فرارو- این روزها سه پست کلیدی در دولت بلاتکلیف است. دولت نه وزیر اقتصاد دارد، نه وزیر کار و رفاه اجتماعی و نه سخنگویی که ارتباط با رسانهها را شکل و به سوالات پاسخ دهد.
بعد از استعفای محمدباقر نوبخت از سمت سخنگویی دولت و استیضاح و برکناری وزرای اقتصاد و کار و رفاه اجتماعی، الان مدتی است که این سه پست کلیدی خالی مانده است و هرچند وزارتخانهها با سرپرست هدایت میشوند اما هیچ خبری از معرفی گزینه مناسب برای این پستها نیست. البته عجیب تر ان است که روحانی هیچ اقدامی در خصوص تعین سخنگو انجام نداده است و این پست که بدون نیاز به تائید مجلس میتواند تعیین تکلیف شود، این روزها بلاتکلیف است و این موجب شده که رابطه میان دولت و رسانهها تحت تاثیر قرار گیرد.
از سوی دیگر با توجه به فضای ملتهب اقتصادی که در کشور این روزها حاکم است به نظر میرسید که حسن روحانی بلافاصله بعد از خروج وزرا از کابینه فرایند انتخاب وزرای جدید کلید زده شود تا این وزارتخانهها مهم بلاتکلیف نمانند. اما گویا روحانی هیچ عجله ای برای روشن کردن وضعیت این سمتها ندارد.
دولت از ترس مرگ دارد خودکشی میکند
در همین خصوص علی تاجرنیا تحلیلگر مسائل سیاسی طی گفتگو با فرارو عنوان کرد: «به عقیده من آقای روحانی و دولت یک موضع کاملا انفعالی گرفته اند و به نظر میرسند که دچار یک ترسی شدند که فکر میکنند هر اقدام جدیدی از سوی آنها با انتقادهای بسیاری مواجه میشود یا بعضا به شکست منجر میشود. به عبارت ساده تر من احساس میکنم که دولت از ترس مرگ، دارد خود کشی میکند و این بسیار خطرناک است. زیرا شرایط کشور به گونهای است که باید دولت به شدت فعال باشد و اقدامات عملی انجام دهند. کشور در وضعیتی است که افکار عمومی و بازار اگر ببینند که دولت منفعلانه عمل میکند واکنشهای بدتری از خود بروز میدهند و این موجب میشود کشور تهدید شود.»
وی ادامه داد: «بنابراین به عقیده من آنچه این روزها از دولت مشاهده میکنیم اصلا مناسب نیست و همانطور که عرض کردم آقای روحانی و باقی دولتمردان در شرایطی قرار گرفتند که از هرگونه اقدام جدیدی پرهیز میکند و به همین خاطر است که میبینیم حتی در تعیین وزرای مهمی مانند اقتصاد و کار و حتی سخنگوی دولت عجله ای ندارند و تا امروز وزارتخانه ها با سرپرست مدیریت میشوند. واقعیت این است که برای من هم خیلی عجیب است که آقای روحانی تا این حد منفعلانه عمل میکند.»
او افزود: «به نظرم اگر هر چهره دیگری که بیرون آمده از یک حزب جای آقای روحانی بود، حداقل یک تشکیلات او را حمایت و کمک میکرد. من فکر میکنم آقای روحانی بخش عمده برنامه های خود را با حلقه مشاوران و نزدیکانش تا اینجا پیش برده است و حالا که این حلقه نتوانسته کاربرد داشته باشد، عملا جایگزین مناسبی برای آنها ندارد. لذا بهترین کار ممکن این است که آقای روحانی الان باید از ظرفیتهای تمام افراد و گروههایی که از او حمایت کرده اند مانند اصلاحطلبان و اصولگرایان میانهرو استفاده کنند و از انها کمک بخواهد تا کمی افکار عمومی توجیه شود. این بی عملی به شدت به اعتماد جامعه لطمه میزند و نباید ادامه پیدا کند.»
این فعال سیاسی تاکید کرد: «البته این مسئله که آقای روحانی از ظرفیت حامیان خود استفاده کنند هم بسیار سخت خواهد بود. زیرا به طور کلی ساختار کشور به گونهای است که باید افرادی برآمده از جریانها و احزاب در جایگاه ریاست جمهوری قرار بگیرند. اینکه افراد میآیند و میخواهند فرا جناحی عمل کنند، معمولا یک دولت ناکارآمد را تشکیل میدهند. نمونه آن در دوره ریاست جمهوری آقای احمدینژاد به وضوح مشخص بود. ایشان زمانی که اعلام کردند اصولگرا نیستند و حالا آقای روحانی هم تاکید دارند که نه اصولگرا هستند و نه اصلاحطلب، عملا خودشان را از پشتوانه حزبی و جریانی محروم کردند.»
وی اظهار کرد: «این یک اصل ثابت شده در جهان است که باید احزاب و جریانهای سیاسی مدیریت دولت را در اختیار بگیرند اما متاسفانه این تجربه در ایران کاملا نادیده گرفته شده است. اگر خاطرتان باششد در دوران ریاست جمهوری آقای روحانی انتقادهایی که مطرح میشد توسط احزاب و فعالان سیاسی پاسخ داده میشد. زیرا دولت برآمده یک جریان بود اصلاحات تمام قد پشت آقای خاتمی ایستاده بود. اما الان آقای روحانی این پشتوانه را ندارد و این موجب شده در خیلی از موارد دولت با مشکل مواجه شود.»
تاجرنیا در پایان گفت: «از سوی دیگر من احساس میکنم که آقای روحانی برای اینکه به سرنوشت روسای جمهور قبل از خود دچار نشود، سعی کرد رفتار تعاملی داشته باشد و اینگونه بود که تمام مشکلاتی که در دولت دوم آقای هاشمی اتفاق افتاد حالا اینجا برای آقای روحانی تکرار میشود. زیرا زمانی که آقای هاشمی از آقای خاتمی عبور کرد و به سمت آقایان لاریجانی و میرسلیم رفت وقتی از آقای معین به سمت هاشمی گلپایگانی حرکت کرد. به عبارت ساده همه این مشکلات زمانی رخ داد که آقای هاشمی از نیروهای چپ عبور کردند به راست گرایش پیدا کردند. زیرا ایشان دنبال این بود که حساسیت زدایی کند اما دقیقا نقطه آغاز مشکلاتشان بود. لذا الان معتقدم که آقای روحانی هم همین اشتباه را تکرار کردند و به جریانی که حامی او در انتخابات بود و نقش اساسی در رای آوری ایشان ایفا کردند، متعهد نماند.»
ادامه انفعال روحانی بسیار خطرناک است
همچنین علی صوفی وزیر تعاون دولت اصلاحات در گفتگو با فرارو اظهار کرد: «اگر به دولت نخست آقای روحانی نگاهی بیاندازید میبینید که دولت ایشان در ان دوره هم ارتباط چندان مناسبی با رسانهها نداشتند و بسیار ضعیف عمل کردند و مرتب این تذکر به ایشان داده میشد که ارتباط با رسانهها و همچنین تیم رسانهای خود را اصلاح کند. اما با وجود همه اینها باز هم دولت نتوانست این مشکل را رفع کند و آن ارتباط لازم میان قوه مجریه و رسانهها شکل نگرفت. حالا در دور دوم که به طور کلی اقای روحانی رویکردشان تغییر کرده است دیگر اصلا توجهی به افکار عمومی به تبع آن رسانه ها که میتوانند پل ارتباطی میان دولت و مردم باشند، ندارد. بنابراین دیگر نداشتن سخنگو برای ایشان اهمیت چندانی ندارد زیرا اصلا نمیخواهند حرفی بزنند که نیازی به حضور سخنگو احساس کنند. این رویکرد آقای رئیس جمهور آنقدر ناراحت کننده است که حتی آقای جنتی خواهان این شدند که ایشان با مردم صحبت کنند.»
وی افزود: «حالا در رابطه با وزرایی که استیضاح شدند و حالا وزارتخانهها توسطه سرپرست هدایت میشوند باید بگویم که چندین نکته مهم در این رابطه وجود دارد. یکی اینکه به طور کلی آقای روحانی اصلا حتی به استیضاحها حساس نبودند. به همین دلیل دیدم که برای دفاع از وزرای خود در مجلس حاضر نشدند. در صورتی که همیشه وقتی وزرا استیضاح میشوند روسای جمهور تمام تلاش خود را میکنند که در این جلسات حضور داشتته باشند و از وزرای خود دفاع کنند. اما آقای روحانی با وجود اینکه قطعا میدانستند حضورشان چقدر میتواند موثر باشد، حاضر نشدند به مجلس بروند. بنابراین به نظر من آقای روحانی هرچند میگویند برخی وزرا خستهاند اما خودشان به مراتب خستهتر از این وزرا هستند. یعنی خیلی اهمیتی به مسائل مهمی که در اطرافشان وجود دارد؛ نمیدهند و این خیلی عجیب است. زیرا اصلا رویکرد و رفتارهای آقای روحانی با توجه به جایگاه و سمتی بسیار بالایی که دارند، بسیار عجیب است.»
او در پاسخ به این سوال که چقدر احتمال وجود دارد که شایعهها مبنی بر اینکه کسی حاضر نیست در چنین شرایطی وزیر اقتصاد شود، واقعیت داشته باشد، اظهار کرد: «اتفاقا من هم از چند منبع این را شنیدم و بعید هم نیست که صحت داشته باشد. زیرا اگر خاطرتان باشد بعد از استیضاح آقای ربیعی این مسئله مطرح شد که آقای روحانی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی را به آقای فتاح رئیس کمیته امداد امام خمینی پیشنهاد کرده است و ایشان قبول نکرده اند. این شرایط در وزارت اقتصاد بسیار حادتر است. زیرا اینروزها کشور دچار بحرانهای شدید اقتصادی است و بعید نیست خیلی از افراد حاضر نباشند در چنین شرایطی به وزارت اقتصاد بروند. زیرا ممکن است هرکسی در این جایگاه قرار گیرد نتواند تغییرات لازم را ایجاد کند و به همین دلیل مورد هجمهها و انتقادات بسیاری در افکار عمومی شود.»