bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۲۵۲۵۳

زمانی برای انتقام‌گیری از «مسعود»

با این‌حال هنوز هم آتش تندی در جریان است؛ آنها که ظاهرا غرض شخصی دارند فرصت را برای گرفتن انتقام از پسری که هرگز از دو تیم بزرگ پرسپولیس و استقلال، استفاده و سوءاستفاده نکرد، مهیا می‌بینند. آنها می‌خواهند «مسعود» و «مسعودها» نباشند.
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۸ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۶
سجاد فیروزی در روز نامه شرق نوشت:

بازی مسعود شجاعی و احسان حاج صفی، دو ملی پوش ایرانی در ترکیب باشگاه یونانی شان مقابل یکی از تیم های اسرائیلی در مرحله انتخابی لیگ اروپا امروز تبدیل به جدی ترین معضل فوتبال ایران شده است؛ در این میان عده ای چنان بر طبل «رسوایی» این دو می کوبند که گویی تمامی مشکلات موجود در فوتبال از کودک آزاری و فساد گرفته تا رشوه و زدوبند حل شده و تنها موضوع لاینحل «اجبار» این بازیکنان به متعهد ماندن به قراردادهای حرفه ای شان بوده است. مسعود و احسان قبل از اینکه بازیکن فوتبال و ملی پوش ایران باشند، «انسان» هستند؛ اصلی که اگر بدون غرض ورزی به آن نگاه شود «جایزالخطا» بودنشان را توجیه می کند. با این حال برای عده ای که پیشتر هم در امور مختلف «دلواپسی شان» عود کرده، این موضوع دستمایه ای برای تسویه حساب های شخصی و بعضا جناحی شده است؛ انگار آنها منتظر بودند تا انتقام تمام اتفاقات اجتماعی که علیه شان رخ داده را یک شبه از این بازیکنان و در راس آنها از مسعود شجاعی، کاپیتان تیم ملی ایران بگیرند. شاید نقش مسعود را در این واقعه پررنگ تر جلوه می دهند به این بهانه که او «بازوبند» ایران را به دست می بندد ولی پشت این بهانه ها، دلایلی نهفته است که برای «دلواپس ها» هنوز تلخ است و نتوانسته اند ان طور که باید و شاید انتقام بگیرند.

1*:  بيست و هفتم خرداد ۱۳۸۸؛ تیم ملی فوتبال ایران در مرحله انتخابی جام جهانی 2010 در سئول به مصاف کره جنوبی می رود؛ درست در روزهای که جامعه هنوز در شوک انتخابات است و بخاطر اتفاقاتی که رخ داده ملتهب است؛ آن روزها «رنگ» بخصوصی تبدیل به «نماد» مشخصی می شود و بسیاری که حامی حقوق اجتماعی افراد جامعه بودند از ان استفاده کردند؛ فوتبالیست های تیم ملی هم استثناء نبودند؛ مهدی مهدوی کیا،علی کریمی و جواد نکونام سرمدار استفاده از این «رنگ» در آن بازی بودند و چند بازیکن دیگر هم این ستاره ها را همراهی کردند؛ یکی از آنها مسعود شجاعی بود؛ بازیکنی که در آن زمان نه شهرت مهدوی کیا، کریمی و نکونام را داشت و نه قدرت آنها را. مسعود با 25 سال سن، ترجیح داد آینده فوتبالی اش در تیم ملی ایران را به خطر بیندازد ولی از اتفاقات اجتماعی که در ایران رخ داده بود روی برنگرداند. او از همان زمان به بعد به «فهرست سیاه» عده ای ورود پیدا کرد که ظاهرا تا «ابد» هم قرار است در آن بماند.

2- شرایط برای مسعود شجاعی در تیم ملی ایران خوب پیش نمی رود؛ خیلی ها مسعود شجاعی را «دردانه» سرمربی تیم می دانند؛ او در زمین برای ایران می دود ولی روی سکوها فحش های ریز و درشتی است که روانه اش می شود. خیلی از تماشاگران نمی خواهند مسعود شجاعی دیگر در تیم ملی بازی کند؛ انتقادات آنها البته فنی است ولی بروز این اظهارات با الفاظ رکیکی صورت می گیرد که مسعود را مورد خطاب قرار می دهد. مسعود اما اهل ناسزاگفتن به مخاطبانش نیست. او به کسی بی احترامی نمی کند و برای ماندن در ترکیب تیمش هرگز رو به «تملق گویی» نمی اورد. مسعود فحشش را می خورد ولی واکنشی که حاکی از بی احترامی باشد، ندارد.

3- 7 آذر 1395؛ مسعود شجاعی دوباره در قامت یکی از مدافعان حقوق اجتماعی عمل می کند؛ او در گفت و گو با «رسانه آن طرف آبی» حقایقی را برملا می کند که به مذاق بسیاری در «این طرف آب» خوش نمی آید. مسعود می گوید: اگر سکوت کنم، خیانت کرده ام. صحبت های او رنگ و بوی سیاسی ندارد و بیشتر مسائل اجتماعی را دربرمی گیرد؛ فساد گسترده رسانه‌ای، باجگیری در فضای ورزش و تعرض به کودکان در برخی مدارس فوتبال، از بارزترین نکاتی بود که شجاعی به آنها اشاره کرد. همان زمان هم رسیدگی به این معضلات تبدیل به سوژه «دست دوم» شد؛ آن زمان هم «دلواپسانی» بودند که در پی محرومیت شجاعی از حضور در تیم ملی بخاطر گفت و گو با یک رسانه «آن طرف آبی» شدند. مسعود اما پای صحبت هایی که کرده بود ایستاد.

4-  ۲۴ خرداد  ۱۳۹۶؛ حسن روحانی ملی پوشان فوتبال ایران را به «پاستور» فرامی خواند؛ مناسبت صعود مقتدرانه تیم ملی فوتبال به جام جهانی 2018 روسیه است. در آن روز هرکسی که قرار بود صحبت کند از دغدغه های پیش پاافتاده گفت به غیر از مسعود شجاعی که دغدغه اش دوباره دغدغه نیمی از «مردم ایران» بود؛ کاپیتان تیم ملی از رییس جمهور می خواهد شرایط برای «حضور زنان در ورزشگاه مهیا شود». او روی این خواسته اش تاکید داشت و معتقد بود نباید حق نیمی از مردم ایران به این سادگی ها نادیده گرفته شود. شجاعی البته با این درخواست دوباره دست روی یکی از خط قرمزهای «دلواپسان» گذاشت ولی نه تنها چنین خواسته ای را منکر نشد بلکه بعدا دوباره در چند گفت و گوی متفاوت خواسته اش را با صدای بلندتری به زبان آورد.

5- 1 تیر 1396؛ مرکز جمعیت دفاع از کودکان کاروخیابان پلمپ می شود؛ برای بسیاری از ستاره های «سلبریتی» این موضوع اهمیت چندانی ندارد ولی مسعود شجاعی دوباره در خط مقدم قرار می گیرد؛ او در کنار جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان مقابل درب پلمپ شده این مرکز حاضر شد. شجاعی ساعاتی که کنار کودکان بود با حوصله و فروتنی بسیار به خواسته‌های بچه‌ها پاسخ مثبت داد و با آنان سرگرم بازی شد. شجاعی خودش را نه یک ستاره و نه یک سلبریتی بلکه یک انسان می دید که برای دفاع از حقوق این کودکان آمده بود. او نمی خواست دوباره حق کسی ضایع شود و تا حد توان برای این مرکز تلاش کرد و جنگید.

6 – همین روزها؛ شجاعی را عده ای فارغ از نگاه های جناحی و غرض های شخصی نصیحت می کنند؛ صحبت هایشان از روی دلسوزی و نگاهشان پدرانه است؛ عده این افراد چندان زیاد نیست ولی باز هم همین افراد دلسوز صحبت از «حذف» نمی کنند؛ آنها از «اشتباه سهوی» صحبت می کنند که کسی لطمه نخورد. با این حال هنوز هم آتش تندی در جریان است؛ آنها که ظاهرا غرض شخصی دارند فرصت را برای گرفتن انتقام از پسری که هرگز از دو تیم بزرگ پرسپولیس و استقلال، استفاده و سوء استفاده، نکرد، مهیا می بینند. آنها فراموش می کنند که سیاستمداران ایرانی که بعضا تنی چند از آنها از جنس خود همین دلواپسان بودند زیر سقفی در کارزار سیاسی قرار گرفته اند که نماینده های رژیم صهیونیستی هم بوده اند. آنها فراموش می کنند که پیش تر باز هم فوتبالیست ایرانی بوده که مقابل تیمی از آن رژیم بازی کرده. آنها می خواهند «مسعود» و «مسعودها» نباشند تا حداقل انتقام استفاده از «رنگی» که بعدها نام بردن از آن هم «ممنوع» شد را از مسعود بگیرند.
 
*بند اول این یادداشت در متن منتشر شده روزنامه شرق قرار نگرفته است، به درخواست نویسنده در فرارو منتشر شده است

bato-adv
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۸
به نظر من، نگاه نویسنده هم به اندازه کسانی که به ان ها می تازد، سیاست زده هست و بیشتر از در نظر گرفتن مسعود شجاعی به عنوان یک انسان مستقل، از او به عنوان یکی از افراد جبهه خودی دفاع می کند.
با این تفکرات، هیچ امیدی به عقلانیت و بهبود شرایط نمی شود داشت.
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
مجله فرارو