bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۳۱۰۳۹

کرونا نه یک بحران بلکه یک آزمون است

کرونا نه یک بحران بلکه یک آزمون است
گستردگی چنین تشنجی نشان‌دهنده اثر متقابلی است که پیش‌فرض‌های دوقطبی‌گرایانه و ایدئولوژیک بر هم دارند. سیاسیون راست‌گرا معمولا به تهدید ناشی از شیوع یک ویروس در حوزه جغرافیایی گسترده با اقداماتی مانند قرنطینه و فعالیت‌های حمایتی گسترده پاسخ می‌دهند. درحالی‌که یک رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه ناسیونالیست که از مزایای اقتصادی چنین رخدادی آگاه است، ترجیح می‌دهد تأثیری را که چنین ویروسی می‌تواند بر زنجیره‌های منابع، میانگین صنعتی و تولید ناخالص داخلی داشته باشد، نادیده یا دست‌کم بگیرد.
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۳ - ۰۸ اسفند ۱۳۹۸

دیگر تقریبا برای همه روشن شده که موضوع واضح و مبرهن عصر ما نقش متشنج‌کننده رسانه‌هاست؛ رسانه‌هایی که با کمک گستردگی رسانه‌های اجتماعی و کابلی می‌توانند مسائل و مناقشات داخلی را طوری جلوه دهند که انگار واترگیت دیگری رخ داده و هر حادثه بین‌المللی را طوری روایت کنند که گویی فرانتس فردیناند بار دیگر ترور شده است. عمر این بحران‌ها هم معمولا تا زمانی است که داستان دیگری به رسانه‌ها راه پیدا کند و بحران پیشین به فراموشی سپرده شود.

به گزارش شرق به نقل از نیویورک تایمز، به این ترتیب نگاه به پوشش رسانه‌ای ویروس کرونا جالب خواهد بود؛ کرونایی که با شیوعش در ایتالیا، کره جنوبی و خاورمیانه دیگر از ریشه چینی‌اش جدا شده است. درحالی‌که رسانه‌های بزرگی از جمله نیویورک‌تایمز گزارش‌های فوق‌العاده‌ای از کرونا به‌ویژه محل اولیه آن ووهان چین نوشتند، اما موج رسانه‌ای هفته‌های اول اکنون کمی فروکش کرده است. مسئله اینجاست که ضرورتی برای چنین تشنج رسانه‌ای در قبال ویروس کرونا وجود نداشت.

رسانه‌های تلویزیونی به کمپین‌های انتخاباتی برگشته‌اند، اما رسانه‌های اجتماعی با حالتی پارانوئیدگونه مشغول حواشی هستند، اما در طرف دیگر رئیس‌جمهور ما که عادت به تقلیل مسائل ندارد، ابراز اطمینان کرده است که اقدامات پیشگیرانه چین و گرمای بهاری به توقف شیوع کرونا کمک خواهد کرد؛ جدای از او تحلیلگران و مقامات قابل احترام متعددی نسبت به واکنش‌های بیش از حد، بیگانه‌هراسی و وحشت عمومی به‌شدت هشدار داده‌اند.

گستردگی چنین تشنجی نشان‌دهنده اثر متقابلی است که پیش‌فرض‌های دوقطبی‌گرایانه و ایدئولوژیک بر هم دارند. سیاسیون راست‌گرا معمولا به تهدید ناشی از شیوع یک ویروس در حوزه جغرافیایی گسترده با اقداماتی مانند قرنطینه و فعالیت‌های حمایتی گسترده پاسخ می‌دهند. درحالی‌که یک رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه ناسیونالیست که از مزایای اقتصادی چنین رخدادی آگاه است، ترجیح می‌دهد تأثیری را که چنین ویروسی می‌تواند بر زنجیره‌های منابع، میانگین صنعتی و تولید ناخالص داخلی داشته باشد، نادیده یا دست‌کم بگیرد.

از طرف دیگر لیبرال‌ها با انگیزه‌های حزبی می‌کوشند نشان دهند کاخ سفید در مواجهه با چنین تهدید آشکار و روشنی آمادگی ندارد؛ اما این انگیزه‌ها عملا با تمایل شدید لیبرال‌ها به آزادی جهانی، تخریب هرگونه نیروی ضدگلوبالیسم و وحشت از شباهت‌یافتن به ترامپ از تعادل خارج شده‌اند؛ بنابراین غریزه لیبرال‌ها در چنین شرایطی آن‌ها را به تقلیل‌گرایی سوق می‌دهد: این ویروس چندان بدتر از آنفولانزا نیست؛ هراس گسترده فقط شرایط را بدتر می‌کند. تئوری‌های توطئه را درباره ریشه اصلی آن گسترش ندهید. تهدید اصلی اینجا نژادپرستی علیه چینی‌هاست و....

با تأثیری که این ویروس توانست در این هفته بر بازار سهام بگذارد، به نظر می‌رسد این تقلیل‌گرایی حزبی اشتباهی جدی است. ویروس کرونا آن اتفاق وحشتناکی نیست که ممکن است به تمدن انسان پایان دهد، اما هر روز روشن‌تر می‌شود که این ویروس پتانسیل‌های بسیاری دارد که می‌تواند ما را چه از نظر پزشکی چه از نظر اقتصادی به وحشت بیندازد. علت منطقی ترس جامعه پزشکی آن است که ناشناخته‌های این ویروس از چیز‌هایی که از آن می‌دانند به‌مراتب بیشتر است. از طرف دیگر ازآنجایی‌که این ویروس از کشوری دیکتاتوری آغاز شده است و همان‌طور‌که دولت چین اذعان کرده با تأخیر اطلاعات مربوط به آن را منتشر کرده، دانش ما از میزان سرایت و مرگ‌و‌میر ناشی از کرونا احتمالا از همان روز اول اشتباه بوده است.

ما همین‌قدر می‌دانیم که بیشتر افراد مبتلا به این ویروس از آن جان سالم به در برده و درمان شده‌اند که همین هم خبر خوبی است؛ اما ما نمی‌دانیم که چند نفر به آن ویروس مبتلا شده‌اند، دوره نهان و آشکار آن چند روزه است و آیا هوای بهار و تابستان می‌توانند مانع شیوع آن شود یا نه. علاوه بر این‌ها ما نمی‌دانیم که چند نفر بدون آنکه بدانند به این ویروس مبتلا شده‌اند؛ بنابراین نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که کرونا به آسانی تا چه شعاعی می‌تواند گسترش پیدا کند و اصلا ممکن است دوباره به چین، مبدأ اولیه‌اش بازگردد. این در حالی است که شیوع کرونا در سایر کشور‌های خارج از چین به‌ویژه در ایتالیا نشان داده که این ویروس در این کشور دوره نهفتگی و درمان طولانی‌تری دارد.

اگر ویروس کرونا در چین با وجود اقدامات گسترده‌ای که در این کشور اتخاذ شده است، باقی بماند، این یک شکست جهانی خواهد بود. زنجیره منابع ما که سراسر سیستم جهانی به آن وابسته است، هرگز در معرض امتحان یک ویروس شایع نبوده و چنین امتحانی می‌تواند با تأثیر اولیه بر روند نزولی اقتصادی چین آغاز شود و به سناریویی ختم شود که در آن ویروس کرونا در نهایت اقتصاد گسترده پس از سال ۲۰۰۸ را به نقطه پیش از جهانی‌شدن برگرداند. احتمالا این‌ها بدترین سناریو‌های موجود است، اما همان داستان‌هایی هستند که از روز‌های آغازین شیوع کرونا نشانه‌هایش بروز پیدا کرد؛ بنابراین این احتمال وجود دارد که جدی‌نگرفتن چنین ویروسی بتواند اوضاع را بدتر کند و در حقیقت با هدف‌گرفتن ثبات و اطمینان بتواند نتایج تاریک‌تری به‌دنبال داشته باشد.

این دقیقا همان اتفاقی است که سال ۲۰۱۵ و در ماجرای شیوع ابولا رخ داد. سهل‌گیری‌ها درباره پوشش پرستاران زمانی تغییر کرد که دو پرستار بخش ابولا جان خود را از دست دادند. سازمان بهداشت جهانی از ترس اینکه اعلام وضعیت اورژانسی ممکن است کشور‌های آفریقایی را خشمگین و اقتصاد آن‌ها را درگیر کند و بر فرایند حج واجب مسلمانان تأثیر بگذارد، واکنش خود را به تعویق انداخت. از خلال تجربیات چند روز اخیر می‌توانیم بگوییم شیوع ویروس کرونا در چین با واکنشی مشابه با ابولا مواجه بوده است. اینکه بگویند «اوضاع خوب و تحت کنترل است»، همان واکنش ابتدایی و ناکافی همیشگی است؛ اما در آمریکا هم اینکه می‌گویند «ما چیزی برای ترسیدن نداریم»، پیامی نادرست است.

ناکارآمدی در واکنش به کسانی که احتمالا در معرض این ویروس بوده‌اند نشان می‌دهد که واشنگتن هم راهی برای بررسی و پیشگیری از اتفاقاتی که ممکن است در آن رخ دهد، ندارد. با توجه به میزان محدود آزمایش‌ها در آمریکا هیچ راهی ندارد که نسبت به درامان‌بودن آن ابراز اطمینان کرد و اگر آمریکا بتواند از شیوع گسترده آن در این کشور جلوگیری کند، بیشتر از آنکه ناشی از عملکرد سیستم باشد، یک خوش‌شانسی است؛ بنابراین کرونا به‌خوبی نقطه ضعف نظامی که آن را لیبرال-گلوبالیست توصیف می‌کنند، نشان می‌دهد: دعوت بیش از حد به «آرام‌بودن» در مقابل یک تهدید جدی آن هم در جهانی فوق پیوسته.

تا امروز بیشتر منازعات سیاسی بر سر این بود که چرا صنایع آمریکایی باید در چین فعالت کنند و بیشتر پرسش‌ها هم معطوف به مسائل امنیت ملی بود؛ اما حالا به نظر می‌رسد تنها درگیری در نوار تایوان نیست که می‌تواند توافق‌های تجاری آمریکا و چین را آسیب‌پذیر و بی‌دقت جلوه دهد، بلکه جهش و شیوع چشمگیر یک بیماری شبیه آنفلوانزا برای نشان‌دادن چنین امری کافی است؛ اما پیش از آنکه پوپولیست‌ها به میدان بیایند و از بی‌گناهی خود دفاع کنند، باید از آن‌ها پرسید که یک رئیس‌جمهور پوپولیست در چنین شرایطی چه تصمیم‌هایی می‌گیرد. اگر ضعف گلوبالیسم ساده‌لوحی تکنوکراتیک است، اشتباه پوپولیست‌ها نادیده‌گرفتن، بی‌کفایتی و پارانوئیاست. پس شاید به‌راحتی بتوان گفت: ترامپِ رئیس‌جمهور با ترامپِ کاندیدای ریاست‌جمهوری انتخابات ۲۰۲۰ تفاوتی ندارد؛ او که در قامت یک لیبرال-گلوبالیست نتوانسته پاسخی درخور به این بحران بدهد، در قامت یک پوپولیست هم نمی‌تواند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو