bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۱۱۱۸۳

اظهارات پدر و خواهر سحر دختری که جلوی دادسرا خودسوزی کرد

اظهارات پدر و خواهر سحر دختری که جلوی دادسرا خودسوزی کرد
سحر دختری که عصر دوشنبه ۱۱ شهریور، در مقابل یکی ازدادسرای تهران خودسوزی کرد. با اعزام تیم‌های امدادی به محل مشخص شد این زن پس از خروج از دادسرا، در حالی که فریاد می‌کشید و از موضوعی گلایه داشت با ریختن بنزین خودش را آتش زده است.
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۶ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۸
دختر جوانی که در برابر دادسرا خودسوزی کرده بود جزو دختران بود که در استادیوم آزادی بازداشت شده بود.

به گزارش رکنا، عصر دوشنبه ۱۱ شهریور، گزارش خودسوزی زنی در مقابل یکی ازدادسرای تهران به اورژانس اعلام شد. با اعزام تیم‌های امدادی به محل مشخص شد این زن پس از خروج از دادسرا، در حالی که فریاد می‌کشید و از موضوعی گلایه داشت با ریختن بنزین خودش را آتش زده است. حاضران با دیدن این صحنه به کمک او رفته و آتش را خاموش کردند، اما شدت سوختگی به حدی بود که با رسیدن اورژانس، مصدوم بسختی نفس می‌کشید.

خواهر این دختر ۲۹ ساله به رکنا گفت: خواهرم اسفندماه ۹۷ برای دیدن بازی استقلال و العین به ورزشگاه آزادی می‌رود که هنگام ورود خواهرم به ورزشگاه ماموران متوجه می‌شوند و وقتی خواهرم مقاومت می‌کند بازداشتش می‌کنند.

وی افزود:خواهرم بیماری دو قطبی دارد و از دو سال پیش تحت نظر پزشک است مدارک کاملی داریم که به دادسرا ارایه کردیک، اما بعد از اینکه خواهرم ناسزاگویی‌هایی نزد ماموان داشته است او را مثل آدم سالم مورد بررسی قضایی قرار می‌دهند خواهرم بعد از اینکه به زندان ورامین انتثال داده می‌شود باز لطمه روحی زیادی می‌بیند و می‌ترسد تا اینکه با وثیقه آزاد می‌شود و وقتی برای دریافت گوشی اش به دادسرا می‌رود در آنجا اتفاقاتی می‌افتد که می‌شنود باید ۶ ماه در زندان بماند خواهرم در شرایط بیماری روحی و روانی خودش را آتش می‌زند و حالا در بیمارستان شرایط بدی دارد.

یک مقام قضایی در این باره گفت: این خانم جوان در اسفند سال گذشته به‌خاطر بدحجابی و درگیری با مأموران پلیس امنیت دستگیر شد. مستندات لازم در همین رابطه از سوی مأموران تهیه و به دادسرای ارشاد تهران تحویل شد.
 
به این ترتیب پرونده‌ای قضایی برای این زن با عنوان جریحه دار کردن عفت عمومی و توهین به مأموران انتظامی تشکیل، اما وی با صدور قرار تأمین از سوی قاضی پرونده آزاد شد. تا اینکه روز دوشنبه - ۱۱ شهریور- این زن برای نخستین جلسه رسیدگی به دادگاه مراجعه کرد، اما با توجه به اینکه در زمان مراجعه وی، رئیس دادگاه به خاطر فوت یکی از بستگانش در مرخصی بود، زمان دیگری برای رسیدگی به پرونده او تعیین شد، اما زن جوان در اعتراض به این موضوع پس از خروج از دادسرا با بنزینی که از قبل تهیه کرده بود، خودش را آتش زد.

درباره این زن مشخص شد او توسط اورژانس به بیمارستان سوانح و سوختگی شهید مطهری انتقال داده شده است.

دکتر مصطفی ده مرده‌ئی، رئیس بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری نیز درباره آخرین وضعیت این زن گفت: «بیمار خانمی ۲۹ ساله است که به‌دلیل سوختگی شدید ناشی از بنزین با ۹۰ درصد سوختگی درجه سه در بیمارستان بستری شده و در حال حاضر با کمک دستگاه تنفس می‌کند و در آی سی یو تحت درمان است؛ اما درباره سایر جزئیات پرونده وی مجاز به ارائه اطلاعات نیستیم.»
 
اظهارات پدر و خواهر سحر دختری که جلوی دادسرا خودسوزی کرد
 

روایت پدر سارا از ماجرای خودسوزی 

پدر سارا در گفتگو با شهروند روایت تازه‌ای از ماجرای خودسوزی دخترش را توضیح می‌دهد و از عشق زیاد دخترش به فوتبال و پلیس‌شدن می‌گوید:

روز حادثه چطور در جریان خودسوزی دخترتان قرار گرفتید؟
ظهر بود که از بیمارستان به دخترم زنگ زده بودند. دخترم هم موضوع را به من اطلاع داد و با هم به تهران رفتیم.

شما می‌دانستید که سارا قصد رفتن به استادیوم را دارد؟
نه، به هیچ عنوان خبر نداشتم. من اگر می‌دانستم جلوی او را می‌گرفتم و هیچ وقت اجازه نمی‌دادم به استادیوم برود.

چرا؟
چون جرم است. اصلا درست نیست که دختر به استادیوم برود و من حتما با دلیل منطقی جلوی او را می‌گرفتم. نه عقاید من قبول می‌کند، نه عرف جامعه که یک دختر بین آن همه مرد در استادیوم برود، ولی متاسفانه سارا بدون اطلاع ما به آن‌جا رفته بود.

آن روز به چه بهانه‌ای از خانه رفت؟
هیچ بهانه‌ای نیاورد. اصلا حرفی نزد و بدون اطلاع از خانه خارج شد.

شما با علاقه سارا به فوتبال مشکلی داشتید؟
نه. رفته بودم سوال کرده بودم، تماشای فوتبال در خانه و از پشت تلویزیون هیچ اشکال و ایرادی نداشت، برای همین جلوی او را نمی‌گرفتم. سارا همیشه در خانه فوتبال می‌دید و پیگیر تمام بازی‌ها بود، مخصوصا تیم مورد علاقه‌اش؛ من هم مخالفتی نداشتم، اما نمی‌دانستم می‌خواهد به استادیوم برود.

قبلا هم به استادیوم رفته بود؟
نه، این اولین بار بود که رفته و دستگیر هم شده بود. ما هم نمی‌دانستیم. هم من و هم همسرم حتما اجازه رفتن به او نمی‌دادیم.

سارا شاغل بود؟
نه. کار نمی‌کرد. درس می‌خواند.

چه مدرکی دارد؟
دو لیسانس زبان و کامپیوتر دارد. من هم مخالف درس خواندنش نبودم، همیشه می‌گفتم درس بخوان تا به جامعه کمکی بکنی.

دوست داشت چه کاره شود؟
قبل از این‌که دانشجو شود، می‌گفت: دلش می‌خواهد پلیس شود تا بتواند آدم‌های بد را از جامعه جمع کند، ولی من به او گفتم نمی‌توانی این کار را انجام دهی، تو دختری و جثه ضعیفی داری.

یعنی مخالفت کردید؟
نه اصلا. من همیشه می‌گفتم هر کاری دوست داری انجام بده، فقط آن روز به او گفتم نمی‌توانی پلیس شوی و در عوض برو سراغ کاری که بتوانی خدمتی به جامعه انجام دهی، ولی اگر به دنبالش می‌رفت، جلویش را نمی‌گرفتم. اگر به من بود دخترم الان باید یک کارمند می‌شد. هشت سال پیش بود که او را به جایی معرفی کردم، اما رفت و گفت که قبولش نکرده‌اند. بعد‌ها به خواهرش گفته بود خودش کاری کرده که او را رد کنند. من هم حرفی به او نزدم.

بیماری سارا چه بود؟
او بیماری اعصاب و روان داشت، حالش اصلا خوب نبود، چند سالی قرص و دارو می‌خورد، البته مادرش یواشکی به او دارو می‌داد، چون خودش معتقد بود که بیماری ندارد. مرتب دارو را در چایی و نوشیدنی به دخترم می‌داد، ولی از یک‌سال پیش دارو را قطع کرد. دکتر گفته بود وقتی دارو را قطع می‌کنید، باید مواظبش باشید، چون ممکن است کار‌های خطرناک کند.

چرا دارو را قطع کردید؟
دکتر می‌گفت: این دارو‌ها ضرر دارد، حتی ممکن است نابینا شود. مادرش هم می‌ترسید برای همین دارو‌ها را قطع کرد.

سارا قبلا هم خودکشی کرده بود؟
بله، یک بار در دانشگاه خودکشی کرده بود.

شما خودتان جانباز هستید؟
بله. جانباز ۱۵‌درصد هستم. سال ۶۱ در کردستان.

شغل شما چیست؟
الان بازنشسته هستم. قبلا ۱۰‌سال در بنیاد جانبازان و چند سالی هم در جهاد سازندگی کار کردم.

در این مدت که دخترتان روی تخت بیمارستان است، فوتبالی‌های زیادی پیگیر پرونده او شدند، کسی سراغ شما آمده؟
نه، اصلا هیچ‌کس سراغ من نیامده است. من هیچ بازیکنی را ندیدم که پیگیر پرونده دخترم باشد.

شما چند فرزند دارید؟
۶ دختر و دو پسر دارم.

آن‌ها هم عاشق فوتبال هستند؟
در خانواده ما فقط سارا بود که به فوتبال علاقه داشت، حتی پسرهایم هم سرشان به کار و درس گرم بود و زیاد به فوتبال توجه نمی‌کردند، ولی سارا عاشق فوتبال بود. او هم خیلی دختر ساده‌ای بود، اما از پنج سال پیش بود که ناگهان عاشق فوتبال شد، آن هم تیم استقلال. اوایل جلوی تلویزیون می‌نشست و برای پیروزی تیم محبوبش با تسبیح صلوات می‌فرستاد، آخر هم سر همین ماجرا هم خودش را سوزاند و هم ما را؛ الان چند روز است که زندگی نداریم. یک پای من تهران است و یک پایم قم. دخترم هم خودش را نابود کرد و هم ما را.
برچسب ها: خودسوزی
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو