bato-adv
کد خبر: ۴۰۳۵۲۱

سایه تهدید آمریکا بر روابط ایران

ابطه ایران و آلمان که از اواسط سلطنت قاجار –مظفرالدین‌شاه- شکل گرفته، در جهت مقابله با نفوذ و قدرت روسیه و انگیس بوده است که هرکدام می‌کوشیده‌اند ایران یا بخش‌هایی از آن را به منطقه نفوذ خود تبدیل کنند.
تاریخ انتشار: ۰۱:۲۳ - ۰۳ تير ۱۳۹۸
سایه تهدید آمریکا بر روابط ایران

احمد عظیمی‌بلوریان. استاد پیشین مریلند در شرق نوشت:

رابطه ایران و آلمان مانند هر کشور دیگری به صورت یک خط مستقیم است. اما اگر از دید تاریخی به ساده‌ترین شکل، رابطه مورد اشاره ترسیم شود، حالتی صلیب‌شکل و انفعالی به خود می‌گیرد که در آن انگلیس و روسیه سر و ته ضلع افقی و ایران و آلمان بالا و پایین ضلع عمودی آن را نشان می‌دهند.
 
به عبارت دیگر، رابطه ایران و آلمان که از اواسط سلطنت قاجار –مظفرالدین‌شاه- شکل گرفته، در جهت مقابله با نفوذ و قدرت روسیه و انگیس بوده است که هرکدام می‌کوشیده‌اند ایران یا بخش‌هایی از آن را به منطقه نفوذ خود تبدیل کنند.
 
جالب است رفتار همراه با دلخوری ایران با این دو قدرت شرقی و غربی هنوز ادامه دارد و شعار «نه شرقی نه غربی» که در تابلوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران نوشته شده است، حکایت از تداوم همین وضع دارد.
 
ایران به دلیل موقعیت سوق‌الجیشی حساسی که در ارتباط شرق و غرب و شمال و جنوب آسیای غربی دارد، از دوران صفویه تاکنون مورد انواع فشار‌های قدرت‌های فرامنطقه‌ای مانند روسیه و انگلیس بوده است. در دوره زمامداری شاه‌عباس صفوی، سفرا و فرستادگان دربار‌های انگلیس و روسیه به ایران فشار می‌آوردند که عوارض گمرکی برای ورود کالا‌های آن‌ها را لغو کنند یا تقلیل دهد.
 
هر کدام از این دو کشور به افزایش عوارض ورود کالا از کشور رقیب اشاره می‌کرد. بی‌خردی و ناتوانی برخی شاهان و امرای قاجار موجب ازدست‌رفتن آن ۱۷ شهر قفقازی شد که پان‌ایرانیست‌ها با فریاد «فلات ایران به زیر یک پرچم» خواهان استرداد آن شهر‌ها یا منطقه قفقاز به ایران بودند. انگلیس هم برای حفاظت مستعمره هند، افغانستان را از ایران جدا کرد که امروز به قهوه‌خانه ناتو به رهبری آمریکا تبدیل شده است.
 
در این تحولات، اروپای میانی به‌ویژه آلمان و فرانسه، در رقابت و تلاش برای ورود به حوزه نفوذ روس و انگلیس در خاورمیانه بوده و هستند. فرانسه که خود در جوار مدیترانه قرار دارد، بیشتر به کشور‌های ساحلی شرق و جنوب دریای مدیترانه -مانند سوریه، فلسطین، اردن، الجزایر و تونس- نظر داشته و آلمان توجه خاصی به ایران داشته است.
 
این توجه ناشی از علاقه مشترک ایرانیان و آلمان‌ها -چه به صورت واقعی، چه در رقابت با انگلیس و با استفاده از شعار‌های مورد علاقه ایرانیان بوده است. شدیدترین فشار‌ها برای نفوذ در ایران پیش از جنگ جهانی دوم از سوی دولت نازی آلمان صورت می‌گرفت و تبلیغات نازی‌ها به‌قدری شدید بود که بخشی از ایرانیان عاشق آلمانی‌ها شده بودند. آلمانی‌ها نه‌فقط خود را به علایق ایران و تشیع نزدیک نشان می‌دادند، بلکه عوامل آن‌ها در میان ایلات بانفوذ ایرانی مانند قشقایی‌ها و بختیاری‌ها پراکنده شده بودند.
 
علایق آلمان نازی برای عضویت در باشگاه «آریایی‌ها» به بسط نفوذ آن‌ها در ایران کمک می‌کرد. آلمانی‌ها خود را مانند ایرانی‌ها «آریایی» می‌نامیدند و از علایق مذهبی ایرانی‌ها نیز برای ورود به قلب مردم استفاده می‌کردند. پشت سر این تبلیغات و رفتار، کشور‌های اروپای مرکزی به‌ویژه آلمان به دنبال بازکردن جای پای خود در منطقه ایران بودند. راه کامل نفوذ آلمان‌ها به ایران در دوره سلطنت پهلوی اول بود.
 
با اینکه وی با حمایت انگلیس به پادشاهی رسیده بود، اما برای کسب استقلال و بیرون‌آمدن از زیر قید انگلیس با نازی‌ها و هیتلر هم‌پیمان شده بود. نفوذ آلمانی‌ها در دهه ۱۳۱۰ به بالاترین سطح خود رسید. بسیاری از کارخانجات برق، سیمان و قند و... از سوی آلمانی‌ها در همان دوره ۱۰ ساله ایجاد شد. ساختمان کنونی بانک مرکزی ایران در خیابان فردوسی هم به دست آلمانی‌ها ساخته شده است.

انگلیسی‌ها با صنعتی‌کردن ایران مخالف بودند. روس‌ها هم دست‌کمی از انگلیسی‌ها نداشتند. هر دو این کشور‌ها می‌خواستند ایران بازار خرید محصولات صنعتی آن‌ها -از اسلحه گرفته تا پارچه- باشد؛ بنابراین علایق ایرانی‌ها به آلمان نه‌فقط به دلیل تبلیغات ساختگی «آریایی» بودن، بلکه راهی برای بیرون‌رفتن از زیر بار فشار انگلیس و روسیه بود. با اشغال ایران به دست قوای متفقین، آلمانی‌ها از ایران اخراج شدند. زور ایرانی‌ها هم به قوای اشغالگر نمی‌رسید. خراسان و ایالات شمالی ایران به تصرف قوای شوروی و جنوب ایران به اشغال انگلیسی‌ها درآمد.

با پایان‌یافتن جنگ جهانی دوم و خروج ارتش شوروی از کشور، ایرانی‌ها نفس راحتی کشیدند و باب روابط با کشور‌های اروپای مرکزی را گشودند. از آن تاریخ تاکنون روابط ایران و آلمان همواره گرم و صمیمانه باقی مانده است. شرکت‌های آلمانی همواره از موفق‌ترین شرکت‌های بین‌المللی برای سرمایه‌گذاری صنعتی در ایران بوده‌اند.
 
ایرانیانی که از دهه ۱۳۲۰ قصد مهاجرت یا تحصیل در غرب را داشتند، بیشتر جذب آلمان می‌شدند. علایق متقابل ایران و آلمان هنوز هم به قوت خود باقی است با این تفاوت که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آمریکا پای خود را جای پای انگلیس در ایران گذاشت. در ۴۰ سال اخیر نیز روابط دو کشور و مهم‌تر از آن، روابط مردم ایران با مردم آلمان، همواره گرم و صمیمانه باقی مانده است.
 
گرچه پس از رویداد‌هایی مانند حادثه رستوران میکونوس -که دولت آلمان آن را به ایران نسبت داد- در روابط دولتی تا حدودی خدشه وارد شده، اما رابطه طبیعی میان دو کشور کماکان برقرار است. اینکه اروپا (از جمله آلمان) و آمریکا «برجام» را راه‌حلی برای رفع مشکلات سیاسی با ایران می‌دانستند، نگرانی آن‌ها از نیروی بالقوه هسته‌ای ایران و نیز حفظ برتری خود در این تکنولوژی بود. آمریکای دوره ترامپ از این نظر از پیمان برجام خارج شد که همان آزادی عمل مختصری را که برجام برای ایران قائل شده بود، نمی‌پذیرفت.
 
اینکه اروپایی‌ها «اینستکس» (سازوکار مالی اروپا) را طراحی کردند، برای یافتن یک راه‌حل بینابین برای ادامه همکاری خودشان با آمریکاست. همراهی نسبی اروپا با آمریکا به دلیل نگرانی اروپا از خراب‌کاری آمریکا در بازار‌های بین‌المللی و صادرات اروپا به آمریکاست. اینکه هایکوماس، وزیر خارجه آلمان، مانند شینزو آبه به عنوان میانجی به ایران آمد، به این دلیل بود که تصور می‌کرد نمایندگی کشوری مانند آلمان را دارد که مورد علاقه ایران و ایرانیان است و یک سیاست‌مدار ضدصهیونیستی هم به شمار می‌رود. اما دلیل اینکه چرا آمدن شینزو آبه و هایکوماس نتوانست موجبات گفت‌وگوی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا را به سرانجام برساند، رفتار پرخاشگرانه و چند‌رویی آمریکاست که مورد پذیرش ایران نیست.
 
ایران تا به اینجای قضیه به آمریکا اعتماد ندارد و گفتگو زیر فشار محاصره اقتصادی را به صلاح خود نمی‌داند، هرچند آمریکایی‌ها هنوز معتقدند با فشار اقتصادی خود ایران را وادار به تسلیم خواهند کرد. تا لحظه‌ای که این یادداشت تنظیم شد، آمریکا به نعل و به میخ می‌زند، در عین حال، ترامپ با مخالفت کنگره برای حمله به ایران روبه‌روست.
 
اظهارات ترامپ مبنی بر صدور دستور حمله به ایران و سپس لغو آن به دلیل ورود خسارت جانی به ایرانیان، بیشتر به یک مانور می‌ماند تا حقیقت؛ زیرا رئیس‌جمهوری آمریکا بدون اخذ مجوز کنگره نمی‌تواند دستور حمله صادر کند. در جلسه‌ای که ترامپ با سران کنگره آمریکا داشت، با مخالفت آن‌ها روبه‌رو شد. بقیه حرف‌ها شیرین‌زبانی است که او در این هنر سرآمد عالم است.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو