نگاهی به ستون طنز مطبوعات امروز سه شنبه1/7/1388:
بعضي ها مي پرسند چرا در روز قدس يک عده مي خواستند خاتمي را بزنند؟ الف- آنها چنين قصدي نداشتند، آن روز خس و خاشاک خيلي زياد بود. چشم چشم را نمي ديد. اشتباهي اين اتفاق افتاد.
روزنامه اعتماد> جمعه؛ باقلوا باقلوا
ابراهيم رها
وارد خانه که مي شوم خانمم مي گويد؛ اين همسايه بالايي شلوار جين پسرمان را از بند رخت برداشته تن بچه اش کرده رفته ميهماني. پسرم هم وسط خانه مي دود و داد مي زند؛ «جين ما رو دزديدن/ دارن باهاش پز مي دن.»
ناگهان به فکر فرو مي روم. (تحقيقات دانشمندان علم زيست شناسي ثابت کرده جز در زندان در جاهاي ديگر هم مي شود به فکر فرو رفت.) خب آدم در ايران وقتي به فکر فرو مي رود قاعدتاً يا به دولتً بعد از نهم فکر مي کند يا به... نه، ديگر «يا» ندارد. مردم به همين دولت فکر کنند براي هفت پشت شان بس است،
در دولت يک کسي بود به اسم صادق محصولي که خيلي اصرار داشت که حتماً از خودش نام نيک به جاي بگذارد، ول کن هم نبود. گويا قرار است بعد از وزارت کشور، حالا در دولتً بعد از نهم، وزير رفاه بشود. شما فکر مي کنيد اگر او وزير رفاه بشود...
الف- وقتي دارند کساني را که زير خط فقر هستند مي شمارند، نتيجه حداکثر 24 نفر اعلام خواهد شد؟،
ب- وقتي دارند خط فقر را تعيين مي کنند، مي گويند؛ يک خانواده چهارنفره در تهران اگر در ماه زير 24 هزار تومان درآمد داشته باشد زير خط فقر است وگرنه پولدار و کيفور محسوب مي شود.
ج- اين نام نيکويت ما را کشته صادق جان،
د- اگر لنکراني هلو بوده باشد محصولي براي احمدي نژاد نقش باقلوا را داشته است،
در همين راستا دولت احمدي نژاد اساساً راستاي مشخصي ندارد، سخت نگيريد. رئيس دولت، رحيمي را به عنوان معاون اول خود برگزيده. از آنجا که مدارک تحصيلي رحيمي حتي از کردان هم بيشتر است و از آنجا که رحيمي وقتي معاون پارلماني بود مدير کل او قصد داشت به نماينده ها پول بدهد تا نظرشان را عوض کنند و از آنجا که... ديگر از آنجا ندارد به همين دلايل رحيمي بهترين گزينه براي معاون اولي احمدي نژاد است،
بعضي ها مي پرسند چرا در روز قدس يک عده مي خواستند خاتمي را بزنند؟
الف- آنها چنين قصدي نداشتند، آن روز خس و خاشاک خيلي زياد بود. چشم چشم را نمي ديد. اشتباهي اين اتفاق افتاد،
ب- آنها از فاميل هاي آن خانم ايتاليايي بودند که مي گويند خاتمي چند سال پيش با او دست داده، تازه غيرتي شده بودند.
ج- خودشان گفته اند خاتمي هم دنبال انقلاب مخملي است. گويا مي خواسته اند جنس مخمل اش را امتحان کنند،
د- واقعاً يعني دليل اش را نمي دانيد، من بايد توضيح بدهم؟،
روزنامه تهران امروز> فرهنگ نوين اصطلاحات دانشجويي
محمود فرجامی
از آنجايي كه امروز روز اول مهر است و بسياري از دانشآموزاني كه تا پيش از اين دبيرستاني و پيش دانشگاهي و سرباز و تو خونه مونده و بيكار و علاف و پشت كنكوري و خرخوان محسوب ميشدند امروز و فردا براي نخستين بار به عنوان دانشجو به دانشگاه ميروند، لازم به نظر ميرسد كه شخص خيرخواه، روشنبين، خوشخلق،كارشناس ارشد، سادهزيست و دلسوزي كه ضمنا تحصيلات دانشگاهي هم داشته باشد اين عزيزان را با اصطلاحات ويژه دانشگاه و دوران دانشجويي آشنا كند.
اما از آنجايي كه جناب دكتر احمدينژاد اين روزها در تدارك سفر نيويورك و سخنراني در دانشگاههاي آنجا هستند اين وظيفه را من بر عهده ميگيرم كه تمام خصايل فوق (جز «سادهزيستي» ) را دارا هستم.
به اين منظور معناي واقعي برخي اصطلاحات دانشجويي را در قالب يك فرهنگ دانشگاهي نوين آماده كردهام كه امروز و فردا در همين ستون منتشر ميشود.
*****
دانشجوي سال اولي: دانشجويي كه فكر ميكند با تحصيلات دانشگاهي ميتواند آينده بهتري براي خودش بسازد.
دانشجوي سال دومي: دانشجويي كه فكر نميكند با تحصيلات دانشگاهي بتواند آينده بهتري براي خودش بسازد.
دانشجوي سال سومي: دانشجويي كه مطمئن شده است با تحصيلات دانشگاهي نخواهد توانست آينده بهتري براي خودش بسازد.
دانشجوي سال چهارمي: دانشجويي كه ديگر نه فكر ميكند نه به چيزي اطمينان دارد و نه آيندهاي براي خود متصور است.
مشروط: دانشجويي كه به خاطر علاقه زيادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار گرفته و از اين رو دانشگاه او را ملزم كرده است كه در ترم بعدي بيش از حد معيني واحد انتخاب نكند تا به بقيه هم برسد! كلمه مشروط از «مشروطه» ميآيد كه عدهاي معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ايران شد.
عده ديگري هم معتقدند كه رونق گرفتن كار مشروطها باعث اضمحلال مشروطه شد.
تقلب: دانش دوپينگي
سهميه: دوپينگ قانوني
گوسپند: نوعي جانور كه جز نوشتن جزوه، حفظ جزوه و پاس كردن درس از روي جزوه هيچ كار ديگري در دانشگاه نميكند. چنين موجوداتي در دانشگاههاي مشهور بيشتر ديده ميشوند و فرق آنها با ساير گوسپندان در اين است كه نه كله اين گوسپندان قابل استفاده است و نه پاچه خوشمزهاي دارند.
جزوه: دستنوشتههايي كه گمان ميشود عصاره يك كتاب است اما در واقع تفاله بخشي از آن است. دستگاه تفالهگيري «استاد» ناميده ميشود.
استاد حل تمرين: دانشجوي ترم بالاتري كه در ازاي گرفتن شندرغاز پول و شنيدن لفظ «استاد» چنان از خودبيخود ميشود كه تن به خوردن گچ تخته و مسخره شدن توسط 30،40 تا دختر و پسر ميدهد.
خرخوان: نوعي خر كه توانايي مطالعه مداوم به مدت 72 ساعت را دارد. نطفه اين موجودات در دوره دبيرستان بسته ميشود و در كلاسهاي كنكور به بلوغ ميرسند. اين موجودات اغلب در كافه ترياهاي دانشكدهها استحاله ميشوند.
تريا: محلي براي فرار از غذاي سلف كه در اين حالت مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذايي آن، از لحاظ فرهنگي اهميت زيادي دارد. به خصوص براي پژوهندگان زبان كوچه و بازار و كاشفان جديدترين فحشها و اصطلاحات.
گرد: جسمي كه طول و عرض و ارتفاع آن از مركزش به يك فاصله است.
چنين دانشجوياني معمولا در حدود 165 سانتيمتر قد و به ميزان سه چهارم پي آر 3 حجم دارند كه ناشي از سالها در خانه نشستن و دست به سياه و سفيد نزدن و تست زدن است.
سه عاقبت دردناك در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و ورود به دانشگاه كه گزينه آخري و متعاقب آن استفاده از غذاي سلف، دردآورترين آنهاست.
سلف (غذاخوري): فعالترين آزمايشگاه و واحد توليدي هر دانشگاه كه توانايي تبديل موجودات گوناگون به غذا را دارد. يكي از رايجترين تواناييها كه شرط لازم اوليه براي سلف ناميده شدن يك مكان محسوب ميشود، توانايي بازيافت چمنهاي محوطه به شكل قورمهسبزي است.
گوريل: گونهاي از دانشجويان پسر با موهاي ژوليده و لباسهاي بدفرم كه از بوي سير دهان و عرق لباسهايشان نميتوان كمتر از سه متر به آنها نزديك شد.
اينان معمولا پس از فارغالتحصيلي بهجاي اعزام به قلب جنگلهاي آمازون در پشت ميزهاي مديريت جاي ميگيرند.
شاسكول: دانشجويي كه بعد از 20 بار جزوه دادن به يكي ازدانشجويان جنس مخالف هنوز فكر ميكند خط خوبش باعث محبوبيتش است.
پلشت: دانشجويي كه حاضر است كيسه فريزر دور بشقابش بكشد و با قاشق يك بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزي يكبار ظرفهايش را بشويد. تقريبا اكثر دخترهاي ساكن خوابگاههاي دانشكدههاي علوم و مهندسي.
بتونهكاري: اعمالي كه بيشتر دختران دانشجو صبحها قبل از حركت به سمت دانشگاه روي صورت خود انجام ميدهند تا ديدارشان قابل تحمل شود. معمولا هم نميشود.
جلبك: نوعي دانشجو با آيكيوي حيرتبرانگيز و توانايي جزوه نوشتن حتي از روي سرفههاي استاد. تراكم زيستي اين جانداران در دانشكدههاي علوم انساني بيشتر است.
دكتر: لفظي كه تا پيش از دوران وزارت كشور دكتر كردان، يك پيشوند لذتبخش بود و پس از آن كلمهاي زشت محسوب ميشود.
با اين حال، به دلايل رواني ناشناختهاي تمام دانشجويان رشتههاي پزشكي و دامپزشكي همچنان علاقه وافري دارند كه از ترم اول تحصيل ديگران آنها را با لفظ خطاب كنند.
كافور: ماده اصلي تشكيل دهنده غذاهاي سلف پسران كه گويا از قديم با عارضه «زنگزدگي» در ارتباط بوده است چرا كه شاعر فرموده: برعكس نهند نام زنگي كافور!
روزنامه کیهان> اوس شعبون!
(گفت و شنود)
گفت: شعار حمايت از اسرائيل كه هواداران موسوي و خاتمي در روز قدس سرداده بودند بدجوري باقيمانده آبروي سران فتنه را برباد داد.
گفتم: مگه از آنها آبرويي هم باقي مانده بود؟
گفت: چه عرض كنم؟! سران فتنه در مخالفت و محكوم كردن شعار اسرائيل پسند هواداران خود حتي يك كلمه هم نگفتند!
گفتم: رئيس باغ وحش ناصر الدين شاه، جيره غذايي شير باغ وحش را خورده و در نتيجه، شير باغ وحش مرده بود. روزي كه ناصر الدين شاه قصد بازديد داشت رئيس باغ وحش از اوس شعبون، نگهبان قفس شير خواست كه چندساعتي توي پوست شير برود تا بازديد شاه تمام شود. ناصرالدين شاه هنگام بازديد گفت مي خواهم جنگ شير و ببر را ببينم! و ببر را در قفس شير انداختند. اوس شعبون، از ترس داشت زهره ترك مي شد كه صداي ضعيفي شنيد، صداي ببر بود كه مي گفت، اوس شعبون نترس! من هم اوس قربونم!