bato-adv
کد خبر: ۴۴۹۳۵۵
یوشکا فیشر

بحران کرونا؛ مسوولیت پذیری یا ویرانی؟

بحران کرونا؛ مسوولیت پذیری یا ویرانی؟
اگرچه اولویت اصلی در شرایط کنونی، مهار اپیدمی ویروس کرونا و کاستن از آثار زیان بار و مخرب اقتصادی آن است، با این حال، ما نباید از پیامد‌ها و عواقب این بحران در بلندمدت غافل شویم. اقدامات و تصمیمات کنونی ما، نقش مهم و قابل توجهی در تعیین سرنوشتِ نه تنها بشریت، بلکه حتی دیگر موجودات حاضر بر روی کره زمین خواهند داشت.
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۸ - ۱۴ مرداد ۱۳۹۹
فرارو- "یوشکا فیشر" وزیر خارجه اسبق آلمان در مقاله‌ای برای "پایگاه خبری پراجکت سیندیکت" از ضرورت اتخاذ رویکردی مسوولانه از سوی جامعه بشری جهت کاستن از آثار و تبعات بلندمدت بحران شیوع ویروس کرونا نوشته است. وی در این رابطه می‌نویسد: «هنوز پس از گذشت چند ماه، اقتصاد جهانی با شوک ناشی از بحران پاندمی ویروس کرونا دست و پنجه نرم می‌کند. هیچ وقت در گذشته (در دوران صلح)، جوامع مدرن و فناوری محورِ ما، بحرانی شبیه به این بحران را تجربه نکرده اند».

آیا موج دوم شیوع ویروس کرونا در راه است؟ آیا موج‌های بیشتری پس از ظهور موج دوم از راه خواهند رسید؟ این سوال‌های ترسناک در شرایط کنونی، ذهن بسیاری از افکار عمومی، رهبران و سیاست سازان در اقصی نقاط جهان را به خود مشغول کرده است. هیچ کس جواب این پرسش‌ها را نمی‌داند. هیچ کس نمی‌تواند باور کند که یک اقتصاد جهانی که با زنجیره‌های تامینِ جهانی، ماهیتی درهم تنیده یافته، اینچنین در برابرِ یک ویروس میکروسکوپی، زانو زده است.

به گزارش فرارو، اشتباه خواهد بود اگر ضربه و آسیبی را که ویروس کرونا به اقتصاد و سیاست جهانی وارد کرده را صرفا از چشم اندازی کوتاه مدت، بررسی و تحلیل کنیم. بدون تردید، مهمترین اولویت کنونی، مبارزه با شیوع گسترده ویروس کرونا است. پاندمی ویروس کرونا، تبعات و پیامد‌های وخیم و ناخوشایند اجتماعی و اقتصادی را برای میلیارد‌ها انسان به دنبال داشته و اینگونه به نظر می‌رسد که این بحران، تغییرات سریعی را در قدرت سیاسی و اقتصادی جهان، ایجاد می‌کند.

با این همه، بحران اپیدمی ویروس کرونا، پیامد‌هایی را نیز به دنبال خواهد داشت که ماه‌ها و سال‌های آینده را شامل خواهد شد. غیرمنطقی نیست اگر انتظار داشته باشیم که تاریخدانان آینده، سال ۲۰۲۰ را به مثابه آغاز عصر جدیدی از تغییرات بنیادین، ارزیابی و توصیف کنند. شرایط کنونی دقیقا همان لحظه‌ای را برای ما تداعی می‌کند که با درک اینکه چطور نظام‌های اقتصادی خود را سازماندهی کرده و با طبیعت ارتباط برقرار کرده ایم، می‌توانیم تعهد خود را به ایجاد تغییرات قاطع و اساسی جهت حرکت به سمت شرایط پایدار و درست، نشان دهیم.

در این چهارچوب، پاندمی ویروس کرونا برای ما انسان‌ها دقیقا به مثابه یک زنگ خطر و هشدارِ به موقع، عمل کرده است. با این حال، اگر ما در ایجاد تغییرات مناسب و ضروری کوتاهی کنیم، پاندمی ۲۰۲۰ ویروس کرونا، به نمودی جدی از آغاز یک فاجعه بی‌سابقه برای بشریت تبدیل خواهد شد.

تقریبا در مورد یک چیز قطعیت وجود دارد: بحران جاری بایستی ما را از اشتباه معمول و رایج مبنی بر اعتماد بی، چون و چرا به پیشرفت بشر، خارج سازد. برای مدت‌ها این فرض وجود داشت که عواقب منفی ناخواسته رشد مداوم اقتصادی، با نتایج و میوه‌های حاصل از آن، خنثی شده و یا در بدترین حالت، به حداقل ممکن خواهد رسید. علی رغم حقایق واضح و مبرهن و همچنین هشدار‌های دانشمندان، ما خود را قانع کردیم که ما انسان‌ها در نهایت، طبیعت را کنترل می‌کنیم. با این حال، علی رغم همه توهمات و خیال‌پردازی‌های ما در مورد استعمار فضا، واقعیت این است که قدرت ما فقط تا یک نقطه مشخص گسترش می‌یابد که عمدتا آن نقطه توسط افقِ منافع بشر تعریف می‌شود. ورای آن، چیز‌های قرار دارد که ما هنوز از آن‌ها آگاه نیستم و در نتیجه، بایستی خود را ناتوان بدانیم.

درس مهمی و اساسی که ما از بحران شیوع ویروس کرونا گرفتیم این بود که تمدن بشری، به حس مسوولیت پذیری به مراتب بیشتری نیازمند است. اکثر ما مدت هاست که به صورت ذهنی به این نتیجه رسیده ایم. با این حال، سوال اصلی این است که آیا ما حاضریم با ایجاد تغییراتی که به شدت به آن‌ها نیاز داریم، این مساله را با همکاری دسته جمعی، در میدان عمل محقق کنیم؟

حدودا ۷.۷ میلیارد انسان بر روی کره زمین زندگی می‌کنند و انتظار می‌رود این رقم تا پایان سال ۲۰۵۰، تا ۹.۷ میلیارد نفر افزایش پیدا کند. تقاضای سیری ناپذیر ما برای منابع طبیعی همچنان رو به رشد خواهد بود و این بدان معناست که بهر برداری ما از کره زمین، به مراتب از توان طبیعت جهت احیای خود، با سرعت بیشتری به پیش می‌رود. این حقیقت موجب شده تا اصطلاح آنتروپوسن یا تسلط و کنترل بیش از حد انسان بر طبیعت (انسان محوری)، به مثابه یک واقعیت مسلم فرض شود. چه خوب و چه بد، بشریت به نقطه‌ای رسیده است که در آن اقدامات ما، مسیر آینده را تقریبا برای تمامی گونه‌های زنده جانوری و گیاهی تعیین خواهد کرد.

یکچنین قدرت شگفت انگیزی از سوی انسان، مستلزم مسوولیت پذیری بالای آن نیز است. تا آغاز انقلاب صنعتی، فعالیت انسانی، تاثیر نسبی اندکی بر خودِ کره زمین داشت. با این حال، در شرایط فعلی، این اثرگذاری، کاملا نامتناسب و و همه جانبه شده است. رشد جمعیت و مصرف انبوه (که ناشی از پیشرفت‌های گسترده فناوری بوده)، به کاهش قابل توجه در منابع طبیعی منجر شده که زمانی، پایان ناپذیر به نظر می‌رسیدند. گاز‌های آلاینده‌ای که به دلیل فعالیت‌های تولیدی بشر نیز ایجاد شده اند، موجب شده اند تا دمای کره زمین به نحو قابل توجهی افزایش پیدا کند.

ما یا می‌توانیم مسوولیت پذیری پیشه کنیم و تغییرات بنیادین را با شجاعت و بینش درست اجرایی کنیم و یا نه، با چشم باز و رویکرد انفعالی صبر کنیم تا فجایع گسترده تری از راه برسند و عمیقا برای ما فاجعه آفرینی کنند. بحران شیوع جهانی ویروس کرونا را می‌توان یکی از این فجایع دانست.

در مواجهه با یکچنین انتخابی، سوال‌های زیادی وجود دارند که امکان دارد افراد آن‌ها را بپرسند. به چه منظور و با چه هدفی، بایستی هوش مصنوعی و رایانه‌های کوانتومی را مستقر کنیم؟ بسیاری از آن‌ها می‌توانند مقدمه‌ای برای توسعه ابزار‌های پیشرفته‌تر جنگ باشند. با این حال، آنچه ما واقعا به آن نیاز داریم، سیستم‌های تحلیلی بهتر است که از طریق آن‌ها بتوانیم بهداشت و سلامت عمومی را بهبود بخشیم، محیط زیست را حفاظت کنیم، و آب و هوای قابل سکونتی را مستقر کرده و حفظ کنیم.

در آینده، تغذیه بشریت بدون حمایت از زندگی گیاهی جهان میسر نخواهد بود. با فرض انقراض دسته جمعی بی سابقه گونه‌های گیاهی و جانوری، ما نباید تردیدی در انجام وظایف خود نشان دهیم. پاندمی ویروس کرونا به همه ما ثابت کرد که باید به توصیه‌های علمی، توجه ویژه و اساسی بکنیم. ما باید این رویکرد را در مورد تحولات خطرناک‌تر نظیر تغییرات آب و هوایی نیز حتما لحاظ کنیم. در این راستا، اقتصاد‌های توسعه یافته و مخصوصا دموکراسی‌های غربی بایستی فعالانه وارد میدان شوند. در این چهارچوب، آزادی و مسوولیت پذیری، دو مولفه کاملا مرتبط و وابسته به یکدیگر هستند.

در شرایط کنونی، یک عارضه جانبی دیگر از بحران جاری وجود دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. ایالات متحده آمریکا و چین در شرایط کنونی، در حال حرکت به سوی یک تقابل گسترده در مورد کسب موقعیت رهبری جهانی هستند. با این حال، باید این سوال را پرسید که جهان فردا چگونه خواهد بود؟ آیا قدرت در جهان آینده، در وهله نخست همچون گذشته با قدرت نظامی تعریف می‌شود؟ و یا منابع جدیدی، تعیین کننده اصلی معنای قدرت در آینده خواهند بود؟ آیا درک سنتی از قدرت هنوز در جهان حاکم خواهد بود؟ آنچه در این میان از اهمیت برخوردار است این نکته می‌باشد که بایستی همکاری و مسوولیت پذیری را اساس کار قرار داد و شرایط نوینی را ایجاد نمود.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو