bato-adv

فیلم «یلدا»؛ نقد و بررسی و هر آنچه باید درباره آن بدانید

«یلدا» یک فیلم هدررفته و بیمزه است. برنامه ماه عسلی که متاسفانه یک احسان علیخانی هم ندارد که بتواند از تماشاگرش گریه بگیرد یا احساساتی‌اش کند.
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۰ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۷
ویدیو/ نقد فیلم یلدا
یلدا
کارگردان: مسعود بخش، تهیه‌کننده: علی مصفا
بازیگران: فرشته صدرعرفایی، بهناز جعفری، بابک کریمی، صدف عسگری
خلاصه داستان: مریم کمیجانی زن جوانی که به‌دلیل قتل شوهرش ناصر ضیا، به مرگ محکوم شده است در شب یلدا به استودیو برنامه تلویزیونی پربیننده لذت عفو آورده می‌شود تا توسط تنها فرزند مقتول، مونا ضیا بخشیده شود.
نقد و بررسی فیلم «یلدا» توسط فراستی، فهیم، قطبی‌زاده

بیتر بخوانید: یک نشست پرچالش برای فیلم «یلدا»


بخشش یا قصاص

پرویز جاهد

در تاریخ سینما فیلم‌های زیادی بر اساس برنامه‌های موفق تلویزیونی ساخته شده که از مهم‌ترین آن‌ها «شبکه» ساخته سیدنی لومت، «ترومن شو» ساخته پیتر ویر، «توتسی» ساخته سیدنی پولاک و «میلیونر زاغه نشین» ساخته دنی بویل است. مسعود بخشی نیز در فیلم «یلدا» که دومین فیلم بلند داستانی او بعد از «یک خانواده محترم» است، ساختار روایی فیلم خود را بر مبنای یک برنامه تلویزیونی عامه‌پسند و موفق صدا و سیما به‌نام «ماه عسل» ساخته است.
در برنامه تلویزیونی «لذت عفو»، قرار است که سازندگان و مجری برنامه با دعوت از فرزند مرد مقتولی که به دست همسر جوان و صیغه‌ای‌اش کشته شده و دنبال قصاص خون اوست و قاتل یعنی همان همسر صیغه‌ای مقتول، رضایت دخترِ مرد مقتول را بگیرند و مانع از قصاص خون او و اعدام قاتل شوند، اما متأسفانه مسعود بخشی نتوانسته به‌خوبی از ظرفیت‌های این نوع درام استفاده کند و فیلم او از حد یک نمایش تلویزیونی در مورد قصاص و بخشش فراتر نمی‌رود با این تفاوت که در آن علاوه بر صحنه اجرای برنامه و دعوای بین یلدا (قاتل) و مونا (فرزند مقتول)، شاهد تنش‌های پشت صحنه نیز هستیم. کشمکش بین یلدا و مونا که می‌توانست کشمکشی نیرومند و جذاب باشد، با کارگردانی ضعیف و آشفته فیلم به هدر رفته است.

به علاوه ما به شناخت دقیقی از انگیزه‌های یلدا برای قتل همسرش نمی‌رسیم همانقدر که برای ما مشخص نمی‌شود، مونا واقعاً با چه هدفی به‌دنبال قصاص و اعدام یلدا است. آیا او دنبال خونخواهی پدر است یا نمی‌خواهد سهمی از ارثیه و دارایی پدرش به یلدا و فرزند او برسد.

از سوی دیگر پیدا شدن ناگهانی فرزند یلدا (که او در تمام این سال‌ها تصور می‌کرد مرده است) در وسط برنامه تلویزیونی نیز بسیار عجیب و به سختی قابل باور است و تنها در یک فیلم بالیوودی هندی می‌توان شاهد چنین صحنه‌هایی بود. زن و شوهری که این همه سال از بچه‌ای که در بیمارستان به جای بچه مرده خودشان تحویل گرفته و از او مراقبت و پرستاری کرده‌اند بعید است با این سرعت متحول شده و با دیدن یک برنامه تلویزیونی، تصمیم آنی بگیرند و حاضر شوند بچه یلدا را به او برگردانند. صحنه تصادف مونا در خیابان با موتورسیکلت و رفتارعجیب موتور سوار و قرار دادن مونا در موقعیتی شبیه موقعیت یلدا نیز بسیار تحمیلی و نچسب است.

 منبع: روزنامه ایران


هجو ماه عسل نیست، خودش است
صوفیا نصرالهی

فرض کنید که برنامه «ماه عسل» ماه رمضان را به مدت یکساعت و نیم روی پرده سینما ببینید. از برخی نشانه‌ها مثل مجری برنامه و دیالوگ‌هایی که درباره شب یلدا می‌گوید به نظر می‌رسد که مسعود بخشی کم هم قصد هجو برنامه‌هایی شبیه «ماه عسل» را در فیلم یلدا داشته است، اما در اصل نقض غرض می‌شود و خود فیلم تبدیل به یکی از قسمت‌های «ماه عسل» می‌شود. پر از اشک و آه و کمی هم متظاهرانه و البته خیلی لوس‌تر و بیمزه‌تر از آن برنامه‌ها.

فیلمساز با اعتماد به نفس فوق‌العاده‌ای تصمیم گرفته که بیش از ۹۰ درصد فیلمش در فضای یک استودیو بگذرد. بدون هیچ تمهمیدی در اجرا یا هیچ ریتم درونی در فیلمنامه که بخواهد تماشاگرش را در این مدت روی صندلی نگهدارد.

فیلم البته یک ایده خام دارد که با پرداختی کاملا متفاوت در درام ممکن بود چیز جذابی از کار دربیاید. دختری به نام مریم قرار است در یک برنامه تلویزیونی به نام «لذت عفو» از دختر مردی که به قتل رسانده بخشش بگیرد و اسپانسر‌های برنامه پول دیه را تامین کنند. این ایده یک خطی می‌توانست منجر به درام با تمپو و ضرباهنگ سریع، دیالوگ‌های پینگ‌پنگی، فضای ملتهب و حتی اجرایی جسورانه شود و سال‌ها بعد از ساخت فیلم «یک خانواده محترم» برگ برنده بخشی در کارنامه‌اش باشد، اما در حال حاضر فیلم اثری خسته‌کننده و بیهوده است.

مشکل اول در شخصیت‌پردازی است. کاراکتر مریم پررو و شاکی است و معلوم نیست که اگر با این شدت به مسیری که طی کرده ایمان داشته چرا اصلا به برنامه آمده که مشمول عفو شود و از قصاص‌اش بگذرند؟ از کاراکتر مریم بدتر مادرش است. یعنی آن شخصیت‌هایی که دلمان باید به حال آن‌ها بسوزد یکی از آن یکی اعصاب خردکن‌تر هستند.

نقطه عطف فیلم با ورود آن شخصیت‌های جدید زن و مرد جوان، خیلی دیر اتفاق می‌افتد. نقطه عطفی که سردستی و مضحک است. انگیزه زن و مرد جوان برای آمدن و معرفی کردن خودشان و اتفاقی که افتاده مشخص نمی‌شود. بعد معلوم می‌شود که نصف بیشتر همه اتفاقات از ازدواج مریم تا ماجرای بچه‌اش تقصیر مادرش است و با این وجود معلوم نیست که چرا انگار از دختر مرد طلبکار است. بهناز جعفری سعی می‌کند بازی منقبضی از خودش نشان بدهد و فرشته صدرعرفایی هم در تلاش است مادر بدبخت مظلوم باشد، اما هر دو عصبی‌کننده هستند. مشکلی که بیشتر ناشی از شخصیت‌پردازی آنهاست. مونا به نظر آدم ظالمی می‌رسد که پدرش برایش مهم نبوده ودنبال پول است و مادر دختر هم که هر آنچه در جهان خرابکاری ممکن بوده انجام داده.

خود مریم هم آنقدر منفعل در مقابل همه این اتفاقات بوده که مخاطب نمی‌تواند این حجم از بی‌تفاوتی را از کسی که مرتکب قتل (حالا اصلا از نوع غیرعمد) شده بپذیرد. این وسط حرص مخاطب درمی‌آید که چرا بازیگری مثل بابک کریمی باید در چنین فیلم بی سر و تهی حضور داشته باشد.

درنهایت «یلدا» یک فیلم هدررفته و بیمزه است. برنامه ماه عسلی که متاسفانه یک احسان علیخانی هم ندارد که بتواند از تماشاگرش گریه بگیرد یا احساساتی‌اش کند.

منبع: دیجی مگ


 

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین