bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۴۶۹۲۴
یادداشت استیفن والت در فارن پالیسی

آمریکا چگونه با ایران روبه‌رو شود؟

تاریخ انتشار: ۱۶:۵۴ - ۲۵ شهريور ۱۳۹۴


فرارو-
استیفن والت*: با وجود سنگ‌اندازی‌های دقیقه‌ نودی جمهوری‌خواهان، توافق هسته‌ای با ایران را بایستی تمام شده دانست. عبور این توافق از سد کنگره، دستاوردی چشمگیر برای دولت اوباما است. دولتی که مذاکرات را ماهرانه پیش برد و در آمریکا نیز به خوبی از آن دفاع کرد. این اتفاق همچنین دستاوردی چشمگیر برای گروهها، سازمانها، و افراد مشتاقی است که توضیح دادند چرا این توافق در جهت منافع ملی آمریکاست.
 
به گزارش فرارو به نقل از فارن پالیسی، اما اشتباه نکنید: مخالفان توافق هنوز تسلیم نشده‌اند. آنها پس از آنکه در متوقف کردن اصل توافق ناکام ماندند، در تلاشند تا اطمینان حاصل کنند که ایالات متحده کمترین منافع را از توافق به دست بیاورد. نکتۀ جالب اینجاست که این واکنش، تنها از سوی مخالفان سرسخت اوباما، یعنی کاندیداهای جمهوری خواه ریاست جمهوری یا اعضای عصبانی آیپک، صورت نگرفته است. برخی از دموکراتها، معتدلها و افرادی که معمولاً رویکردی منطقی به سیاست خارجی دارند نیز از چنین رویکردی حمایت می‌کنند.
 
به بیان دقیقتر، پس از دستیابی به توافق تاریخی بر سر برنامۀ هسته‌ای ایران، حالا مشتی از افراد متنفذ خواستار این هستند که ایالات متحده گامهای گوناگونی را در جهتی بردارد که هدف و تاثیر احتمالی آن، استمرار وضعیت بی‌اعتمادی و دشمنی مضر در روابط ایران و آمریکا خواهد بود.

 بن کاردین، سناتور دموکرات، طرحی را آماده کرده که می‌تواند توافق را تضعیف کند؛ تلاش او به موفقیت منتهی نخواهد شد، اما این پیام واضح را خواهد فرستاد که سیاستمداران آمریکایی همچنان از هر فرصتی برای تنبیه مردم ایران استفاده خواهند کرد. گروهی از مسئولان سابق امنیت ملی و یا نومحافظه‌کاران، به شکل پیاپی از دولت ایالات متحده می‌خواهند که به اسراییلی که همین حالا هم تا دندان مسلح است، سلاحهایی نظیر بمبهای سنگرشکن را بدهد که نیازی به آن ندارند. آنها همچنین خواهان این امر هستند که پیشاپیش این اختیار به رییس جمهور داده شود تا در صورت تخطی ایران از توافق هسته‌ای به این کشور حمله کند. حرکتی که بیشتر جنبۀ نمادین دارد و تنها فایده‌اش این است که نگرانی ایرانی‌ها را نسبت به مقاصد آمریکایی‌ها بیشتر می‌کند. به این دسته از افراد باید گفت که اگر نمی‌خواهید ایران به دنبال بازدارندگی هسته‌ای برای خود برود و به توافق پایبند بماند، تهدید کردن این کشور به بمباران حرکت عاقلانه‌ای نیست.
 
هیلاری کلینتون نیز برای آنکه از قافله عقب نماند، هفتۀ گذشته در یک سخنرانی عمومی پرشور، اگرچه توافق هسته‌ای را تایید کرد، اما در عین حال اصرار داشت که "این توافق شروعی برای یک گشایش دیپلماتیک گسترده‌ نیست." او برای اینکه موضعش را مشخص‌تر کند افزود، "نقطۀ شروع برای من، عدم اعتماد است." واقعاً که عجب دیپلماتی! حتی نیکلاس برنز، همکار من، که به باز کردن در مذاکره با ایران کمک کرد و با انرژی و نجابت از توافق دفاع کرده است، می‌گوید که ایالات متحده حالا باید تلاشهایش را برای "مهار" یک ایران به قول او خطرناک و توسعه‌طلب، دوچندان کند. خلاصه اینکه، حتی پیش از اینکه جوهر توافق خشک شود، بسیاری به دنبال آنند تا هر امکانی که برای ادامۀ بهبود روابط با ایران وجود دارد را از بین ببرند.
 
این طور کارها، برای جمهوری‌خواهانی که با هر کاری که دولت اوباما تا به حال انجام داده، به صورت خودکار مخالفند، طبیعی است. آنها که موفق به ناکام گذاشتن اصل توافق نشدند، حالا به دنبال آنند که این توافق در اجرا شکست بخورد. امروز اگر سر به سر ایران گذاشتن باعث شود که فردا در توافق اختلالی ایجاد شود، جمهوری‌خواهان باز هم راضیند.
 
این توافق، برای آیپک و سایر جناح تندروی لابی اسراییل، شکستی نادر اما سنگین است. با این وجود، با توجه به اینکه باید به شکلی به آنها تسلی خاطر داده شود، فرصتی برایشان پیش آمده تا کمکهای نظامی بیشتری را برای اسراییل جلب کنند و هر کار که از دستشان برمی‌آیند انجام دهند تا ایران همچنان کشوری منزوی باقی بماند. آنها اصلاً مایل نیستند که خاورمیانه به جایی بدل شود که ایالات متحده بتواند با همۀ بازیگران اصلی آن به شکل مستقیم تعامل کند، و در آن ایران دیگر لولویی نیست که با استفاده از آن بتوان حواسها را از مناقشۀ حل نشدۀ میان اسراییل و فلسطین پرت کرد. با توجه به این اهداف، پِلَن بی این گروهها این است که توافق‌ هسته‌ای سنگ بنای پیشرفتهای دیگر نشود.
 
در مورد هیلاری و سایر اعتدال‌گرایان باید گفت که آنها برای اینکه به "شل گرفتن" سیاست امنیت ملی متهم نشوند، مجبور به اتخاذ مواضع سخت در قبال ایران هستند. از آنجایی که اگر این تصور در مورد فردی پیش بیاید که حقیقتاً به دنبال صلح است، آن فرد باید فاتحۀ صعود در حوزۀ سیاست خارجی آمریکا را بخواند، برخی از افرادی که از این توافق عاقلانه حمایت می‌کردند، حالا ممکن است که تلاش کنند با گرفتن وجهۀ وطن‌پرستانی منطقی و سرسخت به خود، از اعتبار خود دفاع کنند. حال که کار توافق هسته‌ای به اتمام رسیده است، راحت ترین راه برای اجتناب از متهم شدن به مماشات با ایران این است که از تلاشی تازه برای ضربه زدن به ایران حمایت کنند.
 
اما این رویکرد، به شکلی اسفناک کوته‌بینانه است. در عوض نگاه به توافق به عنوان فرصتی برای این که حداقل امکان خاتمه دادن به سی و پنج سال دشمنی و کینه بررسی شود، حامیان خط سرسختانۀ تازه با حمایتشان از این رویکرد، تضمین می‌کنند که این توافق به حداقلهای صرف محدود بماند. بدتر از آن اینکه، دشمنی آنها حتی می‌تواند موفقیت خود برجام را هم به خطر بیاندازد.
 
هیچ کس در آمریکا در مورد رژیم ایران تصورات ساده‌لوحانه ندارد و فکر نمی‌کند که بهبود روابط کار آسانی است. ایالات متحدۀ آمریکا چند تضاد منافع اساسی با ایران دارد که برجام تنها یکی از آنها را حل می‌کند. طرفهای توافق باید اطمینان حاصل کنند که همه به شکل مناسب آن را اجرا می‌کنند، و واشنگتن باید آمادۀ رسیدگی به هر نوع تخطی احتمالی باشد. همانطور که اوباما از ابتدا تاکید داشت، هیچ یک از مفاد برجام شامل "اعتماد" به ایران نمی‌شود و روند سیاست آمریکا بایستی همواره بر مبنای ارزیابی دقیق منافع این کشور صورت گیرد. بر این اساس مسئولان آمریکایی نباید از به میان آوردن سایر مسائل مورد مناقشه میان واشنگتن و تهران، از جمله حمایت ایران از رژیم اسد و سایر فعالیتهای منطقه‌ای این کشور، ابایی داشته باشند.
 
اما آیا الان بهترین موقع برای تشدید شعارهای ضد ایرانی، فروختن سلاح به رقبای منطقه‌ای آن، وضع تحریم‌های یک جانبۀ جدید که هیچ کشوری به آن اهمیت نخواهد داد و اثر مثبتی نخواهد داشت، است؟ آیا ادامۀ رفتار خصمانه با ایران، مهر تاییدی بر ادعاهای تندروهای ایران که می‌گویند، دشمنی "شیطان بزرگ" با کشورشان تمام شدنی نیست، نخواهد بود؟ آیا اینکه بدترین احتمالات را در مورد ایران در نظر بگیریم –کاری که آمریکا دهه‌هاست که انجام می‌دهد- باعث نخواهد شد که کمترین منافع ممکن از این توافق را به دست بیاوریم؟
 
درواقع، عواقب این رویکر آشنا حتی بدتر از این هاست.
 
اولاً، افزایش فشار پس از توافق به این معنی است که ایالات متحده منافع اقتصادی حاصل از ظهور دوبارۀ ایران که به زودی اتفاق خواهد افتاد را از دست خواهد داد. ایران شدیداً نیازمند سرمایه‌گذاری خارجی است و چیزهای زیادی هست که شهروندان آن پس از بهبود شرایط اقتصادیشان می‌خواهند از دنیای خارج بخرند. افزودن بر تحریمها و محدود کردن بانکها و شرکتهای آمریکایی، راه بسیار خوبی است که مطمئن شویم، اروپا، روسیه، چین، هند، ژاپن و بسیاری کشورهای دیگر کلی پول در خواهند آورد و چیزی نصیب ما نمی‌شود.
 
ثانیاً، تلاش برای نگه داشتن ایران در محوطۀ جریمه به مدت یک دهه یا حتی بیشتر، امیدهای دموکراتیک شهروندان خود ایران، از جمله جوانان این کشور، که به دنبال روابط بهتر با جهان خارج به شکل عام و ایالات متحده به شکل خاص هستند، را تضعیف خواهد کرد. یکی از ویژگی‌های غافلگیرکنندۀ بحثهایی که حول توافق هسته‌ای شکل گرفت، حمایتی بود که از طرف جامعۀ ایرانیان آمریکایی و فعالان حقوق بشر ایرانی از این توافق به عمل آمد که به درستی به رابطۀ میان روابط عادی با ایران با تقویت بخشهای معتدل جامعۀ این کشور پی برده‌اند. عجیب نیست که دیک چنی‌های ایران با توافق مخالفت می‌کنند؛ می‌توان تصور کرد اینکه آمریکا به دنبال روابط سازنده‌تری با ایران برود، دانشجویان ایرانی بیشتری را در دانشگاه‌های خود بپذیرد و تندروها را از این دشمن دم دستی محروم کند، چقدر به ضررشان تمام می‌شود.
 
ثالثاً، روابط بهتر میان ایران و آمریکا به دو طرف کمک می‌کند تا بهتر به مسائل منطقه‌ای که در خیلی از مواردش منافع مشترکی با هم دارند بپردازند. واشنگتن و تهران هر دو دشمن داعش هستند و دیدگاه‌های خصمانۀ مشابهی نسبت به طالبان دارند. همچنین همکاری در مبارزه با مواد مخدر نیز به نفع هر دو کشور است. استقبال از توافق هسته‌ای با دور جدیدی از دشمنی نسبت به ایرانیان، تضمین می‌کند که هیچ نوع پیشرفتی در مورد این مسائل نیز صورت نگیرد.
 
در عین حال، وضعیت خاورمیانۀ بزرگ به سرعت از بد به سوی بدتر شدن پیش می‌رود. در این منطقه با جنگ در سوریه مواجهیم که منجر به سرازیر شدن پناهجویان به اروپا شده است. همچنین شاهد کشورهای سقوط کرده‌ای نظیر لیبی، یمن، سومالی، سودان و تا حدی، عراق هستیم. اشغال ظالمانۀ کرانۀ باختری و بحران بی‌پایان در غزه همچنان ادامه دارد و فرآیند صلح اسراییلی‌ها و فلسطینیان همچنان در محاق است. درگیری میان ترکیه و کردها دوباره از سرگرفته شده و جنبشهای افراطی نظیر داعش روز به روز نگران‌کننده‌تر می‌شوند. ضمن اینکه هیچکدام اینها تقصیر ایران نیست؛ اگر صادقانه به قضیه نگاه کنیم، ایالات متحده نسبت به ایران، خیلی بیشتر در بی‌ثبات کردن منطقه نقش داشته است.
 
در چنین محیطی که در حال فروپاشی است، اولویت ایالات متحده و ظاهراً همۀ کشورهای منطقه، متوقف کردن هر چه زودتر این مناقشات و تلاش برای ایجاد دوبارۀ یک نظم منطقه‌ای با ثبات است. این وظیفۀ حیاتی چیزی نیست که ایالات متحده به تنهایی از پس انجام آن برآید و در عین حال بدون حضور همۀ بازیگران اصلی منطقه امکانپذیر نیست. اگر آمریکا، آنطور که مخالفان توافق مایلند، به تلاش چندین دهه‌ای خود برای منزوی کردن ایران و نزدیک به هشتاد میلیون نفر مردمش، ادامه دهد، ایران نیز دلایل بیشتری در اختیار خواهد داشت تا سعی کند که هر نقشه‌ای واشنگتن می‌کشد را مختل کند و تلاشها برای رسیدن به صلح در منطقه ناکام خواهد ماند.
 
رابعاً، همانطور که قبلاً در جایی استدلال کرده بودم، چنانچه آمریکا، ایران را از خود دور نگاه دارد، از اهرم دیپلماتیک و انعطاف خود خواهد کاست. تا زمانی که سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده حول محور "روابط خاصش" با اسراییل، عربستان سعودی و تا حدی مصر بگردد، این کشورها حمایت آمریکا را حق خود می‌دانند و دست آخر هم خیلی مواقع کاری که خودشان دلشان می‌خواهد را انجام می‌دهند. اما اگر ایالات متحده روابطی کارآمد با همۀ کشورهای منطقه، از جمله ایران، داشته باشد می‌تواند به صورت سازنده با هر کدام از آنها یا با همۀ آنها همکاری داشته باشد. ضمن اینکه چنین شرایطی باعث خواهد شد تا کشورهای رقیب در منطقه برای به دست آوردن رضایت و حمایت ما، همکاری بیشتری با ما داشته باشند. لازم به گفتن نیست که همین احتمال باعث شده تا برخی از متحدان فعلی ما به دنبال آن باشند که برجام حداکثر، تنها به شکل گیری یک صلح سرد میان ایران و آمریکا بیانجامد.
 
در نهایت، همانطور که جین گرژوی در مقاله‌ای مهم اشاره کرده است، برجام در پرتو روابط گسترده‌تر با ایران احتمال موفقیت بیشتری خواهد داشت. اگر روابط خصمانه باقی بماند، برخی ایرانی‌ها ممکن است به این فکر بیافتد که شاید یک روز به یک بازدارندۀ قویتر نیاز پیدا کنند و آمریکایی‌ها نسبت به کوچکترین تخطی‌ها نسبت به توافق، واکنشی پارانوید نشان خواهند داد. کما اینکه در زمان چارچوب مورد موافقت با کرۀ شمالی شاهد بودیم که نشکاندن یخ روابط باعث می‌شود که طرف مقابل راحتتر به این نتیجه برسد که طرفش به تعهداتش پایبند نیست، و این به نوبۀ خود طرفین را به تقلب تشویق می‌کند. در نتیجه اگر باور دارید که برجام یک توافق مثبت است و خواهان موفقیت آن هستید، بایستی به استمرار تلاش برای ساختن به روابط بهتر با ایران نیز قائل باشید.
 
کسی نباید نسبت به وضعیت فعلی یا آتی روابط ایران و آمریکا دیدی ساده‌لوحانه داشته باشد و پیشنهاد من این نیست که آمریکا چشمش را بر اقدامات ایران که منافعش ضدیت دارند، ببندد. تضمینی نیست که توافق هسته‌ای به روابط بهتر با ایران منجر شود. اما حرف من این است که ایالات متحده باید به طور جدی قدمهای منطقی برای تقویت نتیجه بردارد، نه اینکه به فکر راههای هوشمندانه برای تحدید آن باشد. ایالات متحده همچنان ابرقدرتی بزرگ است و بسیار قدرتمندتر از ایران است، و می‌توان با طمانینه به بررسی این امکانها بپردازد، بی‌آنکه امنیت خود و متحدانش را به خطر بیاندازد. با توجه به این واقعیات، اعضای بلندپرواز و آینده‌نگر جامعۀ سیاست خارجی ما باید از این امکانها سخن بگویند و خلاقانه در مورد اینکه چگونه این ظرفیت سازی‌ها انجام شود فکر کنند. اگر این تلاشها موفق شوند، دستاوردهای زیادی در انتظار ماست و اگر شکست بخورند چیز زیادی را از دست نمی‌دهیم.
 
خلاصۀ مطلب اینکه، ایالات متحده بایستی بر مبنای برجام به سوی دستاوردهای بیشتر برود؛ نه به این خاطر که این کشور توسط عاشقان صلح یا مماشاتگران حرفه‌ای اداره می‌شود، بلکه به این خاطر که ما ملتی عملگرا و واقعگرا هستیم که متوجه است عوض کردن شکل روابط بخش کلیدی‌ای از هر تلاشی برای بازگشت و صلح و ثبات به منطقه‌ای چندپاره و خطرناک است.
 
*استیفن والت، استاد روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد است.

bato-adv
ناشناس
Canada
۱۰:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
چه اسم گذاری با مسمائی برای دلواپسا کرده: -عجیب نیست که دیک چنی‌های ایران با توافق مخالفت می‌کنند.-
آزادمرد
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۵
نظر استیفن والت برای بهتر شدن روابط و صلح جهانی مفید و جالب بود.
هر چه تدبیر و سیاست کشورها به نظرات استادان و دانایان خردمند نزدیکتر و همراه‌تر شود، صلح و امنیت جهان بیشتر می‌شود.
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۲
مجله فرارو