مهدي كروبي از چهرههاي سرشناس جريان اصلاحات است كه سابقه طولاني در امور سياسي دارد. وي از اولين روزهاي انقلاب اسلامي به نهضت مردمي و انقلابي ايران پيوست و در شمار ياران نزديك امام خمینی در آمد.
وی در ايام شكل گيري دوم خرداد به عنوان يك سياسي پرتلاش چهره نمود و تا آخرين روزهاي رياست جمهوري سيد محمد خاتمي يكي از متحدان اصلي او باقي ماند ، گرچه به خاطر شرايط پدید آمده ی آن دوران و تندرويهاي برخي از نيروهاي اصلاح طلب و سكوت و ملاحظه کاری خاتمي در مواجهه با اين تندرويها ، از سران جبهه دوم خرداد دل خوريهايي دارد اما در عين حال همچنان خود را به عنوان پيش كسوت عرصه ی اصلاحات ميشناسد و انتقادهاي تند و تيز اخير خود را از برخي چهرههاي افراطي به نفع اصلاح طلبان ميداند.
مهدي كروبي در سال 1316 شمسی در اليگودرز به دنيا آمد. پدر او ملا احمد كروبي بود كه از مبارزان برجسته ی انقلابي در منطقه خود به شمار ميآمد.
خانواده كروبي اصالتاً گلپايگاني بودند. وي تحصيلات حوزوي خود را در زادگاه خود شروع كرد و در سال 1336 وارد شهر قم شد و دروس خود را در محضر بزرگان حوزه ادامه داد و از محضر علمايي چون مشكيني، ستوده، حسيني مازندراني، مصطفي خميني، محمد موحدي لنكراني، سلطاني، حسینعلی منتظري، حايري يزدي و امام خميني استفاده كرد.
وی درباره ی سوابق تحصيلي خود گفته است كه آن موقع كه مدرك ليسانس در اين كشور خيلي با ارزش بود من از دانشكده الهيات ليسانس داشتم و اجازه اجتهاد مكتوب نيز دارم كه مربوط به آيات عظام فاضل لنكراني، نوري همداني، صانعي و مرحوم سلطاني طباطبايي است.
شیخ مهدی کروبی ، شاید با همین سابقه ، طی سال های گذشته به برخی طلاب علوم دینی در شهرستان ها شهریه داده و بر روی پاکت شهریه از عنوان " حضرت ایت الله العظمی کروبی " استفاده کرده است.
كروبي به موازات تحصيل علوم ديني، فراگيري علوم جديد را شروع كرد و آن را تا مقطع اخذ دانشنامه ليسانس در رشته الهيات و فلسفه از دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران ادامه داد.
از زمان شكل گيري انقلاب اسلامي، وي با نهضت همراهي كرد و بارها نيز دستگير شد. اولين ماجراي دستگيري مربوط به حضور او در حوادث سال 42 و قيام 15 خرداد بود.
بعد از فروكش كردن و سركوبي 15 خرداد، وي به همراه تعدادي از زندانيان آزاد شد. از ديگر افراد دستگير شده طيب و حاج رضايي بودند كه بعدها توسط رژيم اعدام شدند. اعدام اين دو تبعاتي در شهرهاي ايران از جمله قم داشت. در قم ، كروبي به همراه ديگر طلاب فعاليت هايي را به راه انداخت و بعد از انتشار خبر اعدام آن ها در روزنامهها، آنها به خانه ی مدرسان و استادان حوزه رفتند و از روساي حوزه خواستند كه به عنوان عزا، درسها را تعطيل كنند. اين بسيار كار مهمي بود كه يك روز درسهاي حوزه علميه به مناسبت شهادت اين دو برادر تعطيل شود.(1)
يكي ديگر از اقدام كروبي تلاش او و ديگر دوستان طلبهاش براي آزادي آیت الله خمینی و رهايي وی از تبعيد بود. ماجرا از اين قرار است كه بعد از دستگيري حاج آقا روح الله خميني و تبعيد كوتاه مدت ايشان به بندر بورسا در تركيه، طلاب جوان حوزه علميه قم به منظور جريانسازي و تحت فشار قرار دادن رژيم شاهنشاهي و جلوگيري از اقدامات احتمالي آتي مأموران امنيتي حكومت ، تلاشهايي را صورت دادند. عمده ی اين فعاليتها، برگزاري تجمعاتي در حوزه علميه و پخش اعلاميه و تراكت در محكوميت اين اقدام بود.
بعد از گذشت مدتي برخي از روحانيون كه به مبارزه اعتقاد چندانی نداشتند ،براي تحت فشار قرار دادن طلاب مبارز و انقلابي دست به تحريكاتي زدند.در اين زمينه مهدي كروبي، نوع برخورد مبارزان انقلابي و روحانيون ساكت و خاموش را اين گونه روايت ميكند:
«... يك مسئله اي كه قم شروع شد ابتدا انتظار بود كه مراجع اقدام حادي داشته باشندكه نداشتند متاسفانه. مدرسين حوزه علميه يك جلساتي را شروع كردند و از يك طرف هم طلاب، كاري كه كردند بعد از دستگيري امام بار دوم و تبعيد به تركيه، آمدند يك دعاي توسلي را شروع كردند. به بهانه دعاي توسل شب كه ميشد جمع ميشدند توي مسجد بالاسر حضرت معصومه (س). دعاي توسل و دعاي به امام و حمله به رژيم، تقريباً ميشود گفت هر شب آنجا درگيري بود. گاهي ديگر اينها عصباني ميشدند، ميآمدند توي مسجد درگيري ميشد. گاهي مسجد مملو از جمعيت ميشد، دعا خوانده ميشد و بيرون كه ميآمدند با شعار ديگري و زد و خورد بود و هر شب چندتايي دستگير ميشدند و به قول معروف اعصاب اينها خرد ميشد.
اين مسئله ادامه داشت ، يعني كار رسيد به جايي كه گاهي اين قدر حمله كردند حتي حمله داخل حرم، داخل رواق حضرت معصومه (س) هم ميشدند؛ تا آنجا كشيده ميشد. در مسجد را ميبستند. گاهي ميخواستند راه ندهند ولي به هر وسيلهاي بود يك مرتبه طلاب وارد ميشدند و دعا را شروع ميكردند. مسئله اين جوري را طلاب با اين دعا نگه داشتند . ميرسيد به تظاهرات، گاز اشكآور و زد و خورد حول و حوش حرم از طرف ديگر. به هر جهت اين مسئله همين طور ادامه داشت. ادامه داشت بعد يك عده از مدرسين نشستند و گفتند خوب چه كار كنيم.
در آن جلسات متعددي كه داشتند بالاخره به اين نتيجه رسيدند كه مسئله از قضيه اين دعا و جلسه سطحش بايد بالاتر باشد و اين كه بايد عدهاي وارد هر جلسهاي كه ميشوند سخنراني كنند. اگر خودشان ميتوانند جلسه تشكيل دهند، اگر نميتوانند هر كجا تجمعي هست وارد بشوند و سخنراني كنند . 20 نفر داوطلب اين قضيه شدند كه اين كار و برنامه را انجام بدهند. 20 نفر هم مأمور شدند كه نيروي دنبال آنها باشند براي محافظت آنها.
رسيدگي به خانوادههاي آنها و مسائل بعدي. 20 نفر اول داوطلب شدند و مشخص و 20 نفر بعدي هم براي محافظت از خانوادههاي آنها و مشكلاتي كه آنها دارند.
برنامه اين طور شروع شد كه يكي از روحانيون شايد آقاي اثني عشري بود از طرف آيت الله نجفي در مدرسه فيضيه، مجلس فاتحهاي بود. يك مرتبه گفتند خوب اولين برنامه بايد اينجا اجرا بشود. به طلاب جوان اطلاع داده شد كه بعد از جلسه معمولي، جلسهاي وجود دارد، تكان نخوريد.
طلاب جوان هم جمع شدند و تجمع كردند و همين كه اشراقي از منبر پايين آمد، آقاي نجفي هم آنجا بود، يكباره با شعار و صلوات آقاي انصاري شيرازي رفتند منبر، رفتند منبر و شروع كردند سخنراني و آقاي نجفي هم تا اوضاع را ديد كاملاً نشست و به مطالب منبر گوش داد و ايشان (انصاری شیرازی ) هم صحبت كرد كه از اين لحظه ديگر سكوت را كاملاً ميشكنيم و تحمل نميكنيم و در انتظار بوديم كه ديگران اقدام بكنند و آماده هر گونه زجر و شكنجه و زندان و تبعيد و مبارزه هستيم. اينجا رژيم طبيعي است كه كاملا غافلگير شد و از قضيه اطلاع نداشت لذا تواستند آقاي انصاري را هم رد كنند(فراری دهند) كه بازداشت نشوند و بنا شده بود هر كس اين سخنراني را كرد ،اگر گرفتار شد كه گرفتار است و اگر گرفتار نشد، فعلاً حالا براي مدت كوتاه ردش كنند.
این مسئله همين طور كه عرض كردم به صورتي شد كه در اين محفل موفقيت آميز بود و در يكي دو تا مجلس ديگر وارد شدند و برادران صحبت و سخنراني كردند، برخي هم درگيري پيش آمد كه ميخواستند آنها را رد كند. ديگران گرفتار شدند كه يادم ميآيد همان روزها در مسجد اعظم برادرمان آقاي فهيم و برادر عزيزمان خدا رحمتشان كند مرحوم املايي هم بازداشت شدند و اينها را هم بردند و گفتيم كه جلسه كه نميتوانيم تقريباً تشكيل بدهيم، مستقل هر جلسهاي كه هست ،استفاده كنيم.
آن روزها جلسه بعدياش آقاي شريعتمداري اعلام كرده بودند كه يك جلسه فاتحهاي دارند براي آقاي اثني عشري در مسجد اعظم. خوب بنا شد كه در اين جلسه هم وارد بشويم و از آن جلسه هم استفاده بشود. فردي هم كه كانديدا شده بود براي اين كه آنجا سخنراني كند برادر عزيزمان آقاي آذري بود.
آذري هم آماده و به قول خوشان عرق چين و كلاهش را هم جيبش گذاشته بود كه سرش ميگذارد وقتي كه عمامه ندارد و آمده به مجلس، آن وقت همه ماهايي كه توي جلسه بوديم و افرادي كه بيرون جلسه بودند و هوادار آن جلسه بودند به هم اطلاع ميدادند. همه اينها در اين جلسات شركت ميكردند يعني جلسه آنها هم ميشد جلسه ی پر رونقي. نوعاً تراكت هايي و اعلاميه هايي هم آماده ميشد براي پخش در اين جلسه. جلسهاي كه از طرف آقاي شريعتمداري برگزار شده بود، شب بود قرآن خوانده شد و بعد آقاي برقعي منبر رفته بودند. اتفاقًا من خودم لحظهاي رسيدم كه شبستان زير گنبد پرجمعيت بود و در واقع ميگويم كه دير رسيدم و همان دم در نشستم يعني راه جلو آمدن نبود و همه دوستان كه در اين جلسات بودند و هوادارش، در جلسه من نگاه كردم گوشه و كنار ديدم همه حضور دارند؛ منتها يك نكتهاي آنها متوجه شدند كه من متوجه نشدم و بعد توضيح دادند و آن اين كه بعد اين آقايان توضيح دادند كه آنها مترصد بودند و متوجه بودند كه يك چنين بهره برداري احتمال دارد از مجلس بشود ؛كما اين كه يكي دو جا قبلش شده لذا اين چهرهها ميگفتند هر كدام از ما وارد شديم مثل برادرمان آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي آذري، ديگران گفتند كه هر كدام از ما وارد جلسه شديم و نشستيم چند نفر متوجه شديم كه دورمان نشستهاند و ميدانند يكي از ما بناست صحبت كند اما نميدانستند كدام است. نشستند كه اگر ما خواستيم حركت كنيم، نگذارند. منتهي من چون آخر رسيدم اين مسئله را متوجه نشدم.
آقاي برقعي صحبت كرد. صحبت آقاي برقعي تمام شد كه من فكر ميكردم حالا يكي از آقايان پا ميشود براي سخنراني، يك مرتبه جمعيت حركت كرد و منبري هم از ما بلند نشد يعني متوجه بودند كه جو ، جوري است كه اجازه نخواهند داد. در اين حال طلاب جواني كه آماده براي شعار بودند و شعار ميدادند يك باره يكي از آنها شروع كرد به شعار دادن اما به مجرد اين كه گفت:براي سلامتي حضرت آيتالله كه محبوس بود كه منظورش آقاي خميني است يا گفت آقاي خميني ،يك باره همين دم در ،حالا ديگر او هم مرده و نميخواهيم اسمش را ببريم مرحوم آقا شيخ غلامرضا خدا رحمتش كند، آقا شيخ غلامرضا زنجاني همان نزديك در ، پهلوي آقاي شريعتمداري كه بود و ما هم دم در نشسته بوديم يك دفعه صدا كرد "خفه شو !" . تا گفت "خفه شو" ما ديديم به يك صورت متشكل و تشكيلاتي و مطلع از گوشه و كنار جلسه همه گفتند "خفه شو!". عده اي دنبال اين خفه شو،در گنبد هم صدا ميپيچيد . يك مرتبه صداي سيلي محكمي برخاست كه نواختند به همان شعار بده و زدند او را.
او افتاد. اين جور كه معلوم شد افتاد و ديگر طبيعي است مجلس به هم خورد و تراكتها شروع شد پخش شدن و اعلاميه ها. به دنبال پخش كردن تراكت ها ، ما ديديم كه بله اينهايي كه دارند تراكت پخش ميكنند دارند ميزنند آنها را. ميزنند توي سر و كلهشان و ميكشانند آنها را از مسجد بيرون... در ضمن يك كار خيلي مزورانه هم ميكنند. مردم علاقه مند و زوار اين اعلاميه ها را و تراكت ها را بر ميدارند بخوانند. همين كه بر ميدارند مهرههايي پخش هستند در جلسه و ميگويند آقا نخوان پاره كن. اينها خود ساواكي ها هستندكه پخش ميكنند. اينها ساواكي هستند كه پخش ميكنند، بيندازيد، بيندازيد اينها ساواكي هستند، ميخواهند برايتان گرفتاري درست كنند.
خوب جمعيت از مسجد ميآمدند بيرون. دوستان با ناراحتي از جلسه بيرون ميآمدند. من هم آنجا بودم اين قضيه را هم بايد بگويم يك مقدار زيادي آن موقع پخش تراكت ها و اينها با من بود يعني يك حدودي جنبه مركزيت داشتم كه من به افراد ميدادم و اين ها پخش ميكردند.در واقع اين را هم به شوخي ميگويم اعوان و انصارمان اين بچهها بودند و جوانتر از من كه اعلاميهها را پخش ميكردند.
ما يك مرتبه نگاه كرديم ديديم اينها را بعضيها را زدند بعضي را دارند خلاصه ميكشانند ميبرند، بعضي ها آمدند كه دارند كتكمان ميزنند اصلاً ساواكي معرفي ميكنند ما را، مردم هم همه متحير هستند. عدهاي كه باقي ماندهاند كه من همان جا فكر كردم كه اگر اينها با اين موفقيت از جلسه بروند بيرون، آنها خيلي مغرور ميشوند و دنبالش ديگر نميشود كاركرد و اين بچه ها هم اگر اين جا اين كتك را بخورند و ملكوكشان هم بكنند، اينها ديگر قدرت بخش اعلاميه در آينده در جلسات ندارند.
اين مسئله بايد ادامه نيابد. همان طور كه شينده شد، موقعي كه اينها زدند و اوضاع متلاشي شد و رفتند و تتمه جمعيتي مانده بود در مسجد، خود مرحوم آقا شيخ غلامرضا ميگفت كه ديديد كه چه طوري زديم آنها را و چنين وچنان خواهيم كرد و پدرشان را در خواهيم آورد. از اين شعارها ميداد و ميرفت. ما احساس كرديم كه اين جا بايد بالاخره يك خطري را تحمل كرد و اين جو را شكاند و نگذاشت كه آنجا اين قضيه تمام بشود.
عده همين طور ايستاده بوديم، گفتند آقا چيه؟ عدهاي ميگفتند و الله ساواكي هستند. من هم شروع كردم حرف زدن، گفتم نخير ساواكي نيستند... اينها طلاب هستند، طرفدار آقاي خميني هستند، مخالف رژيم هستند، اعلاميه پخش كردند به نفع انقلاب و آقاي خميني و اينها را دارند ميزنند و تا شروع كرديم صحبت، عدهاي جمع شدند و چند نفري دور من، يك دفعه همان مأموريني كه باز مواظب بودند مسجد را كنترل كنند و به قول خودشان پاكسازي كنند، دويدند ببينند كه كيه كه دارد صحبت ميكند و چند نفر هم دورش را گرفتند تا آمدند چشمشان به من افتاد. به تناسب مدرسه حجتيه كه ما قبلاً بوديم ،بعضي از آنها من را ميشناختند. به من گفتند فلاني صحبت نكنيد برويد. من گفتم چرا صحبت نكنيم، اينها توضيح ميخواهند، من هم توضيح ميدهم.
رسما گفتند كه برويد كه ميزنيم و نميتوانيم تحمل كنيم. گفتم خوب ميزنيد كه ميدانم ميزنيد. ديديم كه ميزنيد ما هم آمادهايم كه بزنيد و ماها يا در درون ساواك كتك هاي ساواك را ميخوريم به خاطر امام وانقلاب يا اينجا در مسجد... اين هم كه تهديد ميكنيد ميدانيم كه ميزنيد و ميتوانيد هم بزنيد همان طوري كه زديد. اينها تا توجه كردند كه من دارم ادامه ميدهم فكر كردند مسئله را تمام كنند، يك مرتبه يكي دو تا تا سيلي و.... به سمت بدن من و كله من رها كردند وتلاش كردند من را از مسجد بيرون كنند.
هول ميدادند و كه من را از مسجد بيرون كنند. من تا آستانه ی در اينها توانستند من را بياورند . آستانه در محكم من در را گرفتم و افراد هم خشمگين و ناراحت. افراد هوادار انقلاب، اين مقاومت من كه دم در ايستادم و شروع كردم ادامه صحبت كردن يك دفععه ديدم جوري دور من حائل شدند افراد، همان لحظه هم كه خيلي هم حواسشان جمع نبود كه ديگر اينها دستشان نميرسد من را بزنند.
... كم كم يك وقت نگاه كردم ديدم حول و حوش من زد و خورد است.ديگر خلاصه به قول معروف مقاتله دارند طرفين، ديگر اين طرفي ها ميزنند آنها هم ميزنند باز اينها هم لحظه به لحظه خيلي سريع ميگذرد، من هم حرف ميزدم و داد وبيداد ميكردم. يك وقت متوجه شدم نه ديدم اصلاً وضع جوري شده كه آنها ديگر دارند فرار ميكنند. يعني خلاصه لشكر حق زياد شدند و آنها خودشان را در اقليت ديدند.»(2)
اين واقعه كه به شب ليله الضرب مشهور است سر و صداي زيادي كرد و باعث شهرت بيشتر كروبي شد.
وي بعد از مدتي فعاليتهاي خود را به تهران منتقل كرد.
زماني كه در تهران بود فعاليتي را براي رسيدگي به احوال خانواده ی زندانيان سياسي به همراهي برخي خيرين شروع كرد كه اين مسئله بر حساسيت ساواك افزود و به همين خاطر دستگير شد.
در سالهاي آخر حكومت شاه، محمد رضا پهلوي براي خواباندن آتش هيجان عمومي وانقلابي مردم ايران دست به اقدامات نمايشي زد و دستور آزادي برخي از زندانيان سياسي را صادر كرد.
مهدي كروبي جزو كساني بود كه در اين مرحله آزاد شد. البته جريان آزادي او از زندان با شرايط خاصي توام بود . به اين ترتبب كه بر اساس اخبار مطبوعات برخي از زندانيان سياسي مورد عفو شاه قرار گرفتند و براي تشكر شاه در يك اقدام گروهي مراسم سپاس را به جاي آوردند. مطبوعات آن زمان عكس دستجمعي اين افراد را منتشرکردند.
در ميان اين جمع ، چهره ی محي الدين انواري و مهدي كروبي مشخص بود. البته برخي اين اقدام را يك كار سياسي براي رهايي يافتن از زندان و ادامه همكاري با نيروهاي انقلابي دانستند و در برخي اظهارات ديگر آمده است كه اين جمع ، در يك عمل انجام شده قرار گرفتند بدین ترتیب که رژيم در يك حركت تبليغي ،آنان را دور هم جمع كرده بود و بدون اينكه زندانيان از ماهيت اين اقدام تبليغي باخبر باشند بعدها در مبطوعات ديدند كه حضور اين جمع را به عنوان شركت در مراسم ساواك قلمداد كرده اند.
به هر صورت مهدي كروبي از زندان آزاد ، و در سال 1358 از سوي امام خمینی به سرپرستي بنياد شهيد انقلاب اسلامي منصوب شد. بعد از استعفاي سيد محمد خوييني ها از سرپرستي حجاج بيت الله الحرام ، كروبي به فرمان امام به اين مقام منصوب شد. در زماني كه كروبي اين سمت را داشت حادثه تلخ و خونين مكه در سال 67 پيش آمد و در آن ، تعداد زیادی از حجاج ایرانی به طرز فجیعی کشته و مجروح و مصدوم شدند.
وي در دو دوره انتخابات مجلس نايب رييس و در دو دوره ديگر نيز به عنوان رييس مجلس انتخاب شد. وي عضو شوراي بازنگري قانون اساسي نیز بود.
در مجلس شوراي اسلامي زماني كه بحث راست گرايي و چپ گرايي پيش آمد جزو نيروهاي پیشتاز جريان چپ مجلس محسوب ميشد و همواره از سياستهاي دولت مير حسين موسوي حمايت ميكرد. او اگرچه در ابتداي امر از اعضاي جامعه روحانيت مبارز بود اما به علت مخالفتهايي كه با ادامه فعاليت مير حسين موسوي از سوي جامعه روحانيت مبارز شد ، كم كم اختلافات بين او و ديگر دوستان همفكرش با ديگر اعضاي جامعه روحانيت مبارز بالا گرفت . به ويژه زماني كه بنا شد براي انتخاب ليست مشترك در انتخابات مجلس رايزني هايي با هم داشته باشند. جريان اكثريت جامعه روحانيت مبارز براي پذيرفتن برخي از افراد در ليست خود اما و اگر هايي داشت. در نهايت در مورد گنجاندن نام كروبي و دعايي در ليست اين تشكل ، توافق حاصل شد اما با آوردن نام فخرالدين حجازي و موسوي خوييني ها در ليست موافقت نشد. حتي مطرح شد كه كروبي و دعايي در شهرستانها خود را به عنوان نامزد معرفي كنند. در پايان بعد از چانهزني بسيار كروبي در ليست جاي گرفت و نام دعايي از آن حذف شد.
اين مساله نارضايتي اقليت را در جامعه روحانيت مبارز برانگيخت. مهدي كروبي با فرستادن نامهاي براي مهدوي كني دبيركل جامعه روحانيت مبارز نسبت به روند انتخاب نامزدهاي پيشنهادي اعتراض و از ادامه فعاليت در اين تشكل كنارهگيري كرد. هر چند كه بعدها با ميانجي گري هاشمي رفسنجاني در رايگيري دوباره ، نام دعايي نيز در فهرست جامعه روحانيت مبارز گنجانده شد.
در آستانه ی انتخابات مجلس سوم، زماني كه مهدي كروبي در بستر بيماري بود، برخي از دوستان همفكرش نظير سيد محمد خاتمي و سيد محمد موسوي خوييني ها به عيادت او رفتند و در حين اين ديدار، بحثي پيرامون نحوه برخورد جناح راست با جريان اقليت مطرح و در همان جلسه ، تشكلي مستقل از جامعه روحانيت مبارز پایه گذاری شد. (3)
اولين اقدام روحانيون براي علني كردن موضوع، فرستادن نامه براي امام خمینی بود . در فرازهايي از آن نامه آمده : «تلاش فراواني توسط بعضي از برادران ما براي نزديك كردن نقطهنظرات در چارچوب اصول و موازين مورد قبول با ديگر روحانيون محترمي كه سالها با آنان فعاليت مشترك داشته، صورت گرفت كه متأسفانه به علت پافشاري آن آقايان بر روي مسايل و مواردي كه آنها را برخلاف مصلحت و موازين تشخيص ميداديم، به نتيجه نرسيد.» ( 4 )
امام نيز در پاسخ ، با يادآوري برخي از مسايل انقلاب ابراز داشتند " سير قضيه به همين شكلي است كه در نامه آوردهايد، انشعاب از تشكيلاتي براي اظهار عقيده مستقل و ايجاد تشكيلات جديد به معناي اختلاف نيست.....» (5)
به اين ترتيب مجمع روحانيون مبارز رسميت یافت . اين مسأله كه در آستانه ی سومين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي رخ داد، تا حدودي توازن قوا را كه تاكنون به نفع جامعه روحانيت مبارز بود، به هم زد.
مجمع روحانيون مبارز تهران، با شعار در اولويت دانستن بيچون و چراي محروميتزدايي و حمايت از كابينه ی ميرحسين موسوي به ميدان مبارزه سياسي آمدند و با ارايه ی ليست نامزدهاي خود كه شامل اكبر هاشمي رفسنجاني، مهدي كروبي، فخرالدين حجازي، هادي غفاري، حسين كمالي، گوهرالشريعه دستغيب، محسن نوربخش، سيدمحمود دعائي، محمدعلي صدوقي، عاتقه صديقي (همسر شهيد رجايي)، عباس شيباني، مصطفي معين، محمد اصغري، محمد سلامتي، مرضيه حديدچي (دباغ)، مرتضي الويري، حسن روحاني، محمدابراهيم اصغرزاده، عباس دوزدوزاني، حسين فروتن، مرتضي كتيرايي، عميد زنجاني، موسوي لاري، عيسي ولائي، محمدسعيد تسليمي، نجفقلي حبيبي و حسين مظفرينژاد، می شد ، حضور مؤثري در انتخابات داشتند و در دو مرحله، همه نامزدهاي پيشنهادي آنان به مجلس شوراي اسلامي راه يافتند.(6)
بعد از اتتخاب هاشمي رفسنجاني به عنوان رييس جمهور، دوره ی مير حسين موسوي و سياستهاي دولت او به پايان رسيد. نيروهاي چپ مجلس نيز احساس كردند كه با شرايط جديدی مواجه اند و در عين حال ترديدهايي نيز براي شركت در چهارمين دوره انتخابات داشتند. به خصوص اينكه مسئله ی نظارت استصوابي نيز مطرح شد و عدهاي از نيروهاي چپ رد صلاحيت شدند.
از همان آغاز مشخص بود كه در اين دوره، شمار بسياري از هواداران جريان چپ در جريان بررسي صلاحيت شوراي نگهبان و هيأتهاي اجرايي و نظارت، از گردونه ی رقابت باز ميمانند. بنا بر برخي گزارشها، پس از ثبت نام داوطلبان در اسفند سال 1370، خبر رسيد كه 41 نفر از نامزدها رد صلاحيت شدند كه قريب به اتفاق آنها از بين نيروهاي طيف چپ بودند. مجمع روحانيون و گروههاي همسو تصميم گرفتند در انتخابات شركت نكنند، اما بعدها بنا به توصيه رهبري، با انتشار بيانيهاي عزم خود را براي حضور در انتخاب اعلام و عنوان كردند كه تنها به خاطر رهبري در اين عرصه شركت ميكنند.(7)
عليرغم اين اتفاقات مجمع روحانيون مبارز در انتخابات شركت كرد و با توجه به اينكه با روي كار آمدن كابينه هاشمي رفسنجاني جامعه ايران منتظر تحقق شرايط جديد بود و حضور نمايندگان منتسب به جريان چپ را در مجلس شوراي اسلامي با توجه به انتقاداتي كه به عملكرد هاشمي داشتند مانعي براي پيگيري سياستهاي اقتصادي رييس جمهور تشخيص داده بود و از سوي ديگر جريان رقيب تبليغات منفي عليه نيروهاي مجمع روحانيون مبارز آغاز كرده و حتي در برخي از محافل و مجالس شايعاتي از قبيل ولخرجيهاي كروبي در جريان برگزاري مراسم عروسي براي فرزندش مطرح شده بود ، وي و ديگر دوستانش در انتخابات چهارمين دوره مجلس شوراي اسلامي توفيقي براي كسب آرا بدست نياورند.
بعد از شكست در انتخابات ، كروبي مدتي به عنوان توليت آستانه حضرت عبدالعظيم حسني فعاليت كرد. البته از اين پس مجمع روحانيون مبارز در انزواي سياسي فرو رفت و در انتخابات نامزدهاي پيشنهادي خود را معرفي نميكرد و تنها روزنامه سلام به عنوان ارگان اين تشكل فعاليت مطبوعاتي داشت و برخي مواقع سخنان مهدي كروبي را به عنوان دبير كل مجمع روحانيون مبارز انعكاس ميداد.
در آستانه ی برگزاري انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري، اين حزب دست به تقلايي تازه زد و با تلاش پيگر خود سيد محمد خاتمي را راضي به شركت در انتخابات كرد.
كروبي در اين زمينه ميگويد: «روزي كه ما آقاي خاتمي را راضي به شركت در انتخابات كرديم به رييس محترم جمهور و دفتر مقام معظم رهبري عرض كردم كه ما آقايي را وارد صحنه كرديم. حالا كه وارد صحنه شد او داراي حيثيت و شخصيتي است و اگر بخواهد مورد تعرض قرار بگيرد ما ناگزيريم از او دفاع كنيم. گفتم خلاصه ما غيرتمند هستيم و حاضر نيستيم كسي را كه به ميدان وارد كرديم او را رها كنيم. روزهايي كه به آقاي خاتمي اصرار ميكرديم و او زير بار نميرفت و ميگفت: شما به من ميگوييد بيا من به ميدان ميآيم. بعد ممكن است تندي و پرخاش و هتاكي و حمله صورت گيرد. گفتيم مطمئن باش نميگذاريم تنها بماني.
به هر صورت او در آن ايام تلاش ويژه ای در دفاع از خاتمي از خود نشان داد و حتي به صورت شخصي اقدام به پاسخگويي كرد.
كروبي بارها با سخنرانيهاي متعدد دفاع جانانهاي از خاتمي كرد و در مقابل تبليغات منفي جريان راست عليه وی واكنش نشان داد.
وی در اجتماع مردم در مسجد اعظم قم ضمن انتقاد از عملكرد جناح مقابل و نكوهش عمليات رواني آنان در تخريب شخصيت خاتمي بر اين مسأله تأكيد كرد كه او و دوستانش در دفاع از خاتمي، كوتاه نخواهند آمد.
در ايام برگزاري انتخابات ششمين دوره مجلس شوراي اسلامي، كروبي نيز خود را به عنوان نامزد معرفي كرد. كروبي بر اساس اعلام نتايج انتخابات ششمين دوره مجلس، رتبه 26 را در ميان ليست 30 نفره نمايندگان تهران را كسب كرد و البته اين نتيجه ی نه چندان مطلوب گرچه شرايط را براي حضور او در مجلس فراهم ساخت اما در عين حال اعتراض او را به نحوه شمارش آرا در پي داشت.
زماني كه مجلس تشكيل شد. برخي از نمايندگان دوم خردادي از جمله اعضاي حزب مشاركت قصد انتخاب فردي از ميان خود به عنوان رييس مجلس را داشتند اما به خاطر سن و تجربه و حمايت نيروهاي اقليت مجلس ششم از رياست كروبي ،در نهايت ناچار به موافقت با معرفي او به عنوان رييس مجلس شدند.
در اوايل كار مجلس بود كه بحث تغيير قانون مطبوعات پيش آمد اما با نامه ی رهبري، كروبي از در دستور كار قرار دادن اين موضوع پرهيز كرد. اين مسئله اعتراض جمعي از نمايندگان از جمله علی مزروعي را در پي داشت كه با واكنش تند كروبي به اين عنوان كه دستور رهبري يكي از شئونات اختيارات ولي فقيه است مواجه شد.
اين اقدام كروبي مورد ستايش بسياري از نمايندگان و فعالان سياسي قرار گرفت.
برخورد كروبي با ماجراي دستگيري حسين لقمانيان نماينده مردم همدان يكي ديگر از اتفاقات جالب دوران رياست كروبي در مجلس ششم است. او در واكنش به اين مسئله ضمن ابراز ناخرسندي از دستگيري لقمانيان اعلام كرد كه با اين شرايط قادر به اداره جلسه نيست و به دفتر نمايندگي خود در مجلس پناه ميبرد. اين اقدام عده اي نمايندگان جناح اقليت را واداشت كه با نوشتن نامهاي خطاب به رهبري از ايشان براي لقمانيان درخواست عفو كنند. طبعا با پذيرش اين درخواست از سوي مقام معظم رهبري اين غائله فروکش کرد.
از ديگر مسائلي كه در مورد كروبي در دوران رياست بر مجلس شوراي اسلامي اتقاق افتاد بحث سخنراني سيد هاشم آقاجري در همدان بود كه در انتقاد از روحانيت مطالبي را مطرح كرد. اين مسئله با اعتراض كروبي مواجه شد و وي در عين حال حكم صادره در مورد آقاجري را ننگين خواند كه تا مدتي اين تعبير در ادبيات نشريات دوم خردادي براي تخطئه عملكرد قوه قضاييه به کار برده می شد.
انتقادهايي كه او به شوراي نگهبان داشت بازتابهاي مختلفي پيدا مي كرد. " شوراي نگهبان چارچوب قانون را هم نميپذيرد، به نام شوراي نگهبان دوپينگ نكنيدو شوراي نگهبان وارد رقابت سياسي با جريان مورد تأييد امام شده است" از جمله موارد اعتراض او بود.
وي در مقطعي در نطق خود در مجلس شوراي اسلامي، احمد جنتي را كه در خطبه هاي نماز جمعه در باره رد صلاحيتها صحبت كرده بود مخاطب قرار داد.
با وجود اينكه وي در نقد شوراي نگهبان در بحث رد صلاحيتها جدي بود اما همواره از عملكرد افراطيون دوم خرداد هم گلايه داشت. او حركت نمايندگان را در بحث تحصن در مجلس شوراي اسلامي نميپذيرفت و خواستار پايان دادن به آن بود. از سويي ديگر وي در مقابل برخي از جريانهاي دوم خردادي كه خواستار تحريم انتخابات بودند ايستادگي كرد و خود را به عنوان يكي از نامزدهاي انتخابات مطرح نمود.
اقدام وي قدرداني رهبری را در پي داشت و حتي زماني كه او در انتخابات مجلس هفتم موفق به كسب آراي لازم براي ورود به مجلس شوراي اسلامي نشد، نامه ی محبت آميز همراه با ابراز تاسف از عدم توفيق او براي ورود به مجلس از سوي مقام معظم رهبري برايش ارسال شد.
زماني كه بحث انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري مطرح شد بسياري از ناظران سياسي ميدانستند كه با توجه به اختلافات موجود ميان جريان اصلاحات ، آنها بر سر يك نامزد واحد به توافق نخواهد رسيد. از همان ابتدا مشخص بود كه كروبي گلايههاي زيادي از مشاركتي ها و دوستان آنها در مجلس و بيرون از مجلس دارد و در موسم انتخابات اين صف كشيها تمايز بیشتری خواهد یافت .
وي به عنوان يكي از نامزدهاي نهمين دوره ی انتخابات رياست جمهوري فعاليت تبليغي خود را آغاز و شعار انتخاباتي معروف خود مبني بر اهداي ماهيانه 50 هزار تومان به هر ايراني بالاي 18 را اعلام كرد. اين ترفند انتخاباتي در عين حال كه حرف و حديثهايي را در پي داشت، توجه برخي طبقات محروم جامعه را به او جلب كرد. به همين خاطر بود كه در ايام شمارش آرا انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري رقابتي تنگاتنگ با هاشمي رفسنجاني و محمود احمدينژاد داشت و جمله ی معروف او كه " تا قبل از خواب شبانه اوضاع شمارش آرا خوب بود و بعد از اينكه از خواب برخاسته وضعيت دگرگون شده است " ناظر به همين موضوع بود.
كروبي بعد از اعلام نتيجه انتخابات رياست جهموري نهم ، تا مدتي با سياست قهر كرد اما كمي بعد خبر رسيد كه او درصدد تشكيل حزبي به نام اعتماد ملي است.
اين حزب و روزنامهاي كه به همين نام منتشر ميشود مهمترين فعاليت سياسي كروبي و دوستان او ست . وي علي رغم اين كه همچنان خود را به اصول اصلاح طلبي وفادار ميداند ، انتقادات تند و تيزي را از جريان دوم خرداد بخصوص اعضاي جبهه مشاركت مطرح ميكند، گلايههايي كه عصبانيت برخي از چهرههاي دوم خردادي را هم در پي داشته است. این در حالی است که اصلاح طلبان ، تدارك گستردهاي بر اي حضور در هشتمين دوره ی انتخابات مجلس هشتم دیده اند.
----------------
1- واحد آرشيو تاريخ شفاهي دفتر ادبيات حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، مصاحبه با مهدي كروبي، نوار شماره يك
2- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، خاطرات شفاهي مهدي كروبي، شماره بازيابي 736، تاريخ مصاحبه: 10/5/1361، نوار دوم، صفحات 9 تا 16
3- جامعه چند صدايي، علياكبر محتشميپور، ص 38
4- مجموعه بيانيههاي روحانيون مبارز تهران، ص 8
5- صحيفه امام، جلد 21، ص 28
6- مجموعه بيانيههاي روحانيون مبارز تهران، ص 24
7- مقاله مهدي كروبي با عنوان تاريخچه نظارت استصوابي، در كتاب نظارت استصوابي به اهتمام روابط عمومي دفتر تحكيم وحدت ـ نشر افكار، اول، زمستان 78، ص 90 و 91
8-