bato-adv
کد خبر: ۴۷۶۴۶

منازعه مدودف و پوتین بر سر جايگاه استالين

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۴ - ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۹


مجتبي نجفي- ديميتري مدودف اكنون با خاطري آسوده جرات يافته تا از استالينيسم و جنايت هاي تاريخي اش انتقاد كند و در سالروز پيروزي متفقين بر نازيسم آلماني كه روز يكشنبه در مسكو برگزار شد اعلام كند كه روسيه ديگر به دوران استالين بازنخواهد گشت.


رئيس جمهور روسيه، پيروز اصلي جنگ جهاني دوم را نه استالين بلكه مردم روسيه اعلام كرد تا علنا اختلاف نظر تاريخي اش با نخست وزير اين كشور يعني ولاديمير پوتين در مورد يكي از پر بحث ترين دوره هاي تاريخي اين كشور آشكار شود.
 
بحث اختلاف ميان پوتين و مدودف در مورد استالينيسم صرفا اختلافي تاريخي نيست بلكه دو نگاه متفاوت به حكمراني و دو بينش نا همگون به دموكراسي و توسعه را آشكار مي كند. مدودف استالين را تماميت خواهي مي داند كه جنايات تاريخي اش غير قابل دفاع است. 

او البته تاكيد كرد بايد ميان ماموريت ارتش سرخ و اتحاد جماهير شوروي در طول جنگ و وقايع پس از آن تفكيك قائل شد. اين در حالي است كه چند روز پيش از صحبت هاي آقاي رئيس‌جمهور شهرداري مسكو تصاويري از مردي را در سطح شهر پخش كرد كه در دوران زمامداري اش بين سال هاي 1931 تا 1933با قحطي هاي اجباري و تنبيهي 5 تا 8 ميليون را به كام مرگ فرستاد و در سال هاي 1937 تا 1938 به دستور او نزديك به 750هزار نفر در تصفيه هاي ارتش كشته يا تبعيد شدند و بين سال هاي 1930 تا 1953يعني سال مرگ استالين 10 تا 18 ميليون نفر در گولاگ ها يا اردوگاه هاي كار اجباري زندگي طاقت فرساي خود را سپري مي‌كردند. 

گرسنگي‌،بيماري ،سرما و البته تيرباران هاي گاه و بي گاه ماموران استالين شمار فراواني از اين افراد بي‌گناه را به كام مرگ فرستاد. اين اقدام شهرداري مسكو در روسيه طرفداران زيادي دارد. آخرين نظرسنجي‌ها نشان مي‌دهد كه نزيك به 54‌درصد از مردم روسيه استالين را همچنان يك قهرمان مي‌دانند كه كشورشان را از چنگ هيتلر نجات داد. يعني همان جنگ معروف به استالين‌گراد كه سر آغازي بر شكست هاي پياپي ارتش هيتلر بود.
 
روژه چفسكي مورخي است كه در دوران جواني اش در جنگ عليه ارتش هيتلر حضور داشته است و با شور فراوان با شعار «براي وطن !براي استالين » مبارزه كرده است . اين مورخ در آستانه پيري اش همچنان با شور فراوان از آن دوران ياد مي كند و مي‌گويد:«تاريخ تاريخ است. استالين اقتدار بزرگي در ذهن مردم داشت». او پيروزي شوروي بر آلمان را نتيجه رهبري قاطعانه استالين مي داند كه باعث شد وطن و گذشته و هويت روسيه از دست نازيسم رهايي يابد و حتي اروپا اكنون به استالين مديون است. تلاش‌ها براي زنده نگاهداشتن نام استالين در روسيه مخالفيني نيز دارد. 

پونومارف يك فعال حقوق بشري است كه از ظهور تصاوير استالين در شهر مسكو به شدت عصباني است. او نصب تصاوير ديكتاتوري كه هشت‌ ميليون انسان را در اردوگاه هاي كار اجباري و شكنجه‌گاه‌هاي مخوف نابود كر د يك فاجعه مي داند و بر اين اعتقاد است كه اپوزيسيون روسيه توانايي مقابله با اين اقدام را ندارد و از اينكه روسيه مدرن ميراث استالين را نقد نكرده است افسوس مي خورد.
 
او مي گويد:«در ذهن تمامي آلمان ها از همان دوران كودكي اين موضوع نقش بسته كه هيتلر دشمن ملت آلمان بوده به اين دليل كه اشتباهي جبران‌ناپذير را مرتكب شده است. اما اينجا برخي از شهروندان با اين ذهنيت زندگي مي كنند و مي‌ميرند كه استالين فاتح نبردي بزرگ بوده است. براي مبارزه با اين بيماري ما به چندين نسل زمان نياز داريم.»
 
برگزاري مراسم روز پيروزي بي‌حاشيه نبود زيرا باراك اوباما رئيس‌جمهور ايالات متحده به دليل نصب تصاوير استالين در سراسر شهر مسكو از شركت در مراسم بزرگداشت شصت و پنجمين سال پيروزي متفقين بر نازيسم خودداري كرد و به نظر مي رسد كه عدم شركت نيكلا ساركوزي نيز به همين دليل بوده است. 

فشارهاي سازمان هاي حقوق بشري باعث شد تا لوري لوژكوف، شهردار مسكو در مقاله اي كه در ليبراسيون فرانسه منتشر شد به منتقدان خود پاسخ دهد. در مترو مسكو نزديك به يك سال است اين شعار نقش بسته است:« استالين به ما وفاداري را آموخت. او الهام‌بخش كار بود.» 

اما دفاع از استالين صرفا به شهردار مسكو محدود نمي شود بلكه برخي از مورخان مانند آلن بلوم تلاش مي كنند استالين را از جنايات مرتكب شده تبرئه كنند. او در ستون روزنامه ليبراسيون مي نويسد:«تصفيه ها در روسيه موضوعي كاملا نسبي است و استالين مسوليت اندكي در قبال اين اقدامات دارد. » سپس ادامه مي دهد: « ايده استالين به عنوان مرد جنگ در روسيه از قوت فراواني بر خوردار است و در ذهن مردم نقش بسته هرچند كه قابل مناقشه است.» 

توماس گومار مدير بخش روسيه موسسه پژوهشي IFRI نيز اعتقاد دارد كه دولت روسيه قصد دارد كشورش را به عنوان يك قدرت فاتح و قدرتي جهاني به تصوير بكشد. اما سخنان مدودف در روز يكشنبه نشان داد در كاخ كرملين دو نگاه متفاوت به استالينيسم وجود دارد .

پوتين؛ روسيه مقتدر و نو ستالژي گذشته
اگر زماني ايدئولوژي روسيه بر مبناي آينده شكل گرفته بود، ايدئولوژي روسيه دوران پوتين بر گذشته استوار شد. در سال 2000 كه ولاديمير پوتين مامور سابق ك گ ب در قامت رئيس جمهور آغاز به كار كرد روسيه افسرده و زخم‌خورده از فروپاشي اتحادجماهير شوروي بود. 

زخم‌هايي كه در دوران رياست جمهوري بوريس يلتسين نه تنها التيام نيافتند بلكه شكست هاي متعدد روس ها در جنگ چچن بر التهاب آنها افزود. اما پوتين زماني كه به همراه مشاورانش وارد كاخ كرملين شد به خوبي مي دانست كه روسيه از گذشته اش شرمگين است.
 
به همين دليل بازسازي روحيه ملي براي حركت به سوي توسعه و مبارزه با پيامدهاي ناشي از فروپاشي در راس برنامه هاي پوتين قرار گرفت. او مجبور بود كه بر فتوحات گذشته و موفقيت هاي به دست آمده در در دوران اتحاد جماهير شوروي تاكيد كند. 

در همين راستا از سال هاي نخستين زمامداري اش اعلام كرد كه فروپاشي ابرقدرت شرق در سال 1990 فاجعه بزرگ قرن بيستم بود. او در شصتمين سالگرد حمله هيتلر به لهستان در مقاله خود در روزنامه گازتا ويبورسكا ي لهستان تلاش كرد ميان گذرشته روسيه و زمان حال پيوند برقرار كند. مقاله پوتين داراي تناقضاتي بود.
 
اين مقاله آميزه اي از محافظه كاري سياسي و تجديدنظرطلبي تاريخي بود و البته بي تفاوتي و عدم علاقه رئيس جمهور به ارزش هاي دموكراتيك را نشان مي داد. پوتين در اين مقاله و در بسياري از سخنراني‌هايش قصد داشت خاطره جنگ جهاني دوم را به رخ بكشد و پيروزي استالين‌گراد را برجسته كند. او اعتقاد دارد كه پيروزي بر آلمان نازي موفقيت مهم ملت و دولتي است كه از اتحاد جماهير شوروي به ارث رسيده است.
 
پوتين تلاش مي كند خاطرات تلخ به جا مانده از دوران استالين را با اين پيروزي تاريخي محو كند. او اعتقاد دارد اقدامات استالين بايد در چارچوب زماني و مكاني خاص خود مورد تحليل قرار بگيرد. او دوره وحشت در زمان استالين را مي‌پذيرد اما اين دوره را به عنوان يك ضرورت انكارناپذير براي شكست نازيسم ضروري مي‌داند. 

نخست‌وزير روسيه اعتقاد دارد كه بيشتر از 27 ميليون از هموطنان غيرنظامي‌اش در اين جنگ كشته شده اند. اين در حالي است آمار كشته شدگان در زمان استالين بين هفت ،در زمان خروشچف 20 و در زمان گورباچف26/6ميليون تخمين زده شده است. البته آمار پوتين مشخص نمي كند كه اين ميزان متعلق به روس‌هاست يا برخي از جمهوري هاي استقلال يافته مانند اوكراين ،بلاروس و... را نيز در بر مي گيرد. اگر آمار ارائه شده به سرزمين هاي روسي محدود شود به نظر 

مي‌رسد تعدادكشته شده ها بسيار كمتر از تخمين‌هاي صورت گرفته در دولت پوتين باشد. از سال 2000 پوتين براي الهام گيري از تاريخ گذشته به رويكردي گزينشي روي آورد. او لنين را كنار زد تا استالين را بزرگ جلوه دهد. لنين رهبر انقلاب اكتبر 1917 بود كه براي استقرار دولت مقتدر مورد نظر عمر چنداني نداشت اما استالين در نظر پوتين باني دولت مقتدر ملي است. 

اين رويكرد درست در مقابل خط مشي بوريس يلتسين رئيس‌جمهور روسيه در سال هاي 1990 قرار داشت كه تلاش كرد استالين را حذف كند و براي لنين احترام قائل بود.در نظر پوتين بناي دولت مقتدر نياز به الگو دارد و استالين بهترين الگويي است كه مي تواند روحيه ملي را به سمت و سوي توسعه كشور سوق دهد. به اين خاطر او در سال نخست رياست جمهوري اش در محوطه كاخ كرملين از تابلوي يادبود جوزف استالين چهر ه برداري كرد . 

در همان سال بانك مركزي روسيه سكه هايي ضرب كرد تا خاطره كنفرانس پوتسدام را در ژوئيه 1945 زنده كند. كنفرانسي كه در آن دشمنان هيتلر يعني چرچيل، روزولت و استالين گردهم آمده بودند. در دوره پوتين به دبيرستان‌ها ابلاغيه‌اي اعلام شد كه در آن اشاره شده بود آموزگاران تاريخ بايد به نيكي از دوره استالين به خصوص جنگ جهاني دوم ياد كنند. 

به اين ترتيب كه به فردي كه قبل از پوتين ظالمي بزرگ ناميده مي شد در اين دوران به موفق ترين سياستمدار تاريخ روس تبديل شد. اگر استالين به فتح بزرگش در جنگ جهاني دوم مي باليد پوتين نيز مفتخر بود كه افتضاحات به جا مانده از استيصال روسيه در مبارزه با جنگجويان چچني را كه يادگار دوره يلتسين بود جمع كرده و در نبردي طاقت فرسا پيروز شده است. 

او در آغاز رياست جمهوري اش نياز روسيه را به شخصيت‌هايي مانند استالين بيان مي‌كرد و پوتين مدعي بود كه روسيه به پيروزي عادت دارد و پيروزي مانند خوني است كه بايد در رگ هاي روسي جريان داشته باشد. مخالفان پوتين اعتقاد دارند كه او استاليني است كه در سال هاي 2000 متولد شده است و علاقه دارد مخالفان خود را به هر قيمت حذف كند.
 
آنها مي گويند اگر پوتين شرايط را مساعد مي‌ديد همه مخالفان را به هر قيمتي نابود مي كرد اما افكار عمومي روسيه از اقتدار رئيس‌جمهور سابق‌شان راضي هستند . اقتداري كه به نظر مي رسد بر آمده ا ز توسعه اقتصادي و حذف نهادهاي مدني و ايجاد برخي نهادهاي دولتي همراه با يك سياست خارجي محكم و استفاده از كارت انرژي است.
 
به همين دليل است كه پوتين را زماني با پتر كبير مقايسه كرده و زماني ديگر او با عنوان ايوان مخوف نخستين حاكم تزار روسيه كه ميليون‌ها نفر را آواره كرد مقايسه مي كنند. مخالفان پوتين او را تزار روس مي نامند اما وي در يكي از سخنراني هايش تلويحا خود را با روزولت رئيس‌جمهور آمريكا در دهه 1930 مقايسه كرد. رئيس جمهور دموكراتي كه با طرح نيو ديل، آمريكا را از پيامدهاي بحران اقتصادي 1929 تا 1932 نجات داد.

مدودف و فرار از سايه اقتدار
در سال 2008 زماني كه ديميتري مدودف به عنوان رئيس‌جمهور روسيه انتخاب شد همه مي‌دانستند كه رئيس واقعي نخست وزيري است كه به بهانه تداوم دستاوردهايش همچنان در كاخ كرملين باقي مانده است. اما رئيس‌جمهور روسيه به نظر مي‌رسد كه تمايل دارد بر قدرت خويش بيفزايد. او از زماني كه به عنوان رئيس كاخ كرملين فعاليتش را آغاز كرده روابط روسيه با غرب نسبت به دوره پوتين بهبود يافته است. 

مدودف بعد از مدتي تلاش مي‌كند از سايه اقتدار پوتين خارج شود و در كشوري كه با رويكردهاي ليبرالي ميانه خوبي ندارد از اصلاح نهادهاي دموكراتيك سخن بگويد. نیکولای شوانیدزه مورخ مشهور روس در مصاحبه با اشپيگل كه چند روز پيش انجام شد مي‌گويد مدودف در سال 2008 همين انتقادات اخيرش را نسبت به دوره استالين گفته است اما جرات علني كردن آنها را نداشت زيرا او نگران بود كه افكار عمومي روسيه عليه وي موضع منفي بگيرد. 

بعد از دو سال مدودف با صراحت تمام از جنايات استالين سخن مي‌گويد. اوباما اعتقاد دارد كه مدودف رئيس‌جمهور انعطاف پذيري است و تعامل با وي آسان است. برخي از تحليلگران علت ژست هاي دموكراتيك رئيس جمهور روس را تمايل او به همكاري با غرب و البته گرفتن امتيازهاي بيشتر مي دانند اما همه تقريبا بر اين نظر توافق دارند كه رئيس جمهور روسيه نسبت به پيشينيان خود از رويكردهاي ليبرالي بيشتري برخوردار است. 

تا كنون پوتين در برابر سخنان مدودف مبني بر محكوميت استالينيسم موضع نگرفته. اما مشخص است كه مدودف قصد دارد به تدريج از سايه اقتدار نخست وزير فعلي خارج شود. او براي اين كار با دشواري هاي بي شماري روبروست. مافيا و فساد بوروكراتيك به همراه سياست‌هاي حامي پرورانه كه در دوران پوتين توسعه يافتند و نگاه مطلق‌گرايانه نخبگان و سياستمداران روس به قدرت و البته روحيه مردم روسيه و گرايش آنها به اقتدار كار را براي مدودف سخت تر مي كند. شايد اين سختي كار به حدي بوده كه تحليلگران ادعاهاي مدودف را در مورد اصلاح نهادهاي دموكراتيك در روسيه بلوف سياسي دانسته اند. 

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین