تاریخ مصرف هویج و چماق من نميدانم چرا همه به طنزنويسها گير مي دهند اما به سياستمدارها كاري ندارند. مثلا همين آقاي "جواد وعیدی" معاون رئیس گروه مذاكره كنندگان هستهای ایران كه اين روزها همهاش از خانم رايس و چماق و هويج حرف ميزند. وعيدي خطاب به كاندوليزا رايس اعلام کرده «تاریخ مصرف روش کهنه هویج وچماق گذشته است» و ديگر اين چيزها جواب نمي دهد. بدتر از همه اينكه اين حرفها در مورد مسائل هستهاي رد و بدل ميشود. حالا كافيست كه مثلا من بيچاره از چيزهاي كوچكي مثل هسته تا چيزهاي متوسطي مثل هويج تا چيزهاي نسبتا بزرگي مثل چماق و باتوم ( كه البته ممكن است به نظر ما بزرگ بيايد و به نظر بعضي ها اصلا هيچي نيايد!) چيزي بنويسم. همين خواننده ها به صلابهام ميكشند كه اي بيحياي فلان فلان شده، اين حرفها چيه كه ميزني. هرچند كه به نظر من تاریخ مصرف روش کهنه هویج وچماق هنوز نگذشته است!
جشن كتابسوزان دبيركل نهاد كتابخانههاي عمومي ایران اعلام کردهاست، «طرح جمعآوری کتابهای منفی از کتابخانههای سراسر کشور به زودی اجرا خواهد شد.» بنابراين از اين به بعد –تا زمان نابودي كتابخانههاي كشور- در كتابخانهها فقط شاهد كتابهاي مثبت خواهيم بود.
عضو كتابخانه: سلام. كتاب "چنين گفت زرتشت" رو ميخواستم. كدش چنده؟
متصدي: اين كتاب جمع شده. مي خواي جاش چنين گفت معجزه هزاره سوم رو بدم؟
عضو كتابخانه: نه. پس لطفا كتاب رام كردن زن سركش رو بديد. اثر ويليام شكسپير.
متصدي: هيسس. اسم اون آدم رو دي گه نياري ها. از اون كتابها هم اصلا نداريم. ميخواي جاش بيوگرافي فاطمه رجبي رو بهت بدم؟
عضو كتابخانه: نه بابا اونو كه امور تربيتي مدرسه بچهم مجاني بهشون داده. اشكال نداره. لطفا يه كتاب راهنماي آشپزي بديد.
متصدي: اين كتابها رو هم چون تشخيص دادن كه مال طبقه مرفهين هست جمع كردن. ولي در عوض كتاب راهنماي "چگونه دختر شانزدهساله در آشپزخانه به انرژي هستهاي دست يافت" رو برات ميارم. خيلي عاليه، نويسنده قصه هم خود دكتر احمدينژاده.
عضو كتابخانه: نه قربونت شم. اونو فيلمشو سه بار ديدم، كتابش به دردم نميخوره. شما چي پيشنهاد ميدين؟
متصدي: اگه كتاب علمي ميخواي فعلا فقط "خواص معجزه آساي اسيد سولفوريك" تاليف ع.پورمحمدي رو داريم و "How can we change money to shit" از انتشارات بانك مركزي رو داريم.
عضو كتابخانه: كي حوصله خوندن اين كتابها رو داره. كتاب سرگرم كننده ندارين؟
متصدي: جلد پنجاه و سوم سفرهاي استاني رو ببر. پسرم خونده بود كلي خنديده بود. آخرش هم يه عالمه عكسهاي بامزه داره.
عضو كتابخانه: خوبه همينو بدين لطفا.
متصدي: نداريم كه الان. بايد بري تو صف!
غضنفرهاي اصلاحات، متحد شويد!خدا پدر و مادر اين آقاي كروبي را بيامرزد كه به خاطر يك چرت نيمساعته سر صبحِ شمارش آرا، رفت حزب حزيب اعتماد ملي را تشكيل داد و علاوه بر خودِ قربانش بروم چند نفر آدم بامزه ديگز مثل ابراهيم اصغرزاده و الياس حضرتي را هم سوژه ما كرد. البته ابراهيم اصغرزاده – متخلص به غضنفر اصلاحات- از ديرباز سوژه خوبي بود ولي حالا كه در ليست اعتماد ملي قرار گرفته و به تبعيت از مهدي كروبي (از ديروز الگور اليگودرز نامش نهاديم!) چپ و راست عليه دوم خرداديها و خاتمي با خبرگزاريهاي خوشنامي مثل فارس مصاحبه ميكند؛ واقعا براي من حكم موهبت الهي دارد. البته سرليست اعتماد ملي، يعني رسول منتجبنيا اعلام كرده كه اگر او و همقطارانش به مجلس راه پيدا كنند طرح هر ايراني پنجاه هزارتومان كروبي را با جديت دنبال ميكنند ولي نه كسي حرفهاي او را جدي ميگيرد و نه من تا اصغرزاده و حضرتي را دارم نيازي به منتجبنيا دارم. شما را به خدا وقتي اصغرزاده از تندروي دوم خرداديها انتقاد كند و الياس حضرتي بگويد «اگر آقاي كروبي روزي رئيسجمهور اين مملكت شود، همه مردم بايد به خودشان ببالند»، جايي براي باقي غضافره ميماند؟
يك بوسه براي احمد توكلياحمد توكلي اعلام كرده كه حاضر است دست احمدينژاد را ببوسد به شرطي كه او چند تا كار انجام بدهد. به گزارش سايت مستقلِ "نيست بر لوح دلش جز الف قامت يار" ؛ اين شروط اينها هستند:
1.تعیین گروهي برای بررسی طرح های عمرانی و پالایش و اولویت بندی آنها. محدود کردن طرح های عمرانی به اندازه ظرفیت مالی، اقتصادی، فنی، نيروي انساني، مديريتي و نظارتي کشور با هدف مهار رشد نقدینگی و کاهش سریع نرخ تورم. 2. تعیین گروهي از مسوولان دولتی و نمایندگان تشکل های بخش خصوصی برای پالایش قوانین، رویه های و مقررات ضد تولیدی کشور با هدف حذف موانع تولید و سرمایه گذاری و اقتصادی شدن سرمایه گذاری های اشتغال زا در ایران. 3. اجرای قانون سیاستهای کلی اصل 44 و شروع آن از بند الف سیاستهای ابلاغی (آزدسازی و انحصار زدایی و حذف مقررات ضد تولید و سرمایه گذاری). 4. اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری با هدف کارآمد شدن نظام اداری کشور، حذف زمینه ها و ریشه های مفاسد اداری، عادلانه شدن استخدامها و پرداختی های دولتی به ویژه در بخش های بهداشت و درمان و آموزش و پرورش و نیز احیای حقوق بازنشستگان. 5. اگر آقای احمدی نژاد هر 4 پیشنهاد فوق را به درستی انجام دهد و اثر آنرا در مهار تورم، رشد تولید و اشتغال مقرون به صرفه شدن سرمایه گذاری تولیدی در ایران، کاهش حجم و تصدی های نابجای دولتی، کارآمد شدن نظام اداری، حذف زمینه های فساد و ایجاد عدالت در پرداخت به کارکنان دولت ببینم، از طرف همه ملت دست و بازوی ایشان را می بوسم و خواسته پنجم را به ایشان تخفیف می دهم.
چون خواسته پنجم خيلي لوس و بيمزه بود من بجايش يك جوك برايتان تعريف ميكنم كه يك وقت از سرما يخ نزنيد. ميگويند يك روز يك فرشته بر يكي از اجداد ما ظاهر شد و گفت يك آرزو كند تا او برايش برآورده كند. آن بنده خدا هم آرزو كرد كه از اوسر درياي خزر يك راه باز شود. فرشته كلي عجز و لابه كرد كه اين آرزو خيلي خرج برميدارد و بجايش يك چيز ديگر بخواهد. جد كبير ما آرزو كرد كه لهجهاش درست شود. فرشته بار و بنديلش را جمع كرد و به طرف درياي خزر راه افتاد! (تلخيص و ويرايش و تحريف از م.ف!)
ضمنا من هم يك سوال دارم از جناب آقاي توكلي، دارنده مدرك دكتري اقتصاد، و آن هم اينست كه با اين فضل و كمالات، چطور در سال هشتاد و سه و در دولت قبلي به اين نتيجه رسيدند كه قيمت بنزين وارداتي بيشتر از هشتاد تومان نيست و اضافه بهاي آن به جيب دولت مي رود؟! (
لينك مطلب در سايت مجلس شوراي اسلامي) اگر پاسخ قانع كنندهاي بدهند هم قبول ميكنيم كه كلا موضگيريهاي موسمي ايشان ربطي به انتخابات و جلب محبوبيت ندارد و هم من حاضرم هرجايشان را كه فرمودند ببوسم!
پل هواييولم كن آقاي توكلي؛ زشته! شما شوخي هم سرت نميشه؟ از من و شما گذشته آقا...!