اول دی ماه - ۲۱ دسامبر، پلیس سنپترزبورگ، جسد الکساندر کاگانسکی؛ زیستشناس و دانشمند ۴۵ ساله روس را شناسایی کرد. بنا به تایید پلیس، کاگانسکی معروف به «ساشا» بهدلیل پرتاب شدن از طبقه ۱۴ آپارتمان محل سکونت خود، جان باخته بود در حالی که نشانههایی از درگیری فیزیکی و زخمهای ناشی از اصابت چاقو هم بر بدن او پیدا شد. ساشا، از جمله دانشمندانی بود که در مورد ویروس کرونا، تحقیق میکرد و بنا به اعلام رسانههای روسی، در حال ساخت واکسنی علیه ویروس کرونا بود.
اعتماد در ادامه نوشت: ساشا، اولین قربانی قدرت «کرونا» نیست. ۳۰ دسامبر ۲۰۱۹، مرکز کنترل و مراقبت بیماریهای شهر «ووهان» چین، در یک نامه طبقهبندی شده، درباره مشکوک بودن چند مراجعه با علایم مشابه ذاتالریه به بیمارستانهای محلی هشدار داد و خواستار تحقیق درباره علت این مراجعات شد.
در همان روز، «لی وون لیانگ»؛ چشمپزشک چینی که در بیمارستان مرکزی «ووهان» کار میکرد، گزارشی از علایم و وضعیت یک بیمار مشکوک به سندرم حاد تنفسی SARS و بیپاسخ ماندن روشهای درمانی برای این بیمار، از بخش آزمایشگاه بیمارستان دریافت کرد و جزییات این گزارش را با چند همکار خود در یک شبکه اجتماعی در میان گذاشت و با یک جمله تاکیدی، مکالمه مجازی با دوستانش را به پایان برد: «ویروس عامل بیماری، از عفونتهای ویروسی کروناست با این تفاوت که ویروس اصلی، در حال تکثیر و زیرگونهسازی است.»
وون لیانگ، روز سوم ژانویه به اتهام افشای اطلاعات محرمانه، توسط پلیس اداره امنیت عمومی «ووهان» احضار و بازجویی شد و ذیل کاغذی را امضا کرد که نسبت به محرمانگی هرگونه اطلاعات مربوط به تحقیقات بر این ویروس تنفسی متعهد میشد و دست دولت چین را برای برخوردهای قانونی و قضایی در صورت نادیده گرفتن تاکیدات این تعهد باز میگذاشت.
وون لیانگ، ۸ ژانویه، در زمان معاینه یک بیمار مبتلا به کووید ۱۹ که از جمله کارگران بازار غذاهای دریایی شهر ووهان بود، به ویروس کرونا آلوده شد و ساعت ۹ و نیم شب ۷ فوریه، ضربان قلب وون لیانگ؛ اولین پزشکی که تلاش دولت چین برای پنهان داشتن واقعیت درباره شیوع ویروسی از خانواده بزرگ «کرونا» را افشا کرد، برای همیشه متوقف شد.
یک روز قبل از فوت وون لیانگ؛ روز ۶ فوریه، «چن کویشی»، وکیل، فعال اجتماعی و روزنامهنگار چینی ساکن در شهر ووهان که بعد از افشاگریهای وون لیانگ، با گوشی تلفن همراه خود در مراکز درمانی شهر «ووهان» میچرخید و از بیماران و مردگانی که بیوقفه به بیمارستانهای شهر منتقل میشدند، فیلم میگرفت و این فیلمها را در شبکههای اجتماعی منتشر میکرد و چندبار هم توسط پلیس ووهان، دستگیر شده بود، به طرز مرموزی ناپدید شد.
روز ۹ فوریه؛ ۲ روز بعد از فوت وون لیانگ، «فانگ بن»؛ تاجر و روزنامهنگار ساکن «هوبئی - ووهان» که در فاصله اول تا ۸ فوریه، به دلیل انتشار فیلمی در شبکه فیلتر شده YouTube از انبوه مردگانی که به بیمارستان ووهان منتقل شده بودند، چند بار توسط پلیس شهر ووهان دستگیر شده بود، ناپدید شد در حالی که هیچ یک از دوستان و اعضای خانوادهاش، اطلاعی از این افشاگر چینی نداشتند.
«لی زووا»، روزنامهنگار و شهروند دیگری از ساکنان «ووهان»، سومین نفری بود که به مخفیکاری دولت چین درباره شیوع یک ویروس مرگبار، اعتراض کرد و اواخر فوریه، ناپدید شد، اما در ماه آوریل، با انتشار ویدیویی که از ابتدا تا انتها، در حمایت از دولت چین بود، بازگشت خود را خبر داد.
سه ماه بعد از فوت وون لیانگ، روز ۷ مه، جسد «بینگ لو»؛ استادیار ۳۷ ساله علوم کامپیوتر و زیستشناسی در دانشگاه پیتسبورگ و محقق ویروس کرونا در خانه شخصیاش پیدا شد. پلیس محلی، در زمان کشف جسد این محقق چینیتبار فارغالتحصیل دانشگاه ملی سنگاپور و دانشگاه پیتسبورگ، اعلام کرد که علت مرگ، اصابت چند گلوله به ناحیه سر، گردن، تنه و اندام بوده و «هانو گو»، مهندس نرمافزار ۴۶ ساله و یکی از آشنایان مقتول هم به عنوان متهم اصلی این جنایت شناسایی شد. همکاران این محقق چینی گفته بودند که بینگ لو در تحقیقات خود، به یافتههای قابل توجهی درباره ساختار سلولی ویروس کرونا رسیده بود.
مرکز پزشکی دانشگاه پیتسبورگ هم پس از ترور این محقق چینیتبار، با صدور بیانیهای برای تجلیل از مقام علمی همکار از دست رفته خود اعلام کرد: «بینگ در آستانه دستیابی به یافتههای بسیار مهم در مورد درک مکانیسمهای سلولی زیربنای ۲- SARS-COV بود.»
این اظهارات غیررسمی و رسمی، تردیدها در ارتباط این یافتهها و ترور این محقق جوان را در جامعه محلی پیتسبورگ دامن زد در حالی که کارآگاهان محلی اصرار داشتند که اختلافات مقتول و قاتل درباره یک شراکت قدیمی، علت اصلی این جنایت بوده است.
به دنبال ترور اولین محقق «کرونا» در کشور امریکا، آن هم در حالی که کمی پیش از وقوع این ترور، رییسجمهوری وقت امریکا، شائبههایی درباره تولید و انتشار عمدی و جهانی ویروس کرونا توسط دولت چین مطرح کرده بود، نوک پیکان، سرگردان شد، چون برخی شایعات، از دست داشتن دولت چین در این ترور با هدف فراگیری جهانی «کرونا» میگفت و برخی دیگر، انحصارطلبی دولت امریکا در زمینه قدرت و دانش دارویی و پزشکی و مخالفت با ثبت هر موفقیت به نام هر ملیتی غیر از امریکاییها را، عامل اصلی این ترور معرفی میکرد...
«کووید ۱۹»، مرگبارترین بیماری نوپدید در سده اخیر است که ترور، جنایت و انحصارطلبی را رقم زده و همزمان، چنین شتابی برای ساخت واکسن و مصونسازی جمعی در قدمهای همه دولتها ایجاد کرده است. این شتاب را در این سده که گذشت برای هیچ درد و ویروسی شاهد نبودیم؛ چه ایدز که هنوز هم قربانی میگیرد و به درد فقرا معروف است و چه سایر بیماریهای واگیر.
دانشمندان و محققان «کووید ۱۹» همچنان با ترس نهادینه شدهای بهسر میبرند، چون ظرف یک سال گذشته، بهخوبی دریافتهاند که تلاش برای ریشهکنی این ویروس، ارتباط تنگاتنگ با قدرت و ثروت دولتها و چهرهها و حتی مرزبندیهای جغرافیایی و رتبهبندیهای اقتصادی دارد. هنوز دانشمندان، جرات ندارند قطعیت بیوتروریسم بودن «کرونا» را تایید کنند و هنوز، جرات ندارند پیوند ناگسستنی ترورها و بازداشتها و سانسورهای خبری و علمی با واقعیت «کرونا» را زیر سوال ببرند.
در گفت و گویی که با کیهان آزادمنش؛ استاد انستیتو پاستور ایران و بیوتکنولوژیست داشتیم، این دانشمند ایرانی احتمال بیوتروریسم بودن «کرونا» را رد نکرد، اما آخرین سوالمان را بیپاسخ گذاشت؛ همان سوالی که ظرف یک سال گذشته و در تمام دنیا؛ از روزهای پس از اولین ترور محقق کرونا، برای تمام رسانهها بیجواب ماند.
از دهه ۸۰ میلادی تا امروز، چهار دهه از شناسایی ویروس ایدز در دنیا گذشته ولی هنوز حتی در کشورهای پیشرفته، خبری از ساخت یک واکسن قطعی برای واکسیناسیون ایدز نمیشنویم. چطور ممکن است برای ویروس کرونا با وجود این همه تفاوت با ویروس ایدز، ظرف چند ماه، واکسنی ساخته شود و مصونسازی موفقیتآمیزداشته باشد و حتی واکسیناسیون انسانی هم آغاز شود؟
اتفاقا به دلیل همین تفاوتهاست. تغییرات ویروس اچآیوی، بسیار زیاد است و به دلیل نقص ساختاری، جهشهای فراوانی در بدن بیمار دارد. به همین جهت، پاسخ ایمنی که حتی در بدن یک مبتلای ایدز ایجاد میشود او را از تاثیرات عفونت، محافظت نمیکند در حالی که ویروس کرونا اینطور نیست با اینکه جهشهایی هم داشته ولی جهشهای ویروس کرونا، به هیچوجه قابل مقایسه با جهشهایی که در ویروس اچآیوی شاهد بودیم، نیست.
دلیل دوم این است که ویروس اچآیوی، یکی از سلولهای مهم فرماندهی سیستم ایمنی - T CD۴ - را هدف میگیرد که این سلولها، تنظیمکننده پاسخ ایمنی علیه بیماریهای مختلف است و با هر آسیبی، باعث تضعیف ایمنی میشود. از طرفی، برای کنترل ویروسی که راههای انتقال بسیار محدود و سادهای دارد، انرژی کمتری صرف میشود. ویروس اچآیوی از جمله این ویروسهاست که راههای انتقال بسیار شناخته شده و مرتبط با رفتارهای غیر طبیعی دارد و بنابراین، در صورت اصلاح این رفتارها، میتوانید مانع از انتقال ویروس شوید در حالی که در مورد ویروس کرونا اینطور نیست و کنترل ویروسهای قابل انتقال از سیستم تنفسی، بسیار مشکلتر است.
نکته دیگر این است که امروز، ما داروهای موثری برای کنترل ویروس اچآیوی در دنیا داریم و البته مدت زیادی طول کشید تا دنیا به دانش تولید این داروها برسد چنانکه اولین داروهای ضدرتروویروسی در دهه ۹۰ میلادی تولید و مدت زمان بسیار بیشتری صرف شد تا به رژیم درمانی موثری برسیم. با این حال، امروز و در بسیاری کشورهای دنیا، عفونت اچآیوی، پیش از آنکه وارد فاز ایدز بشود، یک بیماری مزمن و قابل کنترل است. من بیمارانی را دیدم که ظرف ۳۰ سال گذشته، مثل یک مبتلای دیابت، مشغول مصرف داروهای ایدز هستند.
پس برای ایدز، داروی موثر داریم و میتوانیم گسترش بیماری را در مبتلایان، به خوبی کنترل کرده و بقایشان را حفظ کنیم که همین نتیجه، باعث میشود سطح نگرانیها نسبت به ویروس اچآیوی در مقایسه با ویروس کرونا، کاهش پیدا کند. یکی از مشکلات ما در مورد ویروس کرونا این است که نمیدانیم کدام مبتلای کووید ۱۹، شانس بیشتری دارد که به سمت بهبود یا وخامت بیماری برود و حتی نمیتوانیم بسیاری از افرادی که بدحالتر میشوند را به شرایط بهتری ببریم. البته با گذشت زمان، به این جواب هم خواهیم رسید، اما تا آن موقع، این یک مشکل جدی برای دنیاست. درنتیجه مجبوریم تعداد زیادی از بیماران را بستری کنیم که ظرفیت زیادی را اشغال میکند و کشورها نمیتوانند باقی امکانات درمانی خود را بهتر مدیریت کرده یا برای هر بیمار، روش درمانی متفاوتی در پیش بگیرند.
امروز، تمام دولتها ناچارند برای تمام مبتلایان کووید ۱۹، یک روش درمانی مشابه و یکسان تجویز کنند در حالی که نمیدانند کدام بیمار با این رژیم درمانی، بهتر یا بدحالتر میشود. مساله بسیار مهم دیگر در این میان، ارتباط اقتصاد و درمان و ساخت داروهای جدید است.
اگر یک بیماری، اثرات اقتصادی بیشتری دارد، کشورهای ثروتمندتر برای درمان این بیماری، بیشتر از باقی کشورها توجه و سرمایهگذاری خواهند کرد. به همین دلیل از وقتی بیماری ایدز در غرب کشف شد، سرمایهگذاری زیادی روی آن صورت گرفت و امروز، بسیاری نکات و کشفیات جدید در دانش پزشکی و بیولوژی را مدیون ویروس ایدز هستیم. با این حال، چند سال بعد از شناسایی ویروس، به بیماری کشورهای فقیر تبدیل شد و امروز، بیشترین تعداد مبتلایان اچآیوی را در آفریقا شاهدیم در حالی که بیماری، در کشورهای اروپایی و امریکایی تقریبا کنترل شده و دیگر مثل قبل نیست درنتیجه حجم سرمایهگذاری برای پیشگیری یا درمان آن به نسبت قبل نیست.
روند تاثیرات اقتصادی ایدز با تاثیرات کووید ۱۹ بسیار متفاوت است چنانکه امروز، میزان خسارت اقتصاد جهان و کشورهای پیشرفته از شیوع ویروس کرونا، به بیش از ۱۲ تریلیون دلار میرسد. به همین دلیل، نوع سرمایهگذاری برای کنترل ویروس کرونا، بسیار متفاوت و بیشتر از هزینهکرد برای کنترل ویروس ایدز است. از طرفی، ظرف ۱۸ سال گذشته و به دنبال شیوع «سارس»، «ابولا» و «مرس» در جهان، تلاشها و سرمایهگذاریها برای کنترل این بیماریها، تجربهای برای مواجهه با شرایط مجدد و مشابه بود که مصداقش را در کنترل آمد و رفت بینالمللی و حتی درمانهای دارویی در این ۱۰ ماه شاهد هستیم.
اگر امروز میبینید این تعداد محقق و شرکتهای دارویی، برای تولید واکسن کرونا فعال هستند، همگی، از همان زیرساختهای موفق یا حتی ناموفقی استفاده میکنند که در کنترل سارس به کار بسته شد. در واقع، امروز، با ویروسی مشابه «سارس» مواجهیم و فقط باید تغییراتی در ساختار واکسن مورد استفاده برای کنترل سارس ایجاد کنیم اگرچه که «سارس» و «مرس» به سرعت کنترل شد و حتی واکسیناسیون عمومی هم لازم نبود، اما زیرساخت و دانش فنی تولید واکسن، از همان زمان موجود است که حالا، همان ابزارها برای تولید واکسن کرونا هم مورد استفاده قرار گرفته است.
هیچ فردی، به دلیل ابتلا به ایدز نمیمیرد، بلکه نقص و تضعیف سیستم ایمنی، این فرد را برای ابتلا به بسیاری بیماریها از جمله سرطان و بیماری تنفسی مستعد میکند و حتی گفته میشود یک مبتلای ایدز، ممکن است بر اثر یک سرماخوردگی ساده هم فوت کند. آیا ویروس کرونا از این جهت، عملکردی مشابه ویروس ایدز نداشته؟ افراد به دلیل آلودگی به ویروس کرونا نمردند، بلکه مثلا دچار سکته مغزی یا نارسایی کلیه شدند.
نه اینطور نیست. ویروس اچآیوی، سلولهای CD۴ را هدف میگیرد، اما ویروس کرونا، با این سلولها کاری ندارد.
ولی باز هم کسی به دلیل آلودگی به ویروس کرونا نمیمیرد.
این را با قطعیت نمیتوانم بگویم ولی باید به دو عامل توجه کنیم؛ تکثیر خود ویروس که باعث از بین رفتن سلولها میشود و مهمتر، پاسخ بدن به این عفونت. در واقع، دلیل اصلی مرگ این است که مثلا، ویروس کرونا میتواند باعث فیبروز ریه، تجمع توده سلولی در ریه، اختلال در تبادل اکسیژن یا حتی سایر عوارض منجر به اختلالات انعقادی شود. در واقع، ویروس کرونا، مکانیسمی کاملا متفاوت از ویروس ایدز دارد. در ابتلای کووید ۱۹، پاسخ شدید بدن به این عفونت، علت عمده مرگهاست در حالی که در ابتلای ایدز، بیپاسخ بودن بدن به عفونتها باعث مرگ میشود.
به گفته شما، آسیب ۱۲ تریلیون دلاری شیوع ویروس کرونا برای اقتصاد کشورها باعث شده دولتها، به این فکر بیفتند که هر چه سریعتر، واکسن برای کنترل کووید ۱۹ تولید شود. اگر واقعا فلسفه ساخت واکسن علیه ویروس کرونا، همین دلیل باشد، در واقع با نقض حقوق انسانی توسط تمام دولتها و در تمام این سالها مواجهیم. ویروس اچآیوی، شاید آسیب و خسارت اقتصادی کمتری داشت ولی باز هم مرگ بیمار، در صورت خودداری از درمان و مصرف دارو، قطعی بود با این تفاوت که در بیماری ایدز، یک نفر یا یک خانواده از این بیماری متاثر میشد و میشود. شما میگویید حالا، چون آسیب اقتصادی شیوع ویروس کرونا، زیرساخت کشورها را هدف قرار داده و درآمد ناخالص ملی دولتها و اعتبار اقتصادی و صنعتی دولتها در ردهبندی جهانی، به خطر افتاده، پس دولتها به این فکر افتادهاند که دست به کار شوند و واکسن بسازند و همین تفاوت نگرش دولتها، مصداق نقض حقوق انسانی است. چرا وقتی نفر به نفر انسانها آلوده به ویروس ایدز میشدند، این دولتها به این فکر نبودند که هر چه سریعتر، واکسنی بسازند و جان یک انسان را نجات دهند؟ چون ایدز، یک بیماری رفتاری است؟ رفتار انسانها که قابل قضاوت نیست.
به عنوان یک پزشک میگویم که این مواجهه با ویروس کرونا، دقیقا همان نقطهای است که کل بشریت مرتکب اشتباه شده است. اچآیوی، تنها مثالی نیست که چنین وضعی دارد. هنوز مالاریا یکی از مشکلات جهان است. هنوز، سل، یکی از مشکلات جهان است. البته تلاشهایی برای کنترل این بیماریها شده، اما سرمایهگذاری و سرعت قابل مقایسه با سرمایهگذاری و سرعت ساخت واکسن کرونا نداشته و تا امروز هم برای کنترل این بیماریها، به پاسخی نرسیدهایم.
متاسفانه، این رفتار بشر، اولینبار نیست که اتفاق میافتد. قبلا هم مصداقهایی از این رفتار وجود داشته و هنوز هم وجود دارد و من بسیار نگران و ناراحت و متاسف هستم که مصداق این رفتار، در آینده هم وجود خواهد داشت. ما، کرونا را کنترل خواهیم کرد ولی ۱۰ سال دیگر، با یک ویروس دیگر مواجه میشویم و نمیدانم آن موقع، چه جوابی و چطور رفتاری خواهیم داشت.
در واقع، دولتها، با رفتاری که در مورد کنترل ویروس کرونا و ساخت واکسن در پیش گرفتند آن هم با آن پیشینه بیتفاوتی نسبت به ساخت واکسن برای بسیاری بیماریهای ناتوانکننده و مرگبار انفرادی، فردیت انسانها را زیر سوال بردند و به این نتیجه میرسیم که در دنیای امروز، منافع دولتهاست که اهمیت دارد و نه تکتک انسانها.
منافع دولت نیست. منافع ثروت است.
و حتی منافع قدرت...
و حتی خودخواهی تکتک ما که حاضر نیستیم برای کنترل عاملی که سلامتمان را تهدید نمیکند، سرمایهگذاری کنیم. اگر فکر کنیم که مثلا اطرافیان ما در معرض خطر ابتلا به ایدز نیستند، پس لزومی نمیبینیم برای کنترل و واکسیناسیون علیه ایدز سرمایهگذاری کنیم در حالی که امروز، ما و اطرافیانمان، در معرض خطر ابتلا به کرونا هستیم و بنابراین برای کنترل و واکسیناسیون علیه بیماری، سرمایهگذاری میکنیم. دلیل این رفتارها، چیزی نیست جز کوتهبینی بشر.
حالا که ویروس کرونا، یکساله شد. اوایل شیوع ویروس، صحبتهایی درباره بیوتروریسم از طریق انتشار کووید ۱۹ در دنیا مطرح بود و پای این صحبتها به ایران هم رسید. چه ویروسی با چه قابلیت و ساختاری میتواند خطر بیوتروریسم ایجاد کند؟
در چارچوب تکنولوژی، امکان دستکاری ویروسها وجود دارد، اما فعلیت این اتفاق، خیلی مورد سوال است، چون با حواشی تاثیرگذاری از جمله ترس عمومی درباره تبعات این اتفاق و حتی لزوم پایبندی تمام دولتها به تعهدات بینالمللی و از جمله کنوانسیون منع سلاحهای بیولوژیک مواجهیم که همین الزامات، احتمال چنین اقدامی را، در حال حاضر، بسیار کاهش میدهد.
علاوه بر این، بشر هنوز به این دانش نرسیده که بتواند ویروسی برای هدف قرار دادن گروه خاصی طراحی کند و مطمئن باشد که طراح تروریست، از عوارض ناخواسته این ویروس، مصون باشد و آسیب، فقط به دشمن برسد. همین نگرانی، فعلا مهمترین دلیلی است که تروریستی بودن ویروس کرونا را نامحتمل میکند، چون معمولا، انتظار این است که بیوتروریسم، گروه خاصی را هدف قرار بدهد و تبعات آن هم بهطور کامل، محدود و جمع شود یا حتی گروه خاصی هدف قرار بگیرند، اما تروریست، برای مصونسازی خودش، داروی مناسبی در اختیار داشته باشد در حالی که ویروس کرونا، هنوز چنین اطمینانی نمیدهد.
چه ویروسی با چه ساختاری میتواند در بیوتروریسم استفاده شود؟
به نظر من، هر ویروسی میتواند به شرط اینکه این شرایط را داشته باشد. سوابق جنگهای بیولوژیک و استفاده از سلاح بیولوژیک، به قرنها قبل برمیگردد؛ آن زمان که شهری را محاصره میکردند و جسد یک مبتلای آبله را با منجنیق، به داخل شهر محصور پرتاب میکردند. این ویروس، یک ویروس بسیار بزرگ دارای DNA بود که حالا با واکسیناسیون از بین رفته است. حتی گفته میشود که انتقال ویروس سرخک به امریکا، مرگ بسیاری از سرخپوستان را رقم زد. بنابراین، در همه این سالها، ویروسهایی از انواع محتلف بوده که در بیوتروریسم مورد استفاده قرار گرفتهاند.
مثل باکتری سیاه زخم که با بستههای پستی به دفاتر دولتی امریکا میرسید.
سال ۲۰۰۱ میلادی.
پس در هزاره سوم هم سوابق بیوتروریسم هست.
این سوابق خیلی زیاد است و حتی در کتابهای درسی رشته پزشکی هم به آن اشاره شده. جامعه پزشکی واقعا از این اتفاق میترسد. حتی ابولا هم میتواند در بیوتروریسم استفاده شود ولی فکر میکنم مهمترین دلیلی که ابولا در بیوتروریسم استفاده نشد، این بود که تبعاتش برای تروریست قابل کنترل نبود.
ممکن است بیوتروریسم به صورت غیرمستقیم اتفاق بیفتد؟ در بسیاری از کشورها و از جمله در ایران، شاهد بودیم که بیمارانی، از ترس ابتلا به کووید ۱۹، برای مداوای بیماریهای صعبالعلاج به بیمارستان نمیرفتند و در همین ۱۲ ماه، درباره خطر افزایش و بازگشت فلج اطفال و وخامت حال بیماران سرطانی و مبتلایان قلبی و عروقی هشدارهایی مطرح شده است. آیا این عوارض میتواند به عنوان تبعات غیرمستقیم بیوتروریسم مطرح باشد؟
من چنین تعریفی را در محدوده بیوتروریسم نمیبینم ولی این عوارض، از تبعات بیوتروریسم است. ترور، یعنی ایجاد وحشت. ترور، یعنی هر چیزی که وحشت ایجاد کند و ما را وادارد که از وحشت، کارهایی که باید انجام دهیم را انجام ندهیم. حالا این عوارض که به عنوان الزامات زندگی یک بیمار است، اما به دلیل ترس از بیماری، افزایش مییابد، میتواند از تبعات بیوتروریسم باشد.