موقعیت کنونی رسیده است. قرار گیری آرمان‌هاي بلندي همچون زندگي آزاد، مستقل و سرافرازانه در كنار ارزش‌هاي سترگي مانند ديانت‌ورزي، معنويت گرايي و اخلاق براي همه مردم ايران و شهروندان ایرانی حاصل به هم رسیدن این دو (اصول و اصلاح) در انقلاب اسلامی ایران بوده است.

در واقع این گفتمان دو خصلت اصول گرایی و اصلاح طلبی خود را منبعث از انقلاب اسلامی و تجلی بخش ویژگی اصلی آن می داند. در واقع باید بگوییم اندیشه اصیل و مبنایی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی اصولگرایی اصلاح طلبانه بوده است و آن چه که امروز ما به عنوان اصولگرایی و یا اصلاح طلبی می شناسیم در واقع تقلیل و تحریف این ایده و رهیافت اصلی انقلاب هستند.

كنار هم نشيني اصول گرايي و اصلاح طلبي در اين گفتمان بر اساس اين كاركرد مهم معنا يافته است كه پايبندي به اصول نبايد به تحجر، خشونت، عوام گرایی، آزادی ستیزی و توسعه گریزی ختم شود و پايبندي به اصلاحات نيز نبايد به هرج و مرج گرايي، ولنگاری، سکولاریسم، ارزش ستیزی و عدالت گریزی منتهي گردد.

به اين ترتيب بايد اين تركيب را آميزه اي عالمانه از مفاهيمي دانست كه قابليت در كنار هم قرار گرفتن را از همان ابتدا داشته اند هرچند كه مطلق گرايي هاي گروه هاي سياسي به جداسازي اين مفاهيم از يكديگر منجر شده است. در واقع ما ایجاد کننده گفتمان اصولگرایی اصلاح طلبانه نبوده ایم بلکه صرفا احیا کننده این گفتمان اصیل انقلاب بوده ایم.

-امروز همه جریانهای موجود در کشور ادعا می کنند که جریان اصلی انقلاب هستند و تنها راه نجات کشور پیوستن به آنها و تاسی به راهکارهای آنهاست. شما هم در پاسخ های گذشته خود همین ادعا را مطرح کرده اید. تفاوت ادعای شما با دیگران در چیست؟
یکی از آسیبهای امروز نظام سیاسی ما همین کلی گویی ها و عدم شفافیت لازم در تبیین مواضع است. اصولگرایی اصلاح طلبانه سعی کرده است که ادعاهای خود را با تبیین دقیق و شفاف مواضع خود به دیگران نشان دهد و اثبات کند. 

-امروز مردم بیشتر با شخصیتهای منتسب به این جریان آشنا هستند و شاید کمتر کسی باشد که از مواضع جریان و گفتمان شما آگاهی دقیقی داشته باشد. شاید اینجا فرصت مناسبی باشد تا مردم از زبان شما با برخی از این مواضع آشنا شوند.
همانگونه که قبلا هم گفته شد اصولگرایی اصلاح طلبانه در واقع در امتداد و راستای همان اهداف و آرمانهای اولیه انقلاب اسلامی شکل گرفته است و از این رو مواضع ما نیز همان مواضعی است که گفتمان اصلی انقلاب بوده است و مردم ما بخاطرش انقلاب کردند، شهید دادند و اینهمه سختیها و مشکلات را تحمل کردند.

شاید بزرگترین این اهداف و آرمانها رسیدن به جامعه ای توسعه یافته و عادلانه بود. جامعه ای که در آن رفاه مادی و تعالی معنوی مردم به طور همزمان در نظر گرفته می شود. از همین رو يكي از مهم ترين مفاهيم براي اصول گرايي اصلاح طلبانه پيگيري زندگي مومنانه و همراه با پيشرفت براي آحاد ملت ايران است.

امروزه ايراني مسلمان دو دغدغه مهم دارد: زندگي مومنانه تحت لوای ارزشهای ديني در جامعه ای پيشرفته همراه با رفاه و توسعه مادی. به طور خلاصه، گفتمان اصول گرايي اصلاح طلبانه مراعات اصل پيشرفت مادي و ارتقاي سطح زندگي مومنانه مردم را هدف اصلي خود مي داند. در واقع هدف اصلی ما همان هدفی است که رهبر معظم انقلاب برای دهه آینده تبیین فرموده اند، یعنی پیشرفت همراه با عدالت.

-هدفی که مطرح کردید واقعا هدف و آرمان بزرگی به نظر می رسد که شاید بیشترین همخوانی را نیز با مطالبات امروز مردم داشته باشد. اما به نظر می رسد که باید جزییات این هدف را بیشتر بررسی کنیم. مفاهیمی نظیر توسعه، پیشرفت، عدالت و ارزشگرایی مفاهیمی هستند که توسط سایر جناحها نیز مورد استفاده قرار می گیرند. حال پرسش من این است که چه تفاوت مشخصی میان دیدگاه شما در این خصوص با دیدگاههای سایرین وجود دارد؟ البته چون شما همواره بر شفافیت تاکید داشته اید بنده هم با تاکید بر جزییات خواهان تبیین شفاف تری درباره مواضع و مرزبندیهای شما هستم.
اینکه در جامعه ما از مسئولین و سیاستمداران مطالبه شفافیت و صراحت در رفتار و گفتارشان داشته باشیم واقعا سنت حسنه ای است؛ امری که امروز متاسفانه به شدت فقدان آن احساس می شود. امروز برخی از ما مسئولین به جای آنکه با منطق و استدلال به دنبال اقناع مردم و کارشناسان باشیم با کلی گویی و تخریب و فرافکنی بدنبال توجیه تصمیمات و اعمال خود و یا انکار آنها بر می آییم.

در پاسخ به سئوال شما باید بگویم که تمام مفاهیمی که اشاره شد همانگونه که شما نیز گفتید از سوی همه جریانها مورد استفاده قرار می گیرند، اما نکته مهم اینجاست که هر کدام از جریانها تنها بر برخی از این مفاهیم تکیه می کنند و همین مفاهیم را هم بر مبنای علایق و سلایق خود تعریف می کنند و برخی از مفاهیم هم اصولا در گفتمان برخی از جناحها هیچ جایگاهی ندارد.

شما در اصولگرایان می بینید که صرفا بر مفاهیمی نظیر عدالت و یا ارزشگرایی تکیه می کنند آنهم با تعاریفی خاص از این دو مفهوم. در گفتمان ایشان مفاهیمی نظیر توسعه و پیشرفت یا جایگاهی ندارند و یا در حاشیه قرار گرفته اند. از آن طرف در جریانهای موسوم به اصلاح طلبی نیز شاهد تاکید بر مفاهیمی از قبیل توسعه و یا آزادی هستیم بدون آنکه توجهی جدی به مقولاتی نظیر عدالت و ارزشها صورت گرفته باشد.

اصولگرایی اصلاح طلبانه تنها جریانی است که از این یکجانبه گرایی ها فراتر رفته و تمامی این مفاهیم را به عنوان مفاهیم کلیدی انقلاب اسلامی در راستای یکدیگر تعریف و تبیین می کند. در خصوص ارزشگرایی، اصول گرايان اصلاح طلب با اين تفكر كه ارزش گرايي به عقب ماندگي و تحجر منجر مي شود كاملا مخالفند.

بررسي و بازبيني ارزش هاي بلند اسلامي نشان مي دهد كه عمل به آن ها نه تنها زندگي معنوي بلكه زندگي مادي مردم را بهبود مي بخشد و به هيچ وجه يك سويه نيستند. علاوه بر اين ما بر اين واقعيت مهم تاكيد مي كنیم كه اصولا جامعه ايراني جامعه اي ارزش مدار است و بنابراين كنار گذاشتن ارزش هاي اسلامي به معناي كنار گذاشتن مردمي است كه تمام وجودشان با ارزش هاي ديني آميخته است.

همچنین ما معتقدیم که اگر آزادي و عدالت را در مقابل هم قرار دهيم هر دو آن ها شكست مي خورند. كنار هم ديدن آزادي وعدالت از انديشه هاي اصلي اصول گرايي اصلاح طلبانه است. علاوه بر این ما آزادي را در چارچوب ارزش هاي ديني مي بينیم. هم چنين حاضر نيستیم به بهانه عدالت راه هاي توسعه و پيشرفت كشور را مسدود نمايیم و یا به عوام فریبی و نخبه گریزی متوسل شویم.

در عين حال اين انديشه راضي به آن نيست كه به نام پيشرفت به اقشار كم درآمد جامعه فشاري آزاردهنده وارد آيد. در مورد توسعه، ما دولت مقتدر و کارآمد را که ریشه در نظام مردمسالاری دینی دارد، از اولویتها و ملزومات اساسی نیل به توسعه یافتگی می دانیم. همچنین از دیدگاه ما توسعه مقوله‌اي آماري نيست و "رشد" اقتصادي تنها يكي از عوامل موثردر توسعه همه‌جانبه است.

بنابراين نگاه به توسعه بايد كيفي و به منظور بهبود شرايط مختلف زندگي مادي و معنوي مردم باشد. از سوی دیگر توسعه بايد مسئله‌اي مردمي قلمداد شود. به اين ترتيب نبايد از نسل حاضر خواست تا خود را فداي توسعه نسل آينده سازد. در واقع نبايد انسان‌ها را وسيله توسعه قرار داد بلكه توسعه را بايد وسيله‌اي در خدمت انسان‌ها و مردم دانست.

از سوی دیگر ما بر توسعه بومی پافشاری می کنیم که البته دیدگاههای جدید توسعه نیز موید این رویکرد است. ‌تئوري‌هاي جديد توسعه معتقدند كه توسعه يافتگي درهر كشوري براساس عوامل متعدد بومي آن كشور تحقق پذير است. در واقع اين تئوري‌‌ها از ما مي‌خواهند تا عوامل متعدد ارزشي،‌ فرهنگي ومحيطي را در توسعه هر كشور براساس ويژگي‌هاي بومي آن كشور در نظر بگيريم.

از جمله مهم‌ترين اين عوامل "فرهنگ" است كه از آن به‌مثابه عامل محرك ديگر بخش‌ها در توسعه ياد مي‌شود. از سوی دیگر تجربه نشان داده است كه توسعه محوري تنها هنگامي موفق خواهد شد كه با تاكيد بر سياست‌هاي عدالت‌محورانه اتخاذ گردد. 

بر این اعتقادیم که اگر میان عدالت و عقلانیت جدایی بیفتد جامعه از پیشرفت و توسعه باز خواهد ماند و از سو دیگر اگر میان عدالت با معنویت و اخلاق جدایی افتد، جامعه در دام عوام فریبی، پوپولیسم و اخلاق ستیزی گرفتار خواهد شد. 

در نگاه ما، توسعه بيش از آنكه هدفي غايي و آرماني نهايي قلمداد شود ابزاري دانسته خواهد شد كه دست‌يابي به اهداف بزرگ‌تر انقلاب اسلامي را ممكن مي‌سازد. 

تفاوتي كه گفتمان اصول‌گرايي اصلاح‌طلبانه را از ديگر مدافعان سنتي ارزش‌ها جدا مي‌كند نگاهي است كه به ارزش‌هاي انقلاب دارند. در اين نگاه دست‌يابي به بالاترين سطح زندگي از جمله مهمترين اهداف انقلاب معرفي مي‌گردد. اين برداشت از ارزش‌هاي انقلابي توسعه را در صدر ابزارهايي قرار مي‌دهد كه اين گفتمان براي تحقق اهداف انقلاب به آن‌ها نياز دارد. 

-با توجه به مواضعی که مطرح شد دیدگاه شما نسبت سایر جریانهای سیاسی و مواضع آنها چیست؟ و اصولگرایان اصلاح طلب در کدامین نقطه از مختصات سیاسی جامعه ما قرار می گیرند؟
با تبارشناسی جریانهای انقلاب پی می بریم که گروهها و جناحهایی که امروز در جامعه ما تحت عنوان اصولگرا و اصلاح طلب مطرح شده اند، در واقع تداوم همان جریانهای راست و چپی هستند که در اوایل انقلاب و بر اساس مبانی ایدئولوژیک خاصی شکل گرفتند.

حتی امروز نیز علیرغم تمام تغییر نامها و تغییر شکلهای ظاهری، نشانه های آن مبانی فکری همچنان در دیدگاههای ایشان قابل ردگیری است. بررسی رویدادهای سه دهه گذشته گویای آن است که هرچند هر دو گرایش اصول گرا و اصلاح طلب نقاط ضعف و قوتی را در خود جمع آورده بودند که هم به موفقیتشان در برهه هایی می انجامید و هم موجب ضعف و ناتوانی شان در برهه هایی دیگر می شد، اما متاسفانه آن چه که در نهایت تجربه تحزب در ایران را رنج داد و به آسیبی جدی گرفتار نمود، سبقت گرفتن و اصالت یافتن تخاصم به جای همکاری میان احزاب بود. در واقع در نوع رابطه میان راست و چپ قدیم و اصولگرا و اصلاح طلب امروز همواره تقابل جایگاه و نقش بالاتری نسبت به تعامل داشته است.

به اعتقاد ما آنچه باعث ناکارآمدی هر دو جریان شده است، رقابت نادرستي است كه میان این دو گروه عمده سياسي وجود دارد. در واقع اصالت یافتن ضديت با جناح رقيب، ادبيات سیاسی و حزبی را در ايران چهره‌اي خصمانه بخشيده است. بسیاری از تنش ها، شکاف ها و تحولات اعوجاجی و بی هدف جامعه ما ریشه در تقابل گرایی این دو جناح سیاسی دارد.

سیاست زدگی عرصه های مختلف جامعه و برخورد سیاسی با مقولات و حوزه های مختلف و نیز اخلاق ستیزی در عرصه سیاست ورزی همه از نشانه های عمده و بارز این وضعیت آفت زده سیاسی است. اما شاید بزرگترین آفت این تخاصم میان راست گرایان و چپ گرایان، فرصت سوزیهای تاریخی ما بوده است.

چه بسیار فرصتها، سرمایه ها و منابعی که در سالهای پس از انقلاب قربانی این تقابل گرایی بی منطق و خانمان برانداز شده اند. در واقع آن چه که ما امروز تحت عنوان بحران کارآمدی و مدیریت از آن نام می بریم، نتیجه عینی این فضای بحران زده سیاسی است.

فضاي تخاصم ورزي سبب شد تا بر سر مفاهيم مهمي همچون توسعه كه مي‌توانست مبناي عمل همه گروه هاي سياسي قرار بگيرد اجماع نظر اتفاق نيفتد. در واقع این فضاي بي‌اعتمادي ميان جناح‌ها و كاهش اعتماد متقابل در گروههاي سياسي، مانع از رسيدن به تعريفي جامع و بومي از مفاهیم مهم توسعه، عدالت و آزادی در ايران شد.

با این توصیف به نظر مي رسد كه جاي خالي تلاشي براي ديدن فضاهاي همدلي و وفاق ميان احزاب كاملا به چشم بيايد. از جمله اصلي‌ترين مباني اصولگرايي اصلاح‌طلبانه رها سازی جامعه و فضای سیاسی از این دو قطبی غیر منطقی و بحران ساز و ایجاد فضایی برای تنفس اخلاقی و عقلانی به منظور الگو سازی برای تعاملات سیاسی و در نهایت تلاش در جهت افزایش کارآمدی نظام بوده است.

-علیرغم آنکه گفتگوی ما از زمان مقرر شده فراتر رفته است با اینحال نمی توانم از این سئوال پایانی چشم پوشی کنم. در واقع دقت و شفافیت شما در پاسخ به سئوالات پیشین بنده را به پرسیدن این سئوال ترغیب کرد. سئوال من این است که با توجه به تمام مطالبی که ذکر شد و نیز با توجه به شناخت و آگاهی دقیقی که شما از وضعیت امروز جامعه دارید، اگر بخواهید در یک عبارت، محوری ترین و مهم ترین نیاز امروز جامعه ما را بیان کنید، آن عبارت چه خواهد بود؟
پاسخی که به سئوال شما می خواهم بدهم بر گرفته از سالها تجربه حضورم در عرصه های مدیریتی و اجرایی و آشنایی نزدیک با لایه های مختلف جامعه است. از دیدگاه من، امروز محوری ترین و اصلی ترین نیاز جامعه ما در همه عرصه ها، «صداقت» است. امروز جامعه ما به طور ساختاری گرفتار یک بی صداقتی مزمن شده است. 

امروز نشانه ها و نتایج بی صداقتی را در کلیه عرصه های خصوصی و عمومی جامعه شاهد هستیم. افزایش مسایل و معضلاتی نظیر هنجارستیزی، اعتیاد، طلاق، ریا و تزویر و دهها معضل و دغدغه دیگر که از درون خانواده های ایرانی تا عرصه عمومی جامعه را در برگرفته است، نشان از دور شدن ما از هویت و ماهیت اصیل اسلامی و ایرانیمان دارد.

اگر بدنبال وجه پنهان بیماریهایمان در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می گردیم، آن را باید در نهادینه شدن دروغ و بی صداقتی در این عرصه ها جستجو کنیم. در واقع بی صداقتی مهمترین آفت مشترک میان تمامی حوزه ها و عرصه های امروز جامعه ماست. برای رفع مشکلات جامعه و قرار گرفتن در مسیر درست زندگی، چه در ابعاد فردی و چه اجتماعی، نیازمند عزمی جدی برای نهادینه کردن صداقت در ساختارهای جامعه هستیم. در واقع جهاد اکبر ما امروز باید مبارزه با دروغ و عوامل تایید کننده و ترویج کننده آن باشد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین