bato-adv
کد خبر: ۳۴۷۵۸۲
چرا کف خیابان به دنبال مطالبات‌شان هستند؟!

گرفتن حق؛ در ایران و در آمریکا...!

ما دهه پنجاهی‌ها و شصتی‌ها به راستی نسل سوخته ایم. که هرجا هر بلایی نازل شد با لبانی بسته و چشمانی نگران تنها نگاه کردیم. آقایان این هشدارها را جدی بگیرید. وقتی جایی برای احقاق حق نباشد مردم حقشان را کف خیابان‌ها می‌خواهند.
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۷ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۶
1. چند ماه پس از ازدواجم، تصمیم به خرید مسکن گرفتیم. حمایت خانواده ام، پول بازنشستگی مادرم، یک وام بانکی و حمایت پدر همسرم باعث شد بتوانیم آپارتمانی را در کرج پیش خرید کنیم. یک سال بعد سازنده متواری شد و مالکین ملک واحدها را تصرف کردند.
 
14 خریدار و از جمله بنده تمام سرمایه زندگیمان بر باد رفته بود. امید به داشتن آشیانه‌ای که خیلی نزدیک بود دیگر برای ما به تلی از خاکستر تبدیل شده بود. من مانده بودم و بدهی وقسط بانکی و وعده هایی که هر زمان در نگاه همسرم می دیدم اما هیچ گاه در کلامش نشنیدم. اما هنوز امیدوار بودم. یک هفته بعد یکی از خریداران با آشناییت نزدیکی که با یک قاضی داشت واحدش را تحویل کرفت و پلمب کرد و دست مالکان را از آن کوتاه.
 
برای اولین بار در زندگیم مجبور بودم برای دادخواهی متوسل به قوه قضائیه شوم. همراه با یکی دیگر از خریداران شکایتی کیفری را در کرج علیه سازنده و بنگاه تنظیم کننده قرارداد تنظیم کردیم. در اولین جلسه متهمان کمی دیر رسیدند. سازنده که متواری بود و غایب.
 
دادیار حرفهای ما را که شنید با توپی پر متهمان را به داخل خواند. متصدی بنگاه املاک به همراه صاحب امتیاز در شعبه حاضر شدند. متصدی ساکت نشسته بود. اما صاحب امتیاز با سر و صدا شروع به دفاع کرد و جلو رفت و با استناد به جانبازی خود از زمان جنگ نامه ای را روی میز دادیار گذاشت و کلاهبرداری از جانب بنگاه را غیرمتصور دانست.
 
دادیار با دیدن نامه از این رو به اون رو شد. متهمان یک سری مدارک از جمله کپی یک وکالتنامه و کد رهگیری و اینها را نشان دادند و چند روز بعد با پیگیری های ما اعلام شد که قرار منع تعقیب هم به نفع بنگاه و هم «سازنده!» صادر شده است. با گرفتن یک وکیل تصمیم به پیگیری حقوقی گرفتم.
 
در همین اثنا از جانب دادسرای کرج با شکایت مالکان ملک به عنوان مطلع احضار شدیم. با کمی تأخیر در راه بودیم که مدیر دفتر دادیار با موبایل من تماس گرفت که چرا غیبت دارید و دادیار منتظر است و من هم گفتم که در راه هستم. جلسه بیشتر به بازجویی شبیه بود. بیشتر از اینکه احساس کنیم مطلع هستیم احساس می کردیم متهم هستیم و اگر اطلاعات حقوقی بنده نبود شاید نام همسرم که به عنوان خریدار روی قولنامه درج شده بود هم اکنون در ردیف متهمان پرونده قرار می گرفت. چند بار شکایت حقوقی با گرفتن دو وکیل دیگر هم به نتیجه ای نرسید. پس از 5 سال پیگیری خانه ای که با کد رهگیری قانونی پیش خرید کرده بودیم دیگر نمیدانیم باید چه کار کنیم.

2. پس از کسب پذیرش از یک دانشگاه معتبر آمریکایی همراه با بورسیه تحصیلی راهی آمریکا شدم. پرواز از طریق یکی از خطوط حاشیه خلیج فارس با یک توقف در یکی از شهرهای آمریکا عازم لس آنجلس بود. هزینه های اضافه بار را در تهران پرداخت کردم. در هنگام توقف در آمریکا و تعویض هواپیما کارکنان فرودگاه 300 دلار دیگر برای اضافه بار دریافت کردند. کمی بعد موضوع را از طریق مکاتبه با شرکت هواپیمایی پیگیری کردم و دفتر آنها در خلیج فارس در نهایت پاسخ داد که از ما کاری ساخته نبوده و امکان بازگرداندن پول هم نیست.
 
با کمی جستجو در اینترنت در سایت وزارت راه و ترابری آمریکا قسمتی را پیدا کردم که مربوط به شکایت از خطوط هواپیمایی بود که به آمریکا پرواز داشتند. متن شکایت را به همراه کلیه اسناد و مدارک از طریق فرم الکترونیکی ارسال کردم. روز بعد (7 آوریل ساعت 12) ظهر ایمیلی را دریافت کردم که محتوای آن عینا در زیر نقل می شود:

شماره پرونده ...
 
آقای ... عزیز
این ایمیل در پاسخ به شکایت شما از شرکت هواپیمایی ... است. وزارت راه و ترابری آمریکا در تلاش است تا تضمین کند با مسافران خطوط هوایی رفتار عادلانه ای صورت گیرد. شکایت مشتریان به ما کمک می کند بررسی کنیم که آیا خطوط هوایی مطابق با مقررات رفتار می کنند یا خیر و اینکه حوزه هایی را که نیازمند اقدامات بیشتر است را شناسایی کنیم.

با توجه به اطلاعاتی که به ما دادید شکایت شما مشمول مقررات این وزارتخانه است. شکایت شما را به شرکت هوایی فرستاده و از آنها خواسته ایم تا مستقیما با شما تماس بگیرند و کپی مکاتبات به ما نیز ارسال شود. خطوط هوایی موظفند ظرف 30 روز وصول شکایت را به شما اعلام کرده و ظرف 60 روز پاسخ روشنی را به شما ارائه دهند. من پاسخ شرکت هوایی را مورد بررسی قرار می دهم. من مسئول نظارت بر پرونده شما هستم. اگر نیاز به تماس با من داشتید اطلاعات تماس با من در زیر این ایمیل است. در صورت تماس لطفا نام و شماره پرونده خود را ذکر کنید. تمام تلاشم را خواهم کرد تا ظرف مدت یک روز کاری به پیام شما پاسخ دهم.

اگر بررسی شکایت شما و پاسخ شرکت هوایی نشان دهنده نقض بالقوه مقررات بود، ما اقدامات اجرایی را آغاز می کنیم. به طور کلی، اقدامات اجرایی ما مبتنی بر تعداد شکایاتی است که ممکن است نشان دهنده یک الگوی تخلف باشد. ممکن است شکایت شما هم در این دسته قرار گرفته و منجر به اقدامات اجرایی از جمله ارزیابی خسارات حقوقی شود. با این حال جبران خسارت فردی در حیطه مسئولیت های ما نیست.
 
شکایت شما در سیستم نظارتی کامپیوتری ما ثبت شده است و به عنوان بخشی از تعداد کل شکایات علیه شرکت هوایی مربوطه در گزارش ماهانه مسافرتهای هوایی مصرف کنندگان منتشر می شود. داده های این گزارش همچنین با اهداف تحقیقاتی، قانونگذاری و سیاستگذاری های جدید مورد استفاده قرار می گیرد. اطلاعات مشتریان برای مسافران هوایی، از جمله گزارش های ماهانه مصرف کنندگان و نشریات مربوط به حقوق مسافران پروازی و راهنمای مصرف کنندگان برای مسافرتهای هوایی را می توانید در وب سایت ما به آدرس www.dot.gov/airconsumer مشاهده کنید. از زمانی که برای تماس با ما اختصاص دادید ممنونیم.

ارادتمند
 
دونا ...
 
تحلیلگر صنعت هوانوردی
 
بخش حمایت از مصرف کنندگان
 
دفتر اجرایی هوانوردی و شکایات
 
تلفن...
 
ایمیل...

8 آوریل (صبح روز بعد) ساعت 8:25 دقیقه صبح ایمیلی از شرکت هواپیمایی دریافت کردم که در آن وصول شکایت اعلام شده و درخواست ارسال مدارک شده بود. مدارک را مجدد برایشان ارسال کردم. پس از یکی دوبار تماس ایمیلی و اعلام اینکه ما همچنان در حال پیگیری درخواست شما و جمع آوری مدارک هستیم در تاریخ 8 می (یک ماه بعد) طی ایمیلی ضمن عذرخواهی از مشکلات پیش آمده اعلام کردند که چک صادره به مبلغ 300 دلار صادر گردیده و ظرف 10 روز کاری توسط شما دریافت خواهد شد.

3. در ژانویه 2017 ممنوعیت مسافرتی کشورهای مسلمان توسط رئیس جمهور آمریکا تصویب شد. همزمان اعتراضات زیادی شکل گرفته و اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا شکایتی را علیه این دستور در قوه قضائیه آمریکا مطرح کرد. چند شکایت دیگر نیز در چند ایالت دیگر مطرح شد.
 
تعداد زیادی از وکلا و فعالان مدنی راهی فرودگاهها شدند. وکلا خدمات مشورتی رایگان خود را در اختیار خانواده های گرفتار که مسلمان بودند قرار می دادند و فعالان مدنی آمریکایی که تعداد زیادی از آنها سفیدپوستان محلی آمریکا بودند با پلاکاردها و شعارها در برابر نیروهای پلیس و مقامات فرودگاه در حمایت از مسلمانان فریاد می زدند: «بگذارید بیایند بیرون!».
 
تمامی دادگاههایی که شکایت در آنها مطرح بود رأی به خلاف قانون اساسی بودن دستور اجرایی ترامپ دادند و اجرای دستور تعلیق شد. در اثنای همین اتفاقات رئیس دانشگاه به طور اختصاصی وقتی را برای دیدار با من اختصاص داد و ضمن ابراز تأسف از مسائل پیش آمده اعلام آمادگی کرد که هر کمکی از جانب دانشگاه لازم باشد در این زمینه به من داده خواهد شد.

4. در اواخر سال 2017، لری نصار، پزشک تیم ملی ژیمناستیک آمریکا متهم به آزار جنسی تعداد زیادی از دختران ورزشکار در دوران تصدی خود شد. با شروع دادگاه به تعداد شاکیان افزوده شد و 175 دختر طرح شکایت کردند. قاضی دستور ادامه رسیدگی را داد تا همه شاکیان بیانیه خود را در دادگاه بخوانند. پس از 2-3 روز متهم در نامه ای به قاضی او را متهم به راه اندازی یک سیرک رسانه ای کرده و اعلام کرده بود که دیگر توانایی روحی برای شنیدن بیانات قربانیان را ندارد.
 
قاضی پاسخ داد که مقامات عهده دار سلامت روانی متهم و تکنیسین های اورژانس کاملا آماده باش هستند که در صورت نیاز متهم به او کمک کنند و گفت: "ممکن است گوش دادن به این آسیب ها برای شما سخت باشد اما هیچ چیزی سخت تر از آنی نیست که قربانیان شما طی هزاران ساعتی که در دستان شما بودند تحمل کردند". وی ادامه داد تا زمانیکه مطمئن نشوم صدای تک تک قربانیان تو در نزد قانون شنیده شده است رسیدگی را متوقف نخواهم کرد.

حال بسیار دورتر از وطنم، به این فکر می کنم که بعدها مشخص شد کپی وکالتی که بنگاه دار به دادیار داده جعلی بوده است و دادیار محترم حتی زحمت استعلام گرفتن از دفترخانه برای تعیین اصالت "کپی" وکالت را نیز به خود نداده بود. خیلی دوست داشتم متن نامه ای را که بنگاه دار روی میز دادیار گذاشت را می دیدم. به تمام لحظاتی فکر می‌کنم که زیر فشار استرس و شرایط بد اقتصادی چطور خرد شدیم، من همسرم و خانواده هایمان.
 
به آن زمانی که در وسط راه اتوبان تهران کرج از فشار ناراحتی و استرس ماشین را کنار اتوبان پارک کردم و پیاده شده بودم و در تنهایی خود فریاد می زدم. به اینکه من همه چیزم را باخته بودم و نه تنها به شکایت من وقعی ننهادند بلکه به مانند یک متهم مورد بازجویی دادیار بد خلق و ترشرویی قرار گرفتم که وقتی رو به وکیل مالکان می کرد گل از گلش می‌شکفت.
 
نه اینکه آمریکا بهشت برین است. نه، بارها به طور مستقیم و در گفتگوهایم به نژادپرستی سیستمی و قدرتمند در این کشور اشاره کرده ام. به اینکه سفیدها چطور دیگران را "مردم رنگی" می خوانند. و اینکه چگونه به ایدئولوژی غیر رسمی غالب خود با انتخاب رئیس جمهورشان رسمیت بخشیدند.
 
چطور هژمونی رسانه‌ای آنها سعی در تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان دارد. به اینکه کلاهبرداری اینجا هم هست کافی هست یک لحظه غفلت کنی تا قربانی سرقت هویت شوی. اما... اما... اما وقتی کار به قانون می رسد همه در برابر قانون یکسانند. قانونی که اجرا می شود و خودی و غریبه نمی شناسد. دیوان عالی آمریکا سخت ترین معیارهای نظارتی را بر پرونده هایی که مربوط به تبعیض بر اساس نژاد یا تابعیت است اعمال می کند. اینجا جایی است که صدای مظلوم شنیده می شود. اینجا جایی است که حق را به حقدار بدهد.
 
من که اینجا لب بر همه این دردها بسته‌ام، درد دلم را اما از این طریق به زبان مادریم برای مسئولان وطنم فریاد می زنم. مقامات و مسئولان این شما هستید که مسئولید. مسئول تمام عقده های گره خورده در گلوی مظلومانی که به هر دری زده اند حقشان را نتوانسته اند بگیرند. به هزاران نفری که به مانند من در پیچ و خم راهرو ساختمان های دادگستری گم شدند و صدایشان خفه شد. کسانی که هیچ رابطه ای نبود تا دستشان را بگیرد و از میان خیل شاکیان و متهمان جدایشان کند و سفارشی پرونده را پیگیری کند. هشیار باشید که "اَحسَنِ العَدلِ نصرة المظلوم".
 
ما دهه پنجاهی ها و شصتی‌ها به راستی نسل سوخته ایم. که هرجا هر بلایی نازل شد با لبانی بسته و چشمانی نگران تنها نگاه کردیم. آقایان این هشدارها را جدی بگیرید. وقتی جایی برای احقاق حق نباشد مردم حقشان را کف خیابانها می خواهند. وقتی همه درهای امید به روی کسی بسته شود خود را به دست موج هر چه بادا باد می دهد و با هر وعده ای قید همه چیز را می زند. "اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهَا تُحْمَلُ عَلَى الْغَمَامِ".
 
داستان من مشت نمونه خروار بود. از من گذشت که به رسم مظلومیت هم نسلانم سرم را پایین انداختم و نجیبانه خود را به دست قانون سپردم چرا که معتقد بودم در نظامی زندگی می کنم که عدالت را می توان از آن طلب کرد.. من که دیگر نمی دانم چه کار کنم. اما نسلی که بعد از من آمده گوشش بدهکار هیچ حرفی نیست. لب بسته نمی شناسد. مظلومیتی در نگاهش نیست.
 
امضاء محفوظ
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
به قول یکی " داداش ما رو یاد نداشته هامون ننداز" که حالمون بدتر میشه.....مرگ بر امریکا!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۳۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
تهش عاقبت بخیر شدی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۵۵ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
جرم شما و امثال ما این بود که نه ژن خوب بودند و نه ژن محبوب.
به قول حافظ:
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه
به آب کوثر و زمزم سپید نتوان کرد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۵۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
متاسفانه رابطه و پارتی بازی و همشهری بازی و طایفه گرایی تا مغز استخوان ما رسوخ کرده. آمریکا هفتادو دو ملت جمع شدند اما همه در برابر قانون یکسانند.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۴۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۷
چه عرض کنم. حداقل ما دهه شصتیها یه اندک دلخوشی هایی داشتیم که نسلهای بعدی ما نداشتند. دلخوشیهای غیر مادی البته!
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۷
ناشناس
Germany
۱۷:۱۳ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۶
بسیار مفید و آموزنده و روشن کننده خیلی از گفته‌ها بود
سپاسگزاریم
ناشناس
Netherlands
۱۷:۳۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۶
من هم یه دهه پنجاهی هستم و پدرم و ۴ تا عمو هایم در جنگ ۸ ساله شهید شدن ،از سال ۱۳۸۰ از ایران به هلند آمدم با ۳/۲۰۰ هزار تومان که خودم از کار کارمندی در یکی بیمارستانهای جهاد و در کنارش بعد از ظهرها کارگری در آهنگری! بماند که چه کسی در آن زمان کاره سفر من رو به اروپا مثل آب خوردن فراهم کرد(خدا خیرش بدهدحداقل برای خارج‌کردن من)
در ۱۶ سالی که اینجا و با این فرهنگ آشنا شدم و دیدم که چطور از حق مساوی برخوردار شدم و وقتی مشکلات هموطنانم را میشنوم و میخوانم عصبی میشم . بخداوندی خدا ما در ایران در تقسیم حق و قدرت حرفی برای گفتن در مقابل کشورهای پیشرفته نداریم .
مجله فرارو