bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۳۲۳۵۹

ناگفته‌های تلخ عروس ۷ روزه مشهدی؛ پدرم دستانش را زیر گلویم حلقه کرده بود....

ناگفته‌های تلخ عروس ۷ روزه مشهدی؛ پدرم دستانش را زیر گلویم حلقه کرده بود....
دیگر نمی‌خواهم به منزل پدرم بازگردم آن قدر کتک خورده و تنبیه شده ام که حاضر نیستم دوباره روزگار تلخ گذشته را تکرار کنم.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۲ - ۱۹ اسفند ۱۳۹۸
حالا که از خانه فرار کرده ام این سرگردانی و آوارگی را به بازگشت به خانه پدری ترجیح می‌دهم، اما ...
 
به گزارش خراسان، زن مطلقه ۲۰ ساله که با چهره‌ای آشفته و چشمانی گریان وارد کلانتری میرزاکوچک خان مشهد شده بود در حالی که بیان می‌کرد از خانه فرار کرده ام و آینده تاریکی در برابرم قرار دارد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده هشت نفره به دنیا آمدم، اما از همان دوران کودکی از رفتار‌های خشن پدرم در رنج و عذاب بودم.
 
او شغل آزاد دارد و با هیچ کدام از اعضای خانواده ام رفتار درستی ندارد. فقط به خواهر کوچکم که ته تغاری خانواده است کاری ندارد و حتی رفتار‌های ناشایست او را نادیده می‌گیرد. از همان ۷ سالگی کتک‌های پدرم را به خاطر دارم او برادران و خواهران بزرگ‌تر از من را نیز زیر مشت و لگد می‌گرفت تا جایی که برادرانم تا پاسی از شب را بیرون از خانه سپری می‌کردند تا شاهد این آشفتگی خانوادگی نباشند.
 
خلاصه خواهران و برادران بزرگ ترم ازدواج کردند و من که بزرگ‌تر شده بودم در دوران راهنمایی ترک تحصیل کردم چرا که پدرم مرا به عنوان فروشنده به مغازه اش برد و دیگر اجازه نداد به مدرسه بروم. با این حال چند سال بعد با اصرار مادرم در مدرسه بزرگ سالان ثبت نام کردم تا به صورت شبانه ادامه تحصیل بدهم، اما رفتار‌های خشن پدرم هیچ تغییری نکرد در همین زمان و به دلیل کمبود محبتی که در خانه داشتم عاشق لبخند‌های خیابانی یک پسر جوان شدم و با او ارتباط برقرار کردم.
 
هنوز یک هفته از این آشنایی نگذشته بود که «شهیاد» به خواستگاری ام آمد من هم که به دنبال فرصتی برای رهایی از این وضعیت خانوادگی بودم بلافاصله پاسخ مثبت دادم بدون آن که حتی تحقیقات اندکی درباره خواستگارم انجام بدهیم پای سفره عقد نشستم تا حداقل از کتک‌های پدرم خلاص شوم، اما این ازدواج عجولانه عاقبتی نداشت و در همان هفته اول زندگی مشترک اختلافات شدید من و شهیاد آغاز شد.
 
ما هیچ سنخیتی با هم نداشتیم و همواره با یکدیگر مشاجره می‌کردیم این موضوع باعث شد تا رفتار‌های پدرم خشن‌تر از گذشته شود. او مرا عامل آبروریزی خانواده می‌دانست و هیچ گاه رفتار محبت‌آمیزی با من نداشت. در این میان چاره‌ای جز طلاق نداشتم دلم می‌خواست هرچه زودتر از شهیاد جدا شوم و به دنبال سرنوشت خودم بروم. بالاخره با هر سختی بود مهر طلاق بر شناسنامه ام جا خوش کرد، اما بعد از این ماجرا نمی‌توانستم در منزل برادران و خواهرانم زندگی کنم چرا که سربار آن‌ها می‌شدم و اختلافاتی در زندگی شان به وجود می‌آمد از سوی دیگر جرئت بازگشت به خانه پدری را نداشتم و می‌دانستم آن قدر سرزنش و تحقیر می‌شوم که شاید دست به تصمیم احمقانه‌ای بزنم، ولی با این حال چاره‌ای جز بازگشت نزد پدرم نداشتم.
 
وقتی با سرافکندگی به خانه پدرم رفتم هیچ کس مرا به آغوش نکشید خواهر کوچکم مدام این ازدواج ناموفق را، چون پتکی آهنین بر سرم می‌کوبید و با توهین‌ها و ناسزاهایش تحقیرم می‌کرد وقتی پاسخ رفتار‌های زشت خواهرم را می‌دادم پدرم به طرفداری از او بازهم مرا زیر مشت و لگد می‌گرفت و کتکم می‌زد چرا که خواهرم مانند پروانه اطراف پدرم می‌گشت و به او محبت می‌کرد، ولی من در قلب او جایی نداشتم و حالا هم که زنی مطلقه بودم گویی آبرو و حیثیت خانواده ام را به باد داده ام.
 
در همین شرایط باز هم به دلیل زخم زبان‌های خواهرم مقابلش ایستادم و کارمان به درگیری فیزیکی کشید. پدرم با دیدن این صحنه به سویم حمله ور شد و دستانش را زیر گلویم حلقه کرد به سختی نفس می‌کشیدم و نمی‌توانستم خودم را از چنگ پدرم نجات بدهم مادرم نیز از ترس فقط نگاه می‌کرد بالاخره به هر زحمتی بود خودم را از زیردستان زمختش بیرون کشیدم و از خانه فرار کردم. مدتی را در کوچه و خیابان سرگردان بودم تا این که تصمیم گرفتم به دایره مددکاری کلانتری بیایم تا شاید قانون از من حمایت کندو ...
 
شایان ذکر است با دستور سرهنگ محسن باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) این زن جوان توسط مشاوران زبده کلانتری برای پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی تحت حمایت قرار گرفت و سپس با دعوت از خانواده وی راهکار‌های ارتباط موثر با فرزند و مهارت‌های اخلاقی و خانوادگی بررسی شد تا از رفتار‌های خطرناک و جبران ناپذیر جلوگیری شود.
برچسب ها: ازدواج
bato-adv
نامور
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۹
دختران ما باید آگاه باشند از چاله به چاه نیفتند در مورد ازدواج سختگیری بیشتری کنند امان از عشقهای خیابانی اینها عبرتی باشد برای دیگران بی آبرویی طلاق نیست بی آبرویی فرزند آزاری است پدر خوانواده که نتیجه اش می شود این
ک.ب
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۸/۱۲/۱۹
حالا کاریه که شده نباید با دخترش بد رفتار کنه،این خانوم هم بهتره زودتر با اومدن یه خاستگار خوب جواب مثبت بده و بره ....با ارزوی یه زندگی خوب
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۰۶ - ۱۳۹۸/۱۲/۱۹
حالا طلاق هم جزئی از زندگی هست که پیش میاد و طلاق بهتر از زندگی نکبتی هست به نظرم پدرش باید درست فکر کنه با طلاق که دنیا به آخر نمیرسه ما داشتیم طلاق گرفتن زندگی بهتری هم در ازدواج مجدد نصیبشان شده وای از دست ادم های بد اخلاق که به آخرت هم فکر نمی کنند
امید
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۸/۱۲/۱۹
واقعا جای تاسف داری مرد حسابی حوصله بچه نداری براچی بچه میاری اینا حیوون وحشین
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۲/۱۹
پدر واژه ای بزرگ ، پدر عاشق فرزند ، اما حیف این عنوان زیبا که بعضی از آقایان بی مسئولیت با خود یدک میکشن،
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۹
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۴۵ - ۱۳۹۸/۱۲/۱۹
به نظرم فقط اعدام حق همچین مردی هست
رضا630
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۸/۱۲/۱۹
خدا را شكر قاضي نشديد شما. اينجور افراد بيمار هستند و نياز به درمان روحي دارند و بايد به روانپزشك مراجهع كنند كه هم خودشان از زندگي لذت ببرند و هم زندگي را براي ديگران سخت نكنند . اما متاسفانه نمي دانم چرا مردم ايران از رفتن پيش روانشناس خودداري مي كنند.البته بنده روانشناس نيستم .
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۳۳ - ۱۳۹۸/۱۲/۱۹
خوب شد قاضی نشدی
اتنا
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۹
بدبخت خود درگیری مذمن داره.
اعدام حق توعه با این طرز فکر احمقانت.
بنظرم برای درمان خودت ی حرکتی بزن.
مجله فرارو