bato-adv

شکلات تلخ؛ نگاهی به سریال «زخم کاری»

شکلات تلخ؛ نگاهی به سریال «زخم کاری»
در مجموع می‌توان گفت زخم کاری یک سریال‌تر و تمیز و شیک است که لااقل در ساخت چیزی از نمونه‌های خارجی کم ندارد. همین هم باعث شده مخاطب دوستش داشته باشد. مخاطبی که این روز‌ها آن قدر سریال درجه یک دیده که راحت سرش کلاه نمی‌رود.
تاریخ انتشار: ۱۶:۵۲ - ۱۵ تير ۱۴۰۰

علی ولی‌اللهی در اعتماد نوشت: تماشای «زخم کاری» این شکلی است؛ انگار که یک شکلات با بسته‌بندی شیک و‌تر و تمیز را برای خوردن برداری و ببینی رویش نوشته «تلخ». مردد می‌شوی، اما آخرش برق بسته‌بندی، رنگ و عطر شکلات وادارت می‌کند به بلعیدنش. وقتی که تکه‌های شکلات را زیر دندان می‌بری و آرام آرام مزه‌اش به عصب‌ها می‌رسد تازه معنی چیزی که روی بسته‌بندی محصول نوشته را می‌فهمی. در آن لحظات نه راه پس داری، نه راه پیش. مجبوری با تلخی قدرتمندی که تمام وجودت را تحت‌تاثیر قرار داده کنار بیایی. فکر می‌کنی بعد از فرو بردن تمام می‌شود، اما اشتباه کرده‌ای. تلخی تا مدت‌ها زیر زبان می‌ماند. همان‌طورکه حسین صفا در ترانه «به رسم یادگار» نوشته: «تموم می‌شد و بازم ادامه داشت»

زخم کاری همان مولفه‌های آشنای سینمای مهدویان را دارد. از فرم تصویربرداری تا میزانسن‌ها و نور و البته بازی گرفتن از بازیگران. مهدویان آن‌قدر تجربه و تبحر دارد که بتواند «مود» درستی بر فیلم حاکم کند. از طریق میزانسن معنا بسازد و با دوربینش تقابل ایجاد کند؛ نه خیلی خلاقانه ولی در خدمت محتوا.

در مجموع می‌توان گفت زخم کاری یک سریال‌تر و تمیز و شیک است که لااقل در ساخت چیزی از نمونه‌های خارجی کم ندارد. همین هم باعث شده مخاطب دوستش داشته باشد. مخاطبی که این روز‌ها آن قدر سریال درجه یک دیده که راحت سرش کلاه نمی‌رود.

زخم کاری کهن‌الگوی قدیمی جاه‌طلبی را روایت می‌کند. مالک رعیت‌زاده‌ای است که می‌خواهد ارباب شود. این همان‌طورکه در ابتدای سریال هم نوشته می‌شود برگرفته از رمان ۲۰ زخم کاری اثر محمود حسینی‌زاد است که خودش از مکبث ویلیام شکسپیر وام گرفته شده.

آنچه باید در این سریال درست ترسیم می‌شد و تا حدود زیادی انجام شده نوع روابط بین آدم‌ها و در نظر گرفتن شیب تغییر کاراکترهاست. نگاه جزیی فیلمساز به این دو مقوله باعث شده بعد از انتشار ۵ قسمت از سریال مخاطب نتواند جهت‌گیری درستی داشته باشد و سمت آدم خوب قصه بایستد.

آدم‌های زخم کاری پیچیده هستند. وقت گذاشتن روی پیدا کردن پروتاگونیست و آنتاگونیست بیهوده به نظر می‌رسد. مالک، قهرمان داستان است. او وقتی آدم می‌کشد یا دستور قتل می‌دهد هم مورد قضاوت منفی قرار نمی‌گیرد، چون سمپات است. اما ما اکثرا عادت داریم که در مقابل همین آدمی که از نظر اخلاقیات بدمن است و از نظر ما قهرمان هم یک نقطه مقابل ببینیم.

مخصوصا در سریال‌های گنگستری جنایی که در آن خط‌کشی‌های مثبت و منفی به راحتی باید قابل انجام باشد. حتی دیده شده فیلمسازان برای اینکه بتوانند دو قطبی بسازند و از طریق آن با ذهن مخاطب بازی کنند، یک کاراکتر، مثلا یک پلیس اضافه می‌کنند.

در زخم کاری چنین چیزی به شکل کلاسیک نداریم. اصلا آدمی که بخواهیم دست بگذاریم رویش و بگوییم این نقطه مقابل قهرمان قصه است وجود ندارد. در واقع همه آدم‌ها نقطه مقابل مالک هستند از جمله خودش.

یکی از چیز‌هایی که «زخم‌کاری» را همان‌طورکه در ابتدا گفتم تلخ می‌کند همین موضوع است. ما با یک جنگ قدرت طرفیم که تمام آدم‌هایش به سوی تباهی می‌روند. پیش از این نمونه چنین فضایی را در فیلم لویاتان به کارگردانی آندره زویاگینتسف دیده بودم. آنجا هم هیچ نشانی از روشنایی دیده نمی‌شود و همه آدم‌ها در رسیدن به جهنم با هم مسابقه گذاشته‌اند.

شما هنگام تماشای سریال زخم می‌خوری! آن‌هم یک زخم کاری. زخمی شبیه شکلات تلخ. از همان شکلات‌هایی که مالک دوست دارد. قرار نیست به شما بابت تماشای این تلخی جایزه بدهند و آخرش با یک آبنبات از پای تلویزیون بلند شوید. قرار است همراه ناصر حساس و ضعیف، سمیرا یا همان لیدی مکبث سلطه‌جو و افسونگر و منصوره‌ای که می‌خواهد مثل پدر باشد برویم جلو تا ببینیم ته این تباهی به کجا ختم خواهد شد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو