bato-adv
کد خبر: ۲۹۵۹۷۸

حال و روز پلیس سر چهار راه در روزهای آلودگی

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۲ - ۲۵ آبان ۱۳۹۵
روزنامه اعتماد نوشت: پليس سر چهارراه، ‌تيزبينانه به ماشين‌هاي عبوري نگاه مي‌كند تا به موقع دودزاها را متوقف كند، تا نگذارد آلاينده‌ها از جلوي چشمش قسر در بروند. ماسك فيلتردار به صورت دارد و از جريمه ٢٠٠ هزار توماني ورود خودروها به طرح ترافيك مي‌گويد: ماشين‌هاي بدون طرح را كه دوربين مي‌گيرد، ‌٢٠٠ هزار تومان هم جريمه‌اش است، ‌ما هم خودروها، ‌موتورها و ماشين‌هاي سنگيني كه دودزا باشند را مي‌گيريم. آمبولانس‌ها هم مي‌آيند دور ميدان، ‌چند دقيقه‌اي مي‌ايستند و مي‌روند.

چشمانش ريز شده، ‌به هم فشار مي‌دهد و مي‌گويد: چقدر ديگر بگوييم، چشمانم مي‌سوزد، حالت خواب‌آلود دارم، هرروز ماسك مي‌زنم اما نمي‌دانم اصلا تاثير دارد يا نه. به ما روزي ٤٠٠ تا ٦٠٠ سي‌سي شير مي‌دهند، توي كمدم كلي شير جمع شده كه نمي‌خورم‌شان.

آن سوي چهارراه، پليس ديگري ايستاده، بي‌سيم به دست، ‌از روند توقف خودروهاي دودزا مي‌گويد: ماشين‌هايي كه دودزا باشند را متوقف مي‌كنيم، بعد از اينكه پلاك‌شان را كنديم، پلاك اعزام به تعميرگاه به‌شان مي‌دهيم كه به جاي پلاك خودشان مي‌زنند، مدارك و پلاك‌شان را نگه مي‌داريم، بعد از اينكه ماشين درست شد، پلاك را برمي‌گردانيم. او از جريمه ٥٠ هزار توماني دودزا بودن مي‌گويد: من خودم قبض جريمه ندارم، ‌فكر مي‌كنم جريمه‌اي كه مي‌كنند ٥٠ هزار تومان باشد. اين متوقف كردن خودروهاي دودزا هرروز است، ‌حتي روزهاي غيرآلوده. اما اين روزها شديدتر شده.

افسر پليس سر چهارراه توحيد، مي‌گويد: ريه و قلب‌مان داغان شده، هنوز مريضي جدي‌اي نگرفتيم، اما هر روز سردرد و خستگي و خواب آلودگي داريم. چشمان راننده تاكسي خطي سر ميدان كه هر روز از صبح تاشب كارش مسافركشي است مي‌گويد از صبح تا شب مي‌سوزد. نفس پيرزن ٧٠ ساله ماسك به صورتي كه مجبور شده براي انجام كارهايش از خانه بيرون بيايد، ‌تنگ است، چشم‌هاي كودك مبتلا به سرطان كه صورتش با شال و كلاه و ماسك پوشانده شده، ‌هم بي‌فروغ است، ‌توان دويدن ندارد و كنار مادرش ايستاده تا بغلش كنند يا با كمترين سرعت راه برود تا به نفس‌نفس نيفتد. مركز طبي كودكان، ‌مثل همه بيمارستان‌هاي كودكان، ‌غم‌انگيزتر از بيمارستان‌هاي ديگر است. چند كودك در حياط، ‌روي تاب نشسته‌اند و با هل دادن‌هاي مادران‌شان تاب مي‌خورند و چندتاي ديگر حوصله بازي ندارند و روي نيمكت نشسته‌اند.

يكي در ميان ماسك زده‌اند. مادر يكي از كودكان مي‌گويد: دخترم مشكل خوني دارد، ‌سيستم ايمني پايين‌تري نسبت به بچه‌هاي ديگر دارد. هوا كه سرد مي‌شود و آلوده، ‌حالش بدتر مي‌شود. برايش ماسك مي‌زنم تا شايد بهتر نفس بكشد. زني روي نيمكت‌نشسته، منتظر كودكش. چشم‌هايش غصه دارد و دهانش، ‌ماسك. اهل بوشهر است. مي‌گويد: هر وقت تهران مي‌آيم، ‌بايد ماسك بزنم، ‌به گردو غبار، ‌هواي آلوده حساسيت دارم، گلويم مي‌سوزد، ‌آب ريزش پيدا مي‌كنم. سرپرستار بيمارستان آماري از مراجعه كودكان به بيمارستان در روزهاي آلوده نمي‌دهد، مي‌گويد: ‌ما نمي‌دانيم كودكاني كه به ما مراجعه مي‌كنند چه مشكلي دارند، ‌بايد آمار جزيي و دقيق داشته باشيم تا بدانيم چه كسي براي چه كاري مراجعه كرده.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو