فرارو- فیلم سینمایی بهت به کارگردانی و نویسندگی عباس رافعی از سری فیلمهایی است که در طرح اکران آنلاین فیلمهای سینمایی وارد شبکهی نمایش خانگی شده اند.
عباس رافعی، تهیه کننده، نویسنده و کارگردانی است که بهت بعد از فیلم هایی، چون «آوازهای سرزمین من»، «فصل فراموشی فریبا»، «ملاقات»، «کیمیا و خاک» و... سیزدهمین تجربهی کارگرانی او محسوب میشود.
پشت صحنهی این فیلم به تهیه کنندگی محمد نشاط، محمود کلاری فیلمبردار بزرگ و با تجربه و بین المللی فیلمبرداری این فیلم را بر عهده داشته است. تدوین بهت به عهدهی مستانه مهاجر و ساخت موسیقی نیز با فردین خلعتبری بوده است.
مهتاب کرامتی، رعنا آزادی ور، علی رضا آقاخانی، محمد رضا رهبری و... نیز بازیگران این فیلم هستند.
بهت با نمایی از همراهی آتنا (مهتاب کرامتی) و فرید (علی رضا آقاخانی) زوجی به ظاهر خوشبخت شروع میشود. فرید استاد دانشگاه است و با حملهی رضا (محمد رضا رهبری) سر کلاس دانشگاه به او ماجراها و تنشهای زندگی اش شروع میشود.
آتنا بدون اطلاع شوهرش از لیلا (رعنا آزادی ور)، همسر رضا، خواسته است که با لقاح مصنوعی میزبان بچهی آنها باشد و حالا با بزرگتر شدن بچه در شکم لیلا مردهای قصه از موضوع با خبر شده اند و هر یک به نوعی واکنشی به دور از توقع همسرانشان نشان میدهند.
فرید که از ازدواج قبلی اش پسری دارد که خارج از کشور زندگی میکند، اضافه شدن یک بچه را به زندگی شان سبب به هم خوردن تعادل و خوشبختی شان میداند و رضا هم غیرتش اجازه نمیدهد فرزند مردی دیگر را در حال رشد در بدن همسرش ببیند.
در میان کش و قوسهای مردانهی رضا و فرید مشخص میشود که لیلا به سرطان رحم و تخمدان هم مبتلا است و آنها سعی میکنند از این بیماری به جهت خواستههای خودشان استفاده کنند. رضا وقتی از این طریق هم برای خود شانسی نمیبیند با هماهنگی دوست و همکارش لیلا را با موتور مضروب میکند و بعد از آن دیگر لیلا جایی در این دنیا ندارد.
اما لیلا در آخرین کار و تنها کاری که در عمرش به میل خود انجام میدهد در حالی که خودش در کما به سر میبرد، بچه را تا هفت ماهگی میزبانی میکند و سپس از دنیا میرود. زنان قصهی بهت به قیمت ماندن بر سر تصمیم خود یکی جانش را از دست میدهد و دیگری زندگی با همسرش را، اما در ازایش نفسی تازه را وارد این جهان میکنند.
بهت داستان و رویکرد اجتماعی از مد افتاده و از کار افتادهای دارد و همین را هم با پرداخت نا مناسبی عرضه میکند. با وجود عوامل پشت صحنهی تراز اول و حرفهای حاضر در فیلم، مانند محمود کلاری، بهت عاری از هر گونه نو آوری فرمی و پیچیدگی تکنیکی است.
داستان فیلم هم به شکل نامناسبی طرح میشود. هیچ کنشی در هیچ سکانسی صورت نمیگیرد و نبود کنش در صحنه از دست رفتن کشش و جذابیت را منجر میشود. تماشاگر بعد از گذشت یک سوم از فیلم دیگر همه چیز را رو شده میبیند و اگر حاضر به دیدن ادامهی فیلم شود فقط به این دلیل است که شاهد پایان بندی فیلم باشد، و قطعا این از محاسن فیلم نیست. پایان بندیای که مانند بقیهی فیلم چنگی به دل نمیزند.
عباس رافعی در گفت و گویی از شرایط اکران و قاچاق شدن فیلمش گلایه داشته است. گلایهای که صد البته به حق است. اما واقعیت دربارهی فیلمهای ضعیفی، چون بهت این است که قاچاق شدن چنین فیلمهایی در شبکههای ماهوارهای بهترین اتفاقی است که از نظر دیده شدن فیلم میتواند برایشان بیفتد. چرا که شبکههای ماهوارهای گم نام ریز و درشتی که معمولا در مدت زمانهای کوتاهی با نامهایی فعالیت میکنند و خیلی زود جایشان را به شبکهای با همان ماهیت قبلی و با نامی جدید میدهند بهترین بستر برای پخش چنین فیلمهایی است.
فیلمی، چون بهت با یا بدون مافیای اکران تکلیفش برای اکران در سینماها مشخص است: شکست تجاری. در اکران آنلاین هم که با توجه به نوپا بودن و ضعفها و حسن هایش چشم انداز درخشانی برای چنین فیلمی دیده نمیشود. اما شبکههای ماهوارهای که به تبلیغ قرصهای چاقی و لاغری و تقویت انواع قوا میپردازند و بسیاری از ما از خود میپرسیم: مگر کسی آنها را میبیند؟ مگر کسی اینها را میخرد؟ هنوز هم که هنوز است به کارشان ادامه میدهند میدهند و حتما بازار سود آوری دارند که سالهای سال است که فعالیت میکنند.
چنان شبکههایی به چنین فیلمهایی نیاز دارند و عوامل فیلمی، چون بهت شاید بهتر باشد انرژیای که صرف کلنجار با مافیای اکران و مدیران پلتفرمهای وی او دی و اعضای وزارت ارشاد میکنند مصروف توافق با این شبکههای ماهوارهای کنند...!