bato-adv
کد خبر: ۵۷۸۷۵

فرصت لنینی یا توهم عربی؟!

عبدالرحمن سيبويه
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۹ - ۱۳ مهر ۱۳۸۹


در کلاف سردرگم تقابل ایران و آمریکا و از این پیچیده تر، پرونده هسته ای ایران جای یک چیز خالی بود و آن هم یک پیشنهاد عربی برای ایران که به نظر می رسد "سعد محو" در روزنامه اماراتی الخلیج و با مقاله «فرصت احمدی نژاد» جبران مافات کرده است. 

مطلب "سعد محو" را در اینجا بخوانید: فرصت لنینی احمدی نژاد؟

او با این مقاله یک تیر دو نشان کرد؛ هم راه برقراری ارتباط با آمریکا را به آقاي احمدی نژاد نشان داد و هم فرمول حل پرونده هسته ای را بیان کرد. قبل از هر چیزی باید اعتراف کرد که نمی توان در نکات اصلی مورد اشاره سعد محو مناقشه ای اساسی داشت. در واقع، اصل استفاده از فرصتها اصلی عقلایی و مقبول است و حتی این که اگر فرصتی برای معامله بزرگ بین ایران و آمریکا به وجود بیاید عقل سلیم حکم می کند که نباید از این فرصت چشم پوشی کرد، اما آیا واقعیت موجود بین ایران و آمریکا حاکی از وجود چنین فرصتی است؟
 
سعد محيو به دو دلیل "موفقیتهای منطقه ای ایران" و "تمایل اوباما به پشت سر گذاشتن دوره بوش"، تصور کرده که برای ایران فرصت معامله بزرگ با آمریکا فراهم آمده و با استناد به حکم لنین استفاده از چنین فرصتی را به احمدی نژاد پیشنهاد می کند. 

قبل از پرداختن به دو دلیل وی باید گفت که مقاله و پیشنهاد وی به نوعی، عذر تقصیر اماراتی برای طرف ایرانی در همراهی با تحریمهای آمریکا است که در طی روزهای اخیر شاهد آن بودیم. به عبارتی ساده، در بطن مقاله "سعد محو" این مضمون قرار دارد؛ دعوا دعوای شما با آمریکا است، خودتان فکری برای آن بکنید و ما را نه در تحریمها مقصر بدانید و نه وارد دعوای خودتان بکنید.
 
دو دلیل سعد محو با وجود ظاهر موجه اما با غفلت از دو نکته اساسی در مقاله وی بیان شده اند. نخست آن که او توجه ندارد موفقیت های ایران در «لبنان و سوریه، عراق، یمن و سودان، آسیای میانه و تا نقاط دوردست آفریقا» از چه رو به دست آمده است. موفقیت ایران در این مناطق درست به دلیل تقابل با سیاستهای سلطه جویانه آمریکا است که نمونه حمایت از حزب الله در لبنان یا مقاومت در فلسطین گویای همین موضوع است. 

حال آیا ایران می تواند در عین حفظ دست آوردهای این موفقیتها با آمریکا معامله بزرگ مورد نظر سعد محو را انجام دهد یا باید از آنها دست بشوید و به خواسته های آمریکا تن بدهد؟ 

روشن است که سعد محود نمی تواند جوابی به این مسئله بدهد چرا که یا او همانند دیگر حکام عربی اصولا توجه و آگاهی از سیاستهای آمریکایی در منطقه ندارد یا آن که می خواهد با تحقق چنان معامله ای ایران را محروم از چنان موفقیتهایی ببیند؛ امری که حکام عربی در آرزوی آن هستند. 

او در دلیل دوم تمایل اوباما به پشت سرگذاشتن «کودتای بوشیسم» در خاورمیانه را بیان کرده و تصور کرده که اوباما برخلاف دوره جنگ و کشتار بوش، به دنبال دوره صلح و صفا است. 

قبل از هر چیز باید گفت که او در این تصور گرفتار تبلیغات یا پروپاگاندای رسانه های بین المللی است که از اوباما تصویری صلح طلب نشان داده اند، اما واقعیت های افغانستان، جنگ ادعایی آمریکا علیه تروریسم، حوادث فلسطین و دیگر امور نشان می دهند که اوباما در ادامه سیاست های کاخ سفید دوره بوش حرکت می کند و تنها چیزی که فرق کرده زبان رییس جمهور آمریکا است که بسیار فخیم تر و شیواتر از دوره بوش شده بدون تغییری در سیاستهای راهبردی آمریکا.
در حقیقت، اوباما همواره در زبان، مدعی آمادگی گفتگو و معامله با ایران بوده اما در عمل خلاف آن را ثابت کرده است. لجاجت آمریکا در تصویب قطعنامه 1929، تحریمهای جداگانه آمریکا علیه ایران، تحرک آمریکا در تحریم ایران از سوی ژاپن، کره جنوبی و حتی همین امارات از نمونه های عینی ضدیت عملی آمریکا بر علیه ایران است که اقدام اخیر آمریکا در تحریم 8 مقام ایرانی را نیز باید به آن اضافه کرد.
 
از سعد محو و امثال وی باید پرسید که چگونه می توان با کشوری وارد معامله بزرگ شد که موضع خصمانه به خود گرفته و اقدام عملی و موثری خلاف این موضع انجام نمی دهد؟
 
آیا شان و جایگاه تاریخی و منطقه ای جمهوری اسلامی اجازه انجام چنین معامله ای را می دهد؟! 

در واقع، سعد محو اصل قضیه را به روال متعارف کشورهای عربی و حکام آن تصور کرده که حاضر به تن دادن به هر معامله ای هستند و نمونه آن را می توان پس از شکستهای پیاپی در جنگهای 1956 و شش روزه در سال 1967 و جنگ رمضان سال 1973، در صلح کمپ دیوید 1978 و جریان مذاکرات فلسطین و اسرائیل از 1993 تا کنون دید.
 
تاریخ شاهد بر این است که حکام عربی راه سازش و تن دادن به خواستهای قدرتهای بین المللی را بر هر چیز ترجیح داده اند که از زمان همراهی آنان با انگلیس در جنگ با امپراتوری عثمانی تا کنون جریان داشته است، اما آیا ایران و جمهور اسلامی می تواند چنین رویه ای را در پیش بگیرد؟ 

هر چند که استفاده از فرصتها اصلی مقبول و عقلایی است اما باید به شرایط نیز توجه داشت تا آن که حکم تسلیم شدن در زیر بار فشارها نداشته باشد. 

ملت بزرگ، ريشه دار و فرهنگ سازي  که در طی 8 سال دفاع تمام عيار در مقابل صدام و غرب و شرق  و در زیر سخت ترین فشارهای بین المللی تن به تسلیم نداد اکنون چگونه می تواند مرتکب سازش ذليلانه شود؟!
 
واقعیت این است که پرونده هسته ایران مبدل به صحنه ای دیگر از جنگ با قدرتهای بین المللی شده که باید با دقت و ظرافت راه موفقیت را در آن پیدا کرد و پیشنهادهایی همانند پیشنهاد سعد محو با وجود ظاهر خیرخواهانه، بیشتر ناشی از توهم است تا واقع بینی.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین