bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۱۲۶۷۱
محمد ماکویی

وقتی سر جایمان نیستیم!؟

تاریخ انتشار: ۱۶:۱۲ - ۰۲ مهر ۱۳۹۸
محمد ماکویی؛ کلی خانه در حال ساخت در سراسر کشور وجود دارد و با این حال شمار فراوانی از مهندسین عمران بیکاری پیشه ساخته‌اند.
 
معضلات و مشکلات محیط زیستی فراوانی در کشور به چشم می‌خورد و با این حال برای تعداد قابل توجهی از دانش‌آموختگان محیط زیست و بهداشت محیط، کاری برای انجام دادن یافت نمی‌شود.
 
در نظام اقتصادی مبتنی بر عرضه و تقاضا، معمولا با تقاضا و عرضه بالا مشکل قابل توجهی پیش نمی‌آید.
علی‌رغم این موضوع، در سرزمین ما "هرگز چنین نیست" و علی‌رغم تقاضا و عرضه بالا (که اولی توسط بازار کار ایجاد شده و دومی به دست توانمند دانشکده‌ها و دانشگاه‌های کشور اجرایی گشته است) مشکل بزرگی به نام بیکاری اقشار دانش آموخته وجود دارد.
 
در پاسخ به سوال "چرا اینطور است؟ "، جواب‌های فراوانی را می‌توان قید کرد، اما متاسفانه یکی از بهترین جواب‌ها این است که، چون غیر اینکاره‌ها جای اینکاره‌ها را گرفته اند خیلی از افراد جامعه کار خاصی برای انجام دادن ندارند.
 
البته در این میان پای تحصیلکردگان خائنی که به هم رشته‌های خویش نارو زده و با استفاده از رانت یا دو ریال سوادی که بیش از مابقی هم صنفی‌های خویش داشته‌اند غالب کار‌ها را مال خود کرده‌اند نیز به میان کشیده می‌شود، زیرا فرصت‌های شغلی لبریز شده و سرریز کرده از ظرفیت‌های کاری این بزرگواران! دست دیگران را نبوسیده و با بر زمین ماندن (نه خود خوری نه کس دهی ..)، به احترام و آبروی رشته‌های تحصیلی خدشه‌ای جدی وارد ساخته اند.
 
چنانچه بخواهیم انصاف به خرج دهیم باید بپذیریم که در بیکاری فارغ التحصیلان، نباید تمامی گناه‌ها را به پای آن‌هایی که دانش آموخته‌ها را سر کار نمی‌گذارند بنویسیم، زیرا بسیاری از کارفرما‌ها و مدیران با پی‌بردن به "دانشگاه چیزی یاد آدم نمی‌دهد" ترجیح می‌دهند کمتر هزینه کرده و در عوض "غیر اینکاره‌های مدرک‌دار" به استخدام "غیر اینکاره‌های بی‌مدرک" اقدام نمایند.

جالب اینجاست که دانشکده‌ها و دانشگاه‌هایی که به همراه کنکور سراسری باید متهم ردیف اول عدم کسب علم و دانش دانشجویان و کم‌مایگی و بی‌سوادی فارغ‌التحصیلان شناخته شده و بابت این موضوع تاوان حسابی پس دهند، کلا بی‌خیال این ماجرا شده و هم و غم خویش را معطوف شناسایی، شکار و دستگیری آنانی که کنکور نداده یا پول نداده و سر از ادامه تحصیل درآورده‌اند کرد‌اند.

ماجرا‌های بالا که می‌توان به آن‌ها اتفاقات خوشمزه و بامزه دیگری را افزود، قادر است ما را در جای یکی از قهرمانان داستان آموزنده زیر نشانیده و موجب گردد "ناصرالدین شاه وار "در باره خویشتن" خودمان از خودمان خوشمان آمد" را بر زبان بیاوریم:

مردی جهت بازرسی وارد مطب "دکتر قلابی" شد. دکتر پولی کف دست بازرس نهاده و گفت: "من دکتر واقعی نیستم. لطفا این پول را بگیر و صدایش را در نیاور!"

بازرس پول در کف از اتاق "دکتر قلابی" بیرون آمد، اما از بد حادثه با بیماری که شاهد ماجرا بود مواجه گشت.

بیمار به بازرس گفت: "این چه کاری بود کردی؟ پیش خودت نگفتی که این دکتر قلابی ممکن است مردم را به کشتن دهد یا دست کم حال آن‌ها را بدتر از موقع ورود به مطب گرداند؟"

بازرس در جواب گفت: "راستش را بخواهی من بازرس واقعی نیستم و فقط آمده‌ام تا دکتر‌های قلابی را حسابی سر کیسه نمایم، اما تو که بیمار هستی می‌توانی تماس گرفته و با گزارش دادن، شر این دکتر قلابی را از شر این بیماران کم کنی."

بیمار پاسخ داد:" راستش من هم بیمار واقعی نیستم و فقط آمده‌ام تا برای چند روزی که سر کار نرفته‌ام مرخصی استعلاجی بگیرم!"
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو