در ادامه مجموعه نشستهاي گروه فلسفه غرب موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، دكتر شهين اعواني، عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران درباره «اخلاق كانتي: وظيفهگرا يا تكليفگرا؟» سخنراني كرد.
وي در آغاز اين نشست به تعريف اصطلاحات مورد بحث در سخنراني خود پرداخت و گفت: «در نتيجهگرايي/ پيامدگرايي بايد كاري را انجام داد كه بيشترين نتيجه يا پيامدهاي خوب را بهبار ميآورد و در نانتيجهگرايي/ ناپيامدگرايي برخي كارها نظير ظلم يا كشتن افراد بيگناه، فينفسه نادرست است، نه بهخاطر پيامدها يا نتايج بدي كه از آن عمل حاصل ميشود. خودآييني/ استقلال نيز قوهيي است كه قوانين را به صورت وظيفه درميآورد. مفهوم وظيفه مستلزم پيروي از قانون است و خودآييني اساس كرامت طبيعت انسان و هرگونه طبيعت عقلاني است.»
همچنين در خودخلقي مدام هم انسان خالق خود و خالق ارزشها و معيارهاست و قضيه قاعده زرين نيز اينچنين است كه با ديگران فقط آنگونه رفتار كن كه رضايت ميدهي در همان موقعيت با تو رفتار شود.
عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران در ادامه به اخلاق وظيفهگرا اشاره كرد و ادامه داد: «اخلاق هنجاري تمام رويكردهايي را شامل ميشود كه معتقدند خوبي عمل هيچ ربط و نسبتي با اين موضوع ندارد كه اين عمل تا چه اندازه ذاتا نتايج يا پيامدهاي خوب به بار ميآورد.
وي سپس به نظر هيوم و نقد كانت بر او پرداخت و تصريح كرد: «كانت اين پرسش را طرح ميكند كه آيا اين امر به منتها درجه ضرورت ندارد كه فلسفه اخلاق نابي پيريزي كنيم كه بهكلي از هر آنچه تجربي است، فارغ باشد؟ منتقدان كانت اما در مقابل اين سوال را مطرح ميكنند كه آيا اصولا محورقراردادن كردار كاملا عاقلانه طريق صواب در رويكرد به اخلاق است؟ اين پژوهشگر فلسفه كانت يادآور شد: كانت در پاسخ به هيوم معتقد است بين احساس و عقل رابطهيي وجود ندارد. عقلانيت در كل مفهوم عقلانيت، جايگاه اخلاقي دارد و هيچكس نميتواند از اداي تكليف خودداري كند. بنابراين آنچه براي من تكليف است براي هر كس ديگري هم كه در موقعيت مشابه من باشد، صادق است و به بيان ديگر تكليف اخلاقي همگان مشابه است.»
وي با تاكيد بر اينكه كانت دو معنا براي وظيفه در نظر دارد، يكي وظيفه از بيرون و ديگري وظيفه از درون، تصريح كرد: «وظيفه از درون وظيفهيي است كه فرد از درون به آن ميرسد. از نظر كانت انسان موجودي خردمند است كه از دو عقل نظري و عملي برخوردار است كه عقل عملي در خدمت اراده نيك است. اين عقل همان وجدان است كه دستورات آن به صورت فطري در همه انسانها موجود است. كانت وظيفه را به اراده برميگرداند و اراده را به انسان نسبت ميدهد. اما اين وظيفه بيشتر نياز به آشكار كردن دارد تا آموختن.»
عضو هيات علمي موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران خاطرنشان كرد: «كانت از همه كارهايي كه مخالف وظيفهاند، چشمپوشي ميكند. از نظر وي درباره چنين كارهايي اين پرسش كه آيا ريشه آنها وظيفه است يا نه، هرگز نميتواند پيش بيايد چون در اصل با وظيفه ناسازگارند. همچنين آن كارهايي را كه مطابق وظيفهاند ولي ما انسان ها هيچگونه ميل مستقيمي نسبت به انجام آنها نداريم بلكه آنها را به انگيزه ميل ديگر انجام ميدهيم، كنار ميگذارد. در اين صورت ملاكي در دست داريم كه تشخيص دهيم كاري را مطابق وظيفه انجام ميدهيم يا خير.»
وي افزود:«از نظر كانت اخلاق مبتني بر نظريه فرمان الهي يك اخلاق وظيفهگراست اما وي در اين جا شرطي ميگذارد مبني بر اينكه دين به صورت عشق، ميل و فرمان از درون پذيرفته شده باشد نه به عنوان امري بيروني. اعواني ادامه داد: از نظر كانت انسان خود غايت است و انسانيت انسان هدف غايي اخلاق كانت است. از اين رو هيچ چيز همعرض او نيست و ارزش هر انسان فقط به كرامت اوست. اما ايرادي به كانت گرفته شد و آن اين بود كه با طرح مساله وظيفه، مسووليت انسان چگونه تعريف ميشود و اين مسووليت در قبال كيست؟ كانت ميگويد اگر توسل به كليسا به معناي رفع مسووليت انسان از خود باشد اين موضوع وظيفه نيست بلكه از انسانيت جدا شدن است.»
وي در ادامه با اشاره به اينكه از نظر كانت، وجدان، آگاهي از يك دادگاه دروني در وجود انسان است كه افكار انسان در پيشگاه آن، يكديگر را متهم يا تبرئه ميكنند، گفت: «وجدان در واقع، قاضي همراه است كه بر اساس تكليف قضاوت ميكند. مفهوم تكليف هم فينفسه عبارت است از مفهوم يك گزينش آزاد ضروري و اجباري به موجب قانون دروني (خودآييني) كه دستور اخلاقي، اين اجبار را از طريق «امر مطلق» اظهار ميكند.»
اين پژوهشگر فلسفه اخلاق اظهار كرد: «كانت به دو فلسفه فضيلت و حق اشاره ميكند كه اولي تحت فرمان قوانين دروني است و دومي مشتمل بر قوانيني است كه متناسب با قوانين بيرونياند. بسياري از انديشمندان از همينجا كانت را فضيلتگرا ميدانند در حالي كه كانت فضيلت و تكليف را با هم مرتبط ميداند و به بيان ديگر در فلسفه وي رابطه فضيلت و سعادت قطع شده و تكليف اساس فضيلت انساني قرار ميگيرد؛ چرا كه سعادت نتيجهگراست و از احوال عاطفي انسان ناشي ميشود.»
وي افزود: «كانت ميگويد بر اساس ضابطهيي عمل كن كه به موجب آن بتواني اراده كني كه آن اراده ضابطهيي جهانشمول شود. در اينجا امر مطلقي مراد است كه يگانه پايه اخلاق شمرده ميشود و از اين رو است كه كانت به عنوان مثال ميگويد بايد راستگو باشي.»