bato-adv
کد خبر: ۷۴۵۷۹

«اخراجی‌های3» و آن خط سومی که منم!

مهدی تراب بیگی
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۲ - ۳۱ فروردين ۱۳۹۰


فرارو- «یکی خط نوشتی که هم خود خواندی و هم خلق، دومی، خط نبشتی که تنها خود خواندی و سومی، خط نبشتی که نه خود خوندی و نه خلق!» چیزی در همین مایه‌ها شاید بتوان به رسم شمس تبریزی، «اخراجی‌های3» را خط سوم ده‌نمکی قلمداد کرد.

به گزارش سرویس فرهنگی هنری فرارو، نوشتن در باب فیلمی که به هیچ قاعده‌ و اصول تکنیکی پایبند نباشد (نه اینکه ساختارشکنانه باشد که نیست) افتادن در بازی بی قاعده‌ای است که خود فیلم در آن دست و پا می‌زند، بحث بر سر بی‌نظمی نیست که به قول نیچه همان هم نظمی دارد، بحث بر سر آشفتگی است.

نوعی از آشفتگی که در فقدان گشتالت، با نیروی گریز از محور روایت به هیچ کلیتی وفادار نیست و محصولش ساختاری از هم گسیخته است، که ذهن مخاطب را به جای درگیری و فهم، آشفته می‌کند.

برادران لومیر به عنوان اولین سینماگران غریزی تاریخ، روی همین ظرفیت گشتالتی ذهن آدمی دست گذاشتند و با یک سری فریم‌های پشت سرهم و پراکنده، مفهومی از معنا و حرکت را در ذهن مخاطب به وجود آوردند تا بعدها کامل‌ترش بشود آنچه ما به عنوان سینما می‌شناسیم.

طبق نظریه گشتالت، مغز مخاطب برای درک و پیوند ذهنی اجزای یک پدیده نیاز دارد با یک ارتباط منطقی به یک ساختار کلی برسد، به عبارتی دیگر به شکلی پیچیده تمام اجزاء پراکنده را در قالب یک موضوع واحد جمع بندی کرده و درنهایت یک درک کلی از آن موضوع حاصل ‌کند، مشروط به اینکه  خود اجزاء به چنین امری تن دهند و ساز مخالف نزنند.

از همین ناحیه، حفره‌ی اساسی «اخراجی‌های3» به هندسه‌ی معیوب ساختارش بر‌می‌گردد که به هیچ صراطی مستقیم نیست و با ذهنیت مخاطب سر سازگاری ندارد. عوامل فیلم برای رفع چنین مشکل حیاتی به ایجاد موقعیت یک برنامه‌ی تلویزیونی بسنده کرده تا مثلا یک نخ تسبیحی به مهره‌های سرگردان کار وارد کنند.

فرم پریشان و آشفته‌ی فیلم بی‌آنکه در خدمت محتوای اثر باشد (مثلا نشان دادن فضایی مغشوش و شلوغ موسم انتخابات) به خدمت خود مخاطب می‌رسد، در فینال محتوم فیلم، مخاطب سرگشته (یک جورهایی شبیه به خود شخصیت ایران فیلم) حتی قادر نیست داستان آنچه را دیده مرور کرده و آن کلیت ضروری و حیاتی فیلم را به عنوان یک محصول سینمایی در ذهنش جمع و جور کند. 

هرچند یافتن یک خط داستانی مختصر و مفید در این فیلم کار قریب به غیر ممکنی محسوب می‌شود اما به نظر می‌رسد آن خط محوری که از خط سوم ده‌نمکی دریافت می‌شود داستان دختری جوان است که باید واقعیت پیرامونش را فراتر از آنچه به نظر می‌رسد دریافت کند، از این نظر «ایران فیلم» عکاس شده تا مخاطب دربیابد که شخصیتی است که با چشم سر و ظاهر سروکار دارد. 

از قضا شخصیت ایران (فارغ از وضوح سمبلیک و آزاردهنده‌اش) به مثابه مخاطب خود فیلم در نظر گرفته شده تا فارغ از رنگ و لعاب‌های موجود جامعه و فضای دو رنگی (مثلا قرمز و آبی) به بی‌رنگی و زلالی نائل شود. صرف نظر از تحول ناگهانی ایران و نائل شدنش، دریافت تحول تماشاگران به تحقیق میدانی وسیعی نیاز دارد. 

از این‌ها گذشته «اخراجی‌های3» مثل هر فیلم دیگری ارجاعات خارج از متن دارد، از مصادیق و مفاهیم سیاسی گرفته تا ارجاع به ویدئو کلیپ‌های لس‌آنجلسی، اما عنصری که سینمای او را تا حدودی ویژه می‌کند غلبه‌ی ناجور حاشیه بر متن است.

به نظر می‌رسد شیوع حواشی مربوط به سه گانه‌‌ی ده‌نمکی با یک حالت تصاعدی روبرو بوده که در این میان سهم این آخری از همه بیشتر است، واما راه افتادن موج ناجوری با عنوان تحریم، از قضا همان آداب معیوب دموکراسی را که موضوع هجو و نقد فیلم ده‌نمکی است تایید می‌کند. 

ده‌نمکی شبیه‌ترین به شخصیت کریم فیلمش است که وقتی قرار است حرف حقی بزند بی آنکه چندان در پی مصلحت باشد خونش به جوش می‌آید و همه را باهم می‌نوازد و با یک چوب می‌راند، به همین خاطر است که خود ده‌نمکی را با آلترناتیو آرمانی و طرح مبهم مدینه‌ فاضله‌ای که در اثرش دنبال می‌کند، نمی‌توان به سادگی به طرفداری از جریان خاصی متهم کرد.

صرف نظر از ایراداتی که به اسلوب فیلم‌سازی ده‌نمکی وارد است یکی از نقاط ضعف اساسی او را باید به حساب فقدان یک روحیه‌ی قصه‌گویی گذاشت که بیشتر از آنکه در پی چگونه گفتن باشد درگیر چه‌گفتن است، چیزی که تلویحا در گفت‌گوهایش مدام به آن اشاره کرده است. 

حتی در خود اثر، یک جایی از فیلم شخصیت سید، رو به مخاطب، خطاب به شخصیت ایران فیلم، نطقش را با این حرف شروع می‌کند که: نمیخوام برات قصه بگم! این از شفاف‌ترین و صادقانه‌ترین حدیث نفس‌های است که یک سینماگر می‌تواند در اثرش به آن گریز زده باشد.

درست است، قرار نیست قصه و درام تنها نقطه‌ی اتکای یک اثر سینمایی به حساب بیایند، اما نکته اصلی اینجاست، در فقدان قصه به چه دست‌آویزی می‌توان متوسل شد؟ یک موقعیت گیرا؟ شخصیت‌های جاندار؟ موضوع جذاب؟ یا یک سری شوخی‌ها و نکات خنده‌آوری که مثلا یکی مثل حمید ماهی‌صفت، یک‌تنه قادر به انجامشان است.

اما در این میان پلان‌های قابل دفاعی در کار می‌توان سراغ داشت  عموما در دسته نماهای خارجی قرار می‌گیرند، برخلاف نوسان بالای سطح بازی‌ها، بازی سیاهی‌لشکرها  از یک یکپارچگی مناسبی برخوردارترند و نشان می‌دهد که ده نمکی نه در کمدی نه در درام و ملو درام که اتفاقا در سینمای مستند موفق‌تر خواهد بود...حال ملال گیرد یا پند.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین