bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۲۱۷۲۸
پیشرفت و توهم امنیت

تکنولوژی‌ محکوم به خطا و شکست است

تکنولوژی‌ای که ما را احاطه کرده است، محکوم به خطا و شکست است، حتی اگر تنها دلیل آن این باشد که توسط انسان طراحی شده است. همانطور که پتروسکی نوشته است: "همه چیز، به خصوص سیستم‌هایی که در آن، افراد با چیز‌ها تعامل می‌کنند، شکست می‌خورد چرا که محصول تلاش انسان هستند، و این بدان معناست که طبیعتاً، لزوماً و گاهی اوقات شدیداً دچار نقص هستند."
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۶ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۳
فرارو- کالین دیکی*: کشتی "چارلز مالوری" که سیزده روز پیش از سانفرانسیسکو به راه افتاده بود، در دهم فوریه ۱۸۵۳ در بندری در هونولولو (در هاوایی) پهلو گرفت. یک رکورد جدید برای کشتی‌ای به آن کوچکی. کشتی چارلز مالوری از جدید‌ترین گونۀ کشی‌هایی بود که از آخرین تکنولوژی‌های دریانوردی بهره می‌بردند. ترکیب حیرت‌آوری از مهندسی و نبوغ که یکی از دورافتاده‌ترین زنجیره‌های جزیره‌ای دنیا را به مابقی دنیا متصل می‌کرد. اما مجال چندانی برای شادی نبود. بر بادبان کشتی، پرچمی زردرنگ افراشته شده بود، که خبر از بیماری‌ای ترسناک بر عرشۀ آن می‌داد: سرخک. 
 
به گزارش فرارو به نقل از aeon. co، جزایر هاوایی هرگز با سرخک مواجه نشده بودند، و با وجود قرنطینه‌ و مایه‌کوبی‌ای که به سرعت انجام گرفت، این بیماری میان مردم شیوع یافت. تا تابستان، سرخک به اواهو رسیده و به سرعت در حال رسیدن به سایر جزایر بود. دوایت بالدوین، پزشک محلی، در تلاشی ناامیدانه برای آنکه بیماری را از مائویی دور نگه دارد، خود را به ساحل رساند و فریاد زد: «نگذارید هیچکس وارد ساحل شود! برشان گردانید، برشان گردانید! آن‌ها یک بیماری وحشتناک آورده‌اند!» در طول تابستان و پاییز آن سال، سرخک همچنان به پیشروی خود ادامه داد. تا زمانی که این اپیدمی از نفس بیافتد، یعنی ژانویۀ ۱۸۵۴، جمعیت اواهو نصف شده بود و یک پنجم جمعیت هاوایی جان خود را از دست داده بودند. 
 
خوشبختانه، مدتهاست که خطر سرخک کنترل شده است. کشتی‌ای که این بلا را به هونولولو برد، بر موجی از انقلاب‌های تکنولوژیک سوار بود که تا امروز ادامه دارد و شکافهای میان ما را از بین برده، سرعت زندگی روزمره را افزایش داده و دو چهار گوشۀ عالم را به هم نزدیک کرده است. بیشتر اوقات، این پیشرفت‌های تکنولوژیک به امنیت بیشتر ما منجر شده است: امید به زندگی از سال ۱۸۵۰ تا به حال نزدیک به دو برابر شده است و تنها از سال ۱۹۹۰ تا به حال، میانگین آن در جهان شش سال افزایش یافته است. توسعۀ واکسن‌ها و داروهای آنتی‌بیوتیک به شکل قابل ملاحظه‌ای از میزان مرگ و میر نوزادان و کودکان در کشورهای جهان اول کاسته است. 

تکنولوژی‌ محکوم به خطا و شکست است 
پس از محو شدن سرخک، حالا دیگر چیزی به آنکه، فلج اطفال و فاویسم هم به‌‌ همان سرنوشت دچار شوند نمانده است. مهندسی، روز به روز مواد سبک‌تر، مستحکمتر و ایمن‌تری را فراهم می‌آورد که پیامد آن اتومبیل‌ها، هواپیما‌ها و زیرساخت‌هایی ایمن‌تر و ماندگار‌تر است. پل بزرگراه W۳۵ در می‌نیاپولیس که در سال ۲۰۰۸ ساخت آن به پایان رسید، و جایگزین پلی که در سال ۲۰۰۷ فرو ریخته بود شد، دارای ۳۲۳ سنسور توکار فیبر نوری است که لحظه به لحظه اطلاعات مربوط به فشار، خوردگی و حرکت پل را در اختیار مهندسان می‌گذارد. 
 
تکنولوژی فواید دیگری هم دارد: باعث می‌شود که تمایل کمتری به کشتن یکدیگر داشته باشیم. تکنولوژی از طریق تجارت بین‌الملل، اینترنت، و سایر ارتباطات جهانی، ما را به هم نزدیک‌تر کرده است. حالا کمتر احتمال دارد که به یکدیگر، به چشم دشمن نگاه کنیم. در عوض آنطور که استیون پینکر در «فرشتگان بهتر طبیعت ما» استدلال می‌کند: 
 
«از آنجا که پیشرفت تکنولوژی امکان تبادل کالا و ایده را به فواصل دور‌تر و در میان گروههای بزرگتری از شرکای تجاری ممکن می‌کند، انسان‌های دیگر اگر زنده باشند بیش از آنکه مرده باشند، ارزشمندند. آن‌ها از اهدافی برای قلع و قمع، به شرکای بالقوه‌ای برای یک خیرخواهی دوسویه تغییر شکل دادند.» 
 
همگام با افزایش امنیت و شادی نسبی، سخت است که احساس کنیم، تاریخ در حال پیشرفت نیست. 
 
حتی نگاهی گذرا به پیشرفت‌های تکنولوژیک چند دهۀ گذشته، این موضوع را نشان می‌دهد که ما پیوسته روی محوری از پیشرفت در حال حرکت رو به جلو هستیم، که در آن مسیر نگرانی‌های گذشته یکی پس از دیگری محو شده‌اند. حتی بلای طبیعی وحشتناک نیز، اندک اندک در حال رام شدن به دست بشر هستند: پیشرفت‌های امیدوار کننده در زمینۀ هشدار زودهنگام تسونامی، احتمالاً به زودی ما را قادر خواهند ساخت تا از فجایع انسانی عظیمی چون تسونامی سال ۲۰۰۴ در اقیانوس هند و فجایع مشابه، جلوگیری کنیم. 
 
اگر بخواهیم اصطلاحی از ادموند برک و امانوئل کانت وام بگیریم، می‌توان گفت که تکنولوژی بخش عظیمی از جهان طبیعی را به «امر عالی» بدل کرده است. طبیعت زمانی برای کانت بدل به امر عالی می‌شود که بدل به «قدرتی شود که هیچ تسلطی بر ما ندارد»؛ صحنه‌ای از خشم و وحشت طبیعت، وقتی که از مامن امن خود بدان می‌نگریم، بدل به تجربه‌ای لذتبخش و متعالی می‌شود. امر عالی از آگاهی ما نسبت به اینکه خودمان از طبیعت مستقلیم و «بر آن تسلط داریم» ناشی می‌شود. امر عالی چیز خطرناکی است که ایمن شده، تاییدی است دوباره بر قدرت بشر و توان او در مهندسی کردن امنیت خود. و همچنان با هر نسل جدید از ابداعات تکنولوژیک، ما نیز به عصر امر عالی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم. 
 
آنچه که در این میان کمتر به چشم می‌آید، خطرات پنهان و اغلب غافلگیرکننده است. به گواه داستان کشتی چارلز مالوری، گاهی اوقات خطراتی غیرمنتظره در آخرین دستاوردهای تکنولوژی پنهانند. هاوایی قرن‌ها، تنها به خاطر دورافتادگی جزایرش از سایر سرزمین‌های مسکونی، در مقابل سرخک ایمنی داشت. هاوایی که نزدیک به ۳۹۰۰ کیلومتر از سانفرانسیسکو فاصله دارد، به اندازۀ کافی از باقی دنیا دور بود که کشتی‌هایی که رهسپار آن می‌شدند و ویروس سرخک را همراه داشتند، پیش از آنکه به آن برسند، دورۀ بیماری را گذرانده باشند و بیماری خود به خود از آن محو شده باشد. اما سرعت چارلز مالوری آنقدر بود که پیش از آنکه بتواند خود را از محمولۀ مرگبارش برهاند به مقصد رسیده بود و قاتلی مرگبار را به مجموعۀ جزایری معرفی کرده بود که هرگز با آن مواجه نشده بودند. 
 
غرض این است که بگویم،‌‌ همان تکنولوژی‌های که زندگی ما را آسان‌تر می‌کنند، همزمان مشکلاتی تازه و اغلب پیش‌بینی نشده را هم به همراه می‌آورند. در یکم سپتامبر ۱۸۵۹، ریچارد کارینگتون شاهد یک «خروج جرم از تاج خورشیدی» (پدیده‌ای که در آن بادهای خورشیدی و انرژی مغناطیسی از تاج خورشید فرار می‌کنند) بود. این اتفاق که به واقعۀ کارینگتون مشهور شد، نه تنها اولین خروج جرم از تاج خورشیدیِ ثبت شده، که یکی از برزگ‌ترین موارد ثبت شدۀ آن بود که جلوه‌های نوری و مغناطیسی هراس‌انگیز و حیرت‌آوری را رقم زد. شفق‌ها در نیمکرۀ شمالی قابل مشاهده بودند. روزنامۀ بالتیمور سان، در آن زمان واقعه را اینگونه گزارش کرد: «از هنگام گرگ و میش تا ساعت ۱۰ دیشب، سراسر آسمان از شفق‌ روشن شده بود، که زیبای و شکوه آن بی‌سابقه بود.» 
 
در آن زمان این پدیده، موجب اختلالات جزیی در سیم‌های تلگراف شد، اما در مجموع مشکل چندانی از این پدیده ناشی نشد، و تنها برای آنانکه شاهدش بودند به خاطره‌ای از نمایشی حیرت آور از خطوط نورانی در پهنۀ آسمان در اوایل سپتامبر بدل شد. اما اگر قرار باشد که طوفانی خورشیدی در ابعاد واقعۀ کارینگتون امروز رخ دهد (و البته که احتمال وقوع چنین طوفانی که با زمین برخورد داشته باشد تا پیش از سال ۲۰۲۲، دوازده درصد تخمین زده شده است) تاثیری به مراتب متفاوت بر تمدن پیشرفتۀ ما خواهد گذاشت. اگر یک طوفان خورشیدی مستقیماً با زمین برخورد کند، می‌تواند خسارتی فاجعه‌بار به ما وارد کند. 
 
در گزارشی از سوی شورای پژوهش ملی در سال ۲۰۰۸، تخمین زده شد که یک واقعۀ کارینگتون دیگر می‌تواند به اختلالی در زیرساخت‌های آمریکا دامن بزند که جبران آن بین چهار تا ده سال زمان خواهد برد و تریلیون‌ها دلار هزینه نیاز خواهد داشت. به خصوص ترانسفورماتورهای عظیمی که تمام سیستم انتقال نیروی ما به آن متکی است، در برابر این پدیده آسیب‌پذیر هستند. تغییرات شدید در انرژی مغناطیسی به راحتی می‌تواند بر هستۀ مغناطیسی ترانسفورماتور اضافه بار وارد کند، که منجر به داغ کردن بیش‌ حد آن و ذوب شدن هسته‌های مسی آن می‌شود. در بدبینانه‌ترین حالت می‌تواند چنان زیرساخت‌های ما را فلج کند، که فروپاشی آخرالزمانی اجتماع برسیم. تهدیدی که به هیچ وجه متوجه نیاکان «کمتر متمدن» ما نبود. 
 
دقیقاً همانطور که تکنولوژی، وقایعی که زمانی خطرناک بودند را خنثی می‌کند، گه‌گاه روی دیگر سکه نیز خود را نمایان می‌کند که می توان آن را امر عالی معکوس بنامیم، بازگشت او که سرکوب شده بود: چیزی که زمانی ایمن بود، ناگهان خطرناک می‌شود. شاید همین الان هم به این موضوع آگاه باشیم. شاید به همین خاطر است که تخیل فرهنگی ما مملو از فجایع آخرالزمانی شده است: از «گودزیلا» گرفته تا «روزِ پس از فردا»، و به نظر می‌رسد که ما هیچ وقت از داستان‌هایی که از نابودی ما خبر می‌دهند خسته نمی‌شویم. گویی که مرتب به خود یادآوری می‌کنیم که هر چه ساخته‌ایم، همچون هستۀ آن متزلزل است و ممکن است در لحظه‌ای فروبپاشد. 
 
شاید هم همۀ این‌ها تلاشی است که خود را در موقعیتی خسته‌کننده هوشیار نگاه داریم. ما که از نگرانی‌ همیشگی از خطر‌‌ رها شده‌ایم، معمولاً فراموش می‌کنیم که در ابتدای امر، خطری وجود داشته است. ما خود را در مقابل ترس از بیماری که زمانی ما را مشغول می‌داشت، ایمن کرده‌ایم، تا جایی که‌‌ همان بیماری‌های گذشته دوباره به سراغمان آمده و جانمان را می‌گیرند. تحت تاثیر عدم آگاهی شایع و پارانویا، استفاده از واکسن در بخشهایی از جهان غرب شدیداً کاهش یافته است و منجر به اوجگیری دوبارۀ ویروس‌ها شده است. در آمریکا، نرخ مرگ و میر بر اثر سیاه سرفه از هزار و صد نفر در سال ۱۹۵۰ به شش نفر در سال ۱۹۹۵ کاهش یافته بود. با این وجود، طی یک دهۀ اخیر شیوع آن افزایشی دوباره یافته، به شکلی که در سال ۲۰۱۳، بیش از ۴۸۰۰۰ مورد ابتلا به این بیماری گزارش شده بود که به مراتب از ۵۱۳۷ مورد گزارش شده در سال ۱۹۹۵ بیشتر است. 
 
همزمان، عدم درک از استفادۀ صحیح از آنتی باکتری‌ها و در نتیجه استفادۀ بیش از حد از آن‌ها، نسل جدیدی از باکتری‌های مقاوم در مقابل دارو را پدید آورده است، که می‌تواند دهه‌های آتی فجایع عظیمی را در جوامع بشر به بار آورد. بیماری‌های پیش‌تر «علاج‌پذیر» همچون سوزاک، ممکن است بار دیگر به شکلی خارج از کنترل شایع شوند. همانطور که توماس فریدن، مدیر مراکز کنترل و پیش‌گیری از بیماری‌های ایالات متحده در سال ۲۰۱۳ گفت: «مقاوم‌ترین ارگانیسم‌ها در بیمارستان‌ها در حال ظهور هستند، چرا که نظارت ضد میکروبی ضعیفی میان انسان‌ها وجود دارد.» 
 
هر چه باشد، مدتها، از زمانی فلج اطفال یکه تازی می‌کرد و سرخک جوامع را محو می‌کرد گذشته است. هر قدر که زمان بیشتری را بدون هوشیاری مستقیم نسبت به یک تهدید بگذرانیم، نسبت به واقعی بودن آن بی‌تفاوت‌تر می‌شویم، و به‌‌ همان میزان محافظهایی را که برای محافظت از ما در مقابل آن تهدید ایجاد شده‌اند را کمتر جدی می‌گیریم.‌‌ همان طور که هنری پتروسکی در کتابش پیرامون مهندسی شکست با عنوان «بخشش طراحی» اشاره دارد، با وجود پیشرفت‌های تکنولوژیک چشمگیر، ساختمان‌ها و پل‌ها همچنان فرو می‌ریزیند و هواپیما‌ها و اتومبیل‌ها همچنان دچار سانحه می‌شوند. این موضوع به خود تکنولوژی برنمی‌گردد، بلکه به دلیل ناتوانی طراح در رسیدن به درک عمیق از درس‌ها و تجربیاتی است که نسل‌های پیشین به سختی به آن دست یافته بودند. پتروسکی می‌نویسد: 
 
 «درس‌های آموخته شده از شکست، اغلب در یک دورۀ تازۀ موفقیت که در بافتی مرهون از پیشرفت تکنولوژیک ظهور می‌کند، به فراموشی سپرده می‌شوند. این موضوع این حقیقت را که فرآیند طراحی امروز از نظر بنیادین با فرآیند طراحی در ۳۰، ۳۰۰، یا حتی ۳۰۰۰ سال پیش یکسان است، لاپوشانی می‌کند. فرآیند خلاق و ذاتاً بشری طراحی، که همۀ پیشرفت‌های تکنولوژیک بر آن استوار است، مقوله‌ای فرازمانی است. این موضوع به این معناست که اشتباهات شناختی‌ای (cognitive) که ۳۰۰۰، ۳۰۰ یا ۳۰ سال پیش روی می‌دادند، امروز هم امکان رویداد دارند، و تا ابد هم ممکن است روی بدهند. این شکست‌ها بخشی از شرط تکنولوژیک است. 
 
با وجود پیشرفت و دستاورد‌هایی که داشته‌ایم، تمدن بشری لزوماً در مسیری که انتظار داریم پیش نمی‌رود. اگر تکنولوژی در راستای یک محور خطی حرکت کند، مکمل آن نیز باز ظهور دایره‌وار نسیان، خطاکاری و شکست بشری است. ما ممکن است در خطر بازگشت به عصر تاریکی نباشیم، اما هر نسل بشر درس‌های مرگ و زندگی یکسانی از نو می‌آموزد. 
 
می‌توانید بگویید که ظرفیت هر تکنولوژی‌ای را همواره باید بر اساس محدودیت‌های افرادی که آن را طراحی کرده و به کار می‌بندند، سنجید. بازار سهام را در نظر بگیرید: وقتی که شاخص صنعتی بورس داو جونز در سال ۱۹۲۹ شروع به سقوط کرد، کسانی بودند که برای جلوگیری از سقوط آن تلاش کردند. در میان آن‌ها روسای چندین بانک بزرگ هم بودند که در ۲۴ اکتبر‌‌ همان سال به صورتی پر سر و صدا اقدام به خرید سهام‌های معتبر به قیمتی بالا‌تر از قیمت واقعیشان کردند تا اعتماد را به بازار بازگردانند. هر چند در ‌‌نهایت این حربه بی‌نتیجه از کار درآمد، اما سرعت سقوط را برای پنج روزی گرفت. اما امروزه این سوپاپ‌های اطمینان دیگر در اختیار ما نیستند. وقتی که بازار در ششم می‌۲۰۱۰ شروع به سقوط کرد، یک الگوریتم معیوب موجب اتفاقی شد که به "سقوط در یک چشم بر هم زدن" مشهور شد: شاخص داو جونز در عرض یک دقیقه ششصد واحد سقوط و سپس رشد کرد. 
 
در ابتدا، تحلیلگران به کلی از توضیح این اتفاق ناتوان بودند. در ‌‌نهایت مشخص شد که اشکال از برنامه‌های کامپیوتری بوده است. برنامه‌هایی که طراحی شده‌اند تا نقل‌وانتقالات را با سرعتی بسیار بالا‌تر میسر کنند، و همزمان از بی‌خردی‌ها، غرور و حماقت‌هایی که ممکن است تصمیمات بشر را متاثر کنند مبرا باشند. با این وجود، این برنامه‌ها که در چهارچوب‌هایی که طراحان انسانی برایشان تعریف کرده‌اند کار می‌کنند،‌‌ همان تصمیم‌گیری دستپاچه و از روی جهلی را انجام دادند که بنا بود از آن جلوگیری کنند، آن هم با سرعتی بسیار بیشتر و در مقیاسی غیرقابل کنترل‌تر. ما سهواً، هیجان‌زدگی و کوته‌نگری خودمان را در آن سیستمهایی که برای محافظت از خود در برابر هیجانات و شتابزدگی‌هایمان طراحی کرده‌ایم، وارد کرده‌ایم. 
 
تکنولوژی‌ای که ما را احاطه کرده است، محکوم به خطا و شکست است، حتی اگر تنها دلیل آن این باشد که توسط انسان طراحی شده است. همانطور که پتروسکی نوشته است: "همه چیز، به خصوص سیستم‌هایی که در آن، افراد با چیز‌ها تعامل می‌کنند، شکست می‌خورد چرا که محصول تلاش انسان هستند، و این بدان معناست که طبیعتاً، لزوماً و گاهی اوقات شدیداً دچار نقص هستند."
 
ربات‌ها و خلبان‌های خودکار ممکن است بتوانند خطای انسانی را اصلاح کنند، اما نمی‌توانند خطایی که طراحانشان مرتکب شده‌اند را اصلاح کنند. آیندۀ روشن‌تر تکنولوژی در گرو آخرین مدلهای گجت‌‌ها نیست، بلکه در گرو آن است که به‌شناختی بهتر از خودمان برسیم، و به خصوص ظرفیت خود را در فراموش کردن آنچه را که آموخته‌ایم بشناسیم.

*کالین دیکی نویسندۀ کتابهای "زندگی پس از مرگِ قدیسان" (2009) و "کاریوکلپتی" (2012) است
bato-adv
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۴۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۸
جالب است وخنده دارد که کسانیکه ازتکنولوژی بدشان می آید وباصطلاح ازش فرارمی کنند وفکرمی کنند بدون تکنولوزی هم می شود زندگی کرد، یا ناآگاهند یا مردم راناآگاه می پندارندزیرا کافیست به سراندرپای خودشان نگاه کنیم وببینیم که از سرتاپا هرآنچه راپوشیده اندمحصول رشد تکنولوزی طی قرن هاست که امروزه به ماشین های مدرن بافندگی رسیده واین تکنولوژی انتها ندارد وماشین ها به جایی میرسند که زیباترین ،محکم ترین ،نرمترین وسبکترین الیاف رابتوانند ببافند واگر لباسی بهتربافته شود همین ها خواهان آن هستند بدون آنکه اقرارکنند که تکنولوژی برترازقبل اینراساخته، ویا اگر ساعت مچی دارند یا عینک می زنند هرگزاینها نمی تواننددرموردتکنولوژی پیچیده ای که درساخت اینها بکاررفته فکرکنند آخرفکرکردن سخت است!!!!تکنولوژی هرگز شکست نمی خورد بلکه کسی که چنین فکرمی کند دچارافکارگوشه نشینی وقناعت پیشه گی ریاضت منشانه است.
یوسف
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۱۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۷
متن طولانی بود نخوندم ولی تیتر خبر غیر علمیه !!! چرا که تکنولوژی آمار خطا رو کاهش میده
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۰۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۷
حقیقت این است که علمی را که خدا به بشر داده است در آنی می تواند بر ضد آن عمل کند وباعث خطا وشکست ماشین شود.
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۵۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۷
جک جالبی بود
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۴
مجله فرارو