bato-adv

درخشش كيارستمی حتی پس از مرگ

تاریخ انتشار: ۱۰:۵۵ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۶
واپسين ساعات سيزدهم تير ١٣٩٥ عباس كيارستمي براي هميشه چشم‌هايش را به روي دنيا بست. او مي‌دانست نه تنها خانواده و دوستانش را ترك مي‌كند بلكه آخرين اثر ناتمامش را هم به جا مي‌گذارد؛ اثري كه قصد داشت به زودي آن را روي پرده ببرد و حالا نغمه وداع او نام گرفته است.

به گزارش اعتماد، مطرح‌ترين كارگردان ايران، سه سال آخر عمرش را به ساخت فيلمي به نام «٢٤ فريم پيش و پس از لومير» گذراند. گفته بود: «در شگفتم هدف هنرمند از توصيف حقيقت يك صحنه چه مقدار بايد باشد. نقاشان تنها يك قاب از حقيقت را به تصوير مي‌كشند و چيزي پيش و پس از آن وجود ندارد.
 
براي «٢٤ فريم» تصميم گرفتم از عكس‌هايي استفاده كنم كه طي اين سال‌ها گرفته بودم. چهار دقيقه و سي‌ثانيه از آنچه خيال مي‌كردم پيش و پس از هر عكسي، روي داده است در آن گنجاندم. » بنابراين او در «٢٤ فريم» علاقه‌مندي خود به نقاشي، عكاسي، هنر مدرن و تصاوير متحرك را به نمايش گذاشت.
 
در اين اثر، ٢٤ فيلم كوتاه چهار و نيم دقيقه‌اي مي‌بينيم كه با جان‌بخشي به تصاوير ثابت آن هم از طريق تكنيك پرده سبز شكل گرفته است. اين تصاوير ثابت اغلب عكس‌هايي هستند كه كيارستمي در طول ٤٠ سال گرفته بود؛ تصاويري مينيماليستي و گاه اندوهناك اما زيبا كه يادگار اين كارگردان به‌شمار مي‌روند.

او دو فيلم نخست اين اثر را در مستركلاسي كه سال ٢٠١٥ در جشنواره فيلم مراكش برگزار كرد براي حضار به نمايش گذاشت. اما هشت ماه پس از آن از دنيا رفت و بار تكميل اين پروژه بر دوش پسر بزرگ او، احمد، قرار گرفت.

دوم خرداد، «٢٤ فريم» در همان صحنه‌اي روي پرده رفت كه عباس كيارستمي بيست سال پيش جايزه نخل طلاي خود را براي ساخت فيلم «طعم گيلاس» از دستان كاترين دنوو دريافت كرد. سالن بزرگ لومير كاخ جشنواره كن ميزبان فيلمي غيرداستاني و غيرروايتي بود كه ميانه‌اي با دنياي پر زرق‌وبرق فرش قرمزش نداشت.
 
در اين سالن فيلم‌هاي متعددي از كيارستمي مانند «كپي برابر اصل» در سال ٢٠١٠ و «مثل يك عاشق» در سال ٢٠١٢ روي پرده رفته بود. نمايش «٢٤ فريم» جزو رويدادهاي جشن هفتادمين سالگرد جشنواره فيلم كن بود كه با حضور احمد كيارستمي برگزار شد. در بخش رويدادهاي هفتادمين سالگرد جشنواره كن، دو قسمت نخستين سريال‌هاي «بر فراز درياچه: دختر چيني» ساخته جين كمپيون، تنها فيلمساز زني كه براي ساخت فيلم «پيانو» در سال ١٩٩٣ جايزه نخل طلا را به دست آورد، «قله‌هاي دوقلو» به كارگرداني ديويد لينچ، فيلمسازي كه براي ساخت فيلم «از ته دل وحشي» در سال ١٩٩٠ نخل طلا را به خانه برد و نخستين تجربه كارگرداني كريستين استوارت، فيلم كوتاه هفده‌ دقيقه‌اي «بيا شنا كنيم» به نمايش درآمد. استوارت نيز در دو سال گذشته با فيلم‌هاي وودي آلن و اوليويه آسايايس در اين جشنواره حضوري پررنگ داشته است.

در اين بخش كه با سرپرستي ايزابل اوپر برگزار شد، صحنه كاخ جشنواره ميزبان نمايش فيلم، آرشيوهاي تدوين‌شده و گزيده‌ فيلم‌ها و اجراهاي هنرمندان بود. مراسم شام سالگرد هفتادمين دوره جشنواره فيلم كن چهره‌هاي مطرح سينما را از جمله هنرمنداني كه نخل طلاي اين جشنواره را به خانه برده‌اند گرد هم جمع كرد يا ياد و خاطره افرادي كه امضاي خود را بر تاريخ اين جشنواره گذاشته‌اند، گرامي داشت.

علاوه بر احمد كيارستمي، فاطمه معتمدآريا، اصغر فرهادي، سيف‌الله صمديان و بهمن فرمان‌آرا از جمله مهماناني بودند كه براي برگزاري مراسم يادبود كيارستمي در جشنواره حضور داشتند. معتمدآريا پس از تماشاي فيلم درباره عباس كيارستمي به خبرنگار ايسنا گفته بود: «سينماي جهان يك فيلمساز را از دست داده اما سينماي ايران يك ستون محكم را.»
 
همچنين صمديان دوست و همكار قديمي كيارستمي در يادداشتي درباره «٢٤ فريم» نوشت: «فقط به اين بسنده كنم كه بعد از گذشت حدود ١١ ماه و نشستن ناگزير پاي نمايش‌هاي فيلم «٧٦ دقيقه و ١٥ ثانيه با عباس كيارستمي» در جشنواره‌هاي متعدد، در تمامي لحظه‌هاي نمايش ٢٤ فريم با اطمينان از عطش و شوق خود كيارستمي براي ديدن اين مجموعه بر پرده بزرگ و با كيفيت حرفه‌اي، حضور پر انرژي او را حس مي‌كردم كه شانه به شانه من و علي كمالي (دستيار تدوين خستگي ناپذير و همراه ٢٤ ساعته‌اش در حدود ٥ سال ساخت مجموعه) و ليلا ملكي (مجري خوش قريحه صداي پروژه) نشسته است و غرق لذتي بي‌انتهاست!»

توماس پيج از خبرگزاري سي‌ان‌ان در جشنواره كن با احمد كيارستمي مصاحبه‌اي درباره وظيفه دشوار تكميل پروژه پدرش و ماموريت حفظ ميراث اين كارگردان بزرگ كرده است كه در ادامه مي‌خوانيد.

چه چيزي الهام‌بخش پدرتان براي جان‌بخشي به تصاوير ثابت بود؟
او كارش را با نقاشي شروع كرد. مي‌گفت: «نقاش‌ها يك صحنه را به تصوير مي‌كشند. اما اين صحنه فقط يك برداشت است. در شگفتم پيش و پس از اين برداشت چه روي مي‌دهد؟» او با جان‌بخشي به تابلوي نقاشي «شكارچيان در برف» اثر پيتر بروگل كارش را آغاز كرد... بعد جان‌بخشي به عكس‌هايي را كه خودش گرفته بود، شروع كرد. در آخر، او عناصري برآمده از تصاوير متفاوت داشت اما صحنه كامل را گردآوري كرده بود.

او بيش از ٤٠ فريم داشت. او كار همه اين فريم‌ها را به پايان نرساند؛ از بعضي از آنها راضي نبود... اما گزيده‌اي كه در اين فيلم مي‌بينيد كارهاي اصلي خود اوست.

اين تصاوير چگونه شكل گرفتند؟
علي كمالي كسي بود كه تمام پروژه را (با عباس) انجام داد. علي همه‌چيز را گردآوري كرد. او همه اين كارها را با كامپيوتري در خانه‌اش انجام داد... همه كارها را در خانه انجام مي‌دادند. فكر نمي‌كنم در استوديو فعاليتي كرده باشند، آنها فقط يك پرده سبز در خانه داشتند.

مسووليت انجام اين پروژه دشوار بود؟
به دلايل متعدد روند دشواري بود. از نظر احساسي، آسان نبود و اين يك حقيقت است. خوشبختانه دوست بسيار خوبي دارم كه در تورنتو زندگي مي‌كند و مراحل پس از توليد پروژه را انجام مي‌دهد. بنابراين او در جنبه تكنيكي و فراتر از آن به من كمك كرد. حقيقت اينكه كسي كه روي اين بخش كار مي‌كرد دوست قديمي من بود، پدرم را مي‌شناخت و با همه آثار او آشنايي داشت و همين ياري‌دهنده بود.

دشوارترين بخش كار براي من تلاش براي حدس زدن اينكه پدرم چطور در مورد مسائل فيلم تصميم مي‌گرفت، بود، چرا كه اين اثر، پروژه‌اي كاملا تمام شده نبود... مدام بايد به خودم يادآوري مي‌كردم كه من تصميم‌گيرنده نيستم؛ من به جاي او تصميم مي‌گيرم.

پدرتان چه احساسي به عكاسي و فيلم داشت؟
هميشه مي‌گفت: «دوست ندارم داستان‌سرايي كنم.» او فكر نمي‌كرد فيلمساز است. مي‌گفت: «من هنرمندم، مديوم‌هاي متفاوتي دارم كه از طريق آنها [هنرم را] ابراز مي‌كنم. فيلم يكي از آنها است.» در سال‌هاي اخير مي‌گفت از عكاسي بيشتر از فيلمسازي لذت مي‌برم، چرا كه در عكاسي مجبور نبود با هزينه، عوامل و همه اين كارها سر و كار داشته باشد. او خودش هزينه‌هاي عكاسي را مي‌پرداخت. فقط دو نفر را داشت كه با آنها همكاري مي‌كرد.

با علي كه صحبت مي‌كردم، او مي‌گفت در روز ١٠ تا ١٢ ساعت و گاهي هم ١٤ ساعت كار مي‌كند... پدرم شش ساعت كار مي‌كرد، ساعت‌ها به يك صحنه خيره مي‌شد. شش ساعت تماشا مي‌كرد و بعد مي‌گفت: «كافي است، خسته شديم. حالا وقتش است روي عكس‌ها كار كنيم.»

از نظر او فراغت از كار، رفتن سراغ عكس‌ها بود.

«٢٤ فريم» ديالوگي ندارد و به‌ندرت انساني در آن هست. داستاني پشت تصاوير هست؟
اتفاقي در هر فريم مي‌افتد؛ آن فيلمي را كه پرنده گلوله مي‌خورد در نظر بگيريد. پدرم دوستي داشت كه او را مانند دخترش مي‌ديد. يك و نيم يا دو سال گذشته او جانش را در سانحه رانندگي از دست داد. اين فيلم را براي او ساخت.

همان طور كه در فيلم مي‌بينيد، در ابتدا همه در سكوت به سر مي‌برند و بعد ناله‌ها آغاز مي‌شود اما پرنده‌ها بازمي‌گردند و دوباره شروع به پرواز مي‌كنند.

نقش انسانيت در «٢٤ فريم» چيست؟ به نظر مي‌رسد ما انسان‌ها حضوري مخرب داريم...
پدرم هرگز از انسان‌ها گله نمي‌كرد. فكر نمي‌كنم نظري مخالف انسان‌ها داشت. اما او عاشق طبيعت بود. او «چشم‌هايش را با طبيعت مي‌شست»؛ هميشه از اين عبارت استفاده مي‌كرد. بايد به طبيعت مي‌رفت. سفر ايده‌آلِ او اين بود كه تنهايي يا با يكي از دوستانش با اتومبيل دامنه كوه‌ها را بپيمايد و عكاسي كند.

او به همه جشنواره‌هاي فيلم با اين ميزان هيجان كه در آنها جريان دارد، مي‌رفت اما محبوب‌ترين مكان براي او طبيعت بود.

پدر شما در ايران آن مخاطبي را كه در اروپا يا امريكا دارد، نداشت. چرا اين‌طور بود؟
در ٣٠ سال گذشته شرايط مختلفي را در ايران گذرانديم و با روي كار آمدن هر دولت و هر رييس‌جمهوري شرايط تغيير مي‌كند. در برهه‌اي در مورد برخي موضوعات حساسيت وجود داشت. وقتي دوره نوجواني را پشت سر مي‌گذاشتم، نمي‌توانستيم با دختري در خيابان راه برويم. اما حالا شرايط جور ديگري شده است.

در مجموع بگويم كه بخشي از آن مربوط به اين است كه آثار پدرم قراردادي نبود؛ اين آثار سرگرم‌كننده نيستند. بيشتر هنر هستند تا سرگرمي. مخصوصا با توجه به سال‌هايي كه ما در ايران پشت سر گذاشتيم، گاهي سرگرمي نقش مهم‌تري در متعادل كردن مسائل بازي مي‌كند.

فكر مي‌كنيد آثار پدرتان مورد بازبيني مجدد قرار بگيرند؟ و آيا ايراني‌ها در آينده دسترسي بيشتري به فيلم‌هاي پدرتان خواهند داشت؟
اميدوارم. مي‌دانم موسسه‌هاي مختلف در سراسر دنيا قصد برگزاري مراسم بزرگداشت يا نگاهي به آثار او دارند. در چند ماه گذشته با كمپاني توليد فيلم MK٢ همكاري كرده‌ام... قصد داريم تمامي‌ فيلم‌هاي او را ترميم و بازسازي كنيم و از روي نسخه‌هاي اصلي فيلم و اميدواريم با استفاده از نگاتيوها اين آثار را در فرمت ٤K داشته باشيم.

از زمان درگذشت پدرم بسياري از افراد درباره آثار او نقد و نظرهايي نوشته‌اند. اما حتي پيش از آن، شايد يك سال پيش از درگذشتش مراسم‌هاي بزرگداشت براي او شروع شده بود. بنابراين صحبت درباره او شروع شده بود حتي زماني كه زنده بود و اين خيلي خوب است.

بنياد كيارستمي را تاسيس كرديد. چه برنامه‌هايي براي آن در نظر داريد؟
مي‌خواستيم فيلم «٢٤ فريم» را در موزه نمايش بدهيم و... در مراحل نهايي مذاكره با مركز ژرژ پامپيدو (در پاريس) و MoMa (در نيويورك) هستيم. اميدوارم به زودي با آنها به توافق برسيم.

همچنين چند مجموعه عكس (گردآوري شده) داريم. يكي از مجموعه‌ها با آنچه از او ديده‌ايد، خيلي متفاوت است. مجموعه‌ ديگري هم هست كه از آنچه تا به حال ديده‌ايد، متفاوت است. نام نخستين مجموعه «Regardement» است كه درباره تعامل ميان افراد و اثري هنري است.
 
دليل اينكه مي‌گويم اين اثر متفاوت است اين است كه تنها مجموعه‌اي است كه انسان‌ها در آن هستند. تمامي نمايشگاه‌هاي عكسي (كه پدرم برگزار كرد) فقط درباره طبيعت بودند. در مجموعه دوم او نقاشي‌هاي مونه را با عكس‌هاي خودش تركيب كرده است. تركيب فوق‌العاده‌اي است كه اسم آن «مونه و من» است.

برنامه‌اي براي نمايش «٢٤ فريم» در ايران داريد؟
بله، داريم. خيلي علاقه‌مندم اين فيلم را در موزه هنرهاي معاصر تهران روي پرده ببريم. هنوز مذاكرات را شروع نكرديم اما قصد اكران آن را داريم چرا كه ايران خيلي براي پدرم و فيلم‌هاي او اهميت داشت.

او در ايران ممنوع‌الكار نبود اما فيلم‌هاي او را به مدت ٢٠ سال نمايش ندادند. پس از اينكه سرانجام روي پرده رفت، به من گفت: «به همه اين جشنواره‌ها رفتم اما اتفاقي كه در خانه بيفتد، حس ديگري دارد.» او خيلي خوشحال و راضي بود.
برچسب ها: فرهنگ کیارستمی کن
مجله خواندنی ها
مجله فرارو