bato-adv
کد خبر: ۹۱۱۹۷
به مناسبت سالمرگ کلنل پسیان

برخاستن نظامیان در سپهر سیاست ایران (2)

قاسم توکلی
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۷ - ۱۴ مهر ۱۳۹۰


فرارو- «در جامعه آرزوی پيدا شدن مردی كه همت كرده كشور را از اين منجلاب بيرون بياورد، پرورده می شد. ديكتاتور يا يك حكومت قوی يا هر چه كه می خواهد باشد... اين تنها فكر من نبود همه آن را می خواستند.» همانطور که ملک الشعرای بهار در این جملات توصیف می کند، 15سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه جامعه ناامید از تحقق مطالبات طرح شده بدنبال مردی بود که به سرگردانی و آشفتگی موجود پایان دهد.

میرزا کوچک خان، شیخ محمد خیابانی، کلنل پسیان و رضاخان نامزدهای احتمالی ای بودند که هر یک شانس این را داشتند که آن «مرد» مورد نظر باشند. اما انطباق بیشتر با شرایط داخلی و خارجی بود که تعیین می کرد چه کسی انتخاب می شود. برایند نیروهای سیاسی و اجتماعی در داخل میل به انبساط و گریز از مرکز داشت، اما آنچه که خواست افکار عمومی بود و معادلات قدرت در نظام بین الملل ایجاب می کرد انقباض و تمرکز نیروها حول یک قطب مشخص بود. انطباق با الزامات زمانه و همسو شدن با خواست داخلی و خارجی (که به صورتی استثنایی و در یک لحظه تکرار نشدنی تاریخی در یک جهت قرار گرفته بودند) تنها از عهده یک ارتش منظم و مدرن برمی آمد.

مهار نیروهای قبیله ای گریز از مرکز، تحقق نوسازی و مدرنیزاسیون در تمام عرصه ها و حذف موانع ساختاری پوسیده و ارتجاعی و در یک کلام پیشبرد پروژه دولت-ملت سازی رسالت سنگینی بود که جامعه از هر دولتی توقع داشت و این چیزی نبود که نیروهای ماقبل مدرن و یا حتی نیروهای مدرن دموکراتیک قادر به انجام آن باشند. خلاصه آنكه یک لت نظامی و اقتدارگرا كفاره تاخير ورود ايران به عصر تجدد بود كه ايرانيان مجبور به تحمل آن بودند» چنان كه بسیاری از دولتهای اروپایی، مثل آلمان، ایتالیا، اسپانیا و یونان و دولتهای خاورمیانه چون ترکیه و حتی افغانستان نيز در همين زمان كفاره مشابهی را می پرداختند.

ناگفته پیداست که از میان گزینه های موجود کلنل پسیان، فرمانده ژاندارمری خراسان در سال 1299 و رضاخان، فرمانده دیویزین قزاق، توانایی پیشبرد چنین پروژه ای را داشتند. کلنل پسیان آنچه را که رضاخان مدتها بعد در ایران به اجرا درآورد، پیش از او در خراسان آغاز کرده بود. او که پس از خروج اجباری از ایران در بحبوحه جنگ جهانی اول راهی آلمان شده و در ارتش این کشور خدمت کرده بود، در بازگشت به جرم همکاری با آلمانها، که اکنون دیگر جنگ را واگذار کرده بودند، برای مدتی به زندان افتاد. با صدارت مشیرالدوله، که مرد خوشنامی بود، کلنل از زندان آزاد و برای استفاده از تواناییهایش به ریاست ژاندارمری خراسان گمارده شد.

اوضاع ايالت خراسان همزمان با ورود كلنل (شهريورماه 1299) به سان ساير مناطق كشور بحرانی بود. ساختار سياسي حاكم «ملوك الطوايفی» بوده و به جز مشهد و چند شهر بزرگ ديگر در هر گوشه ای ايلخانی حكومت می كرد، سردار معزز بجنوردی به همراه ساير خوانين كرد و تركمن بر شمال خراسان حكومت مي كردند و شوكت الملك علم به همراه شجاع الملك هزاره نواحی جنوبی را در اختيار داشتند.

راهزنان و شورشيانی چون زبردست خان، مرسل، خدوسردار، خليل طورزنی، سالار خان بلوچ و... نيز به صورت مداوم به غارت شهرها و روستاها و ناامن كردن راهها می پرداختند. در مشهد نيز اشراف و زمينداران بزرگ به همراه برخی متوليان مذهبی از طريق پيوند با قوام السلطنه (والی وقت خراسان) اليگارشی عموما فاسدی را تشكيل داده بودند كه نتيجه آن فرار از پرداخت ماليات و سرپیچی از قوانین حکومت مرکزی بود. در این زمان خراسان به معنای واقعی كلمه به حال خود رها شده بود. تا اينكه در اين شرايط صدر اعظمي كاردان (مشيرالدوله) در تهران برسركار آمد و برای اصلاح امور خراسان كلنل محمد تقی خان پسيان را در قالب رياست ژاندارمری خراسان به اين ايالت اعزام نمود.

پيش از ورود كلنل پسيان، فرمانده ژاندارمری خراسان فردی به نام ميرزاجهانبانی از بستگان قوام السلطنه بود كه سوء مديريت شديد و اختلاسهای وی باعث شده بود پرداخت حقوق نيروهای ژاندارمری ماهها به تعويق بيفتد به نحوی كه نيروهای بی انگيزه و سرگردان اين تشكيلات حتی حاضر به دفع شورش ايلات تركمن و اعاده امنيت در خراسان نبودند. كلنل در اين شرايط وخيم به فرماندهی تشكيلات ژاندارمری خراسان منصوب شده بود. «با اين همه او با مساعدت رئيس حسابگر ماليه خراسان مسيو دبوا و با كار و كوشش شبانه روزی خود، توانست مشكلات را يكی پس از ديگری از سر راه بردارد. وی در اين راستا علاوه بر پرداخت حقوق معوقه ژاندارمها و طلب طلبكارها، توانست شعبات جديد ژاندارمری را نيز در نقاط مختلف داير كند و شعباتی را هم كه اسماً وجود داشتند عملا فعال نمايد. ترکمنها، هزاره ها و کردهای شورشی سرکوب شدند و به این ترتیب امنیت بار دیگر در ولایت خراسان برقرار گردید.»

اقدامات جدی کلنل در خراسان به دوره والی گری او بازمی گردد که عملاً از 13 فروردین سال 1300 آغاز شد، زمانی که طبق یک دستور محرمانه از شخص نخست وزیر، سیدضیاء الدین طباطبایی، کلنل قوام السلطنه، والی وقت خراسان، را بازداشت و برای محاکمه تحت الحفظ به تهران فرستاد و خود با حفظ سمت، والی این ایالت شد.

از اقدامات كلنل در راستای اصلاح امور ايالت خراسان، بركناری حكام طرفدار قوام السلطنه از حكومت مناطق مختلف اين ايالت بود. عمادالملك حاكم ترشيز، شوكت الدوله حاكم سرخس، نصيرالياله حاكم كوه سرخ و حكام شهرستانهای قوچان، تربت حيدريه، خواف، درگز، نيشابور و تربت جام در زمره اين معزولين بودند كه در فرصتهای مختلف از كار بركنار و بعضاً دستگير شدند و جای خود را به حكام جديد دادند. اين اقدام و بويژه جایگزینی حكام مشروطه خواه اگر چه توانست تا اندازهای رفاه و آسايش مردم اين مناطق را به دنبال داشته باشد اما از همان آغاز با نارضايتی و اعتراض گروهی از اشراف و خوانينی كه در زمره دار و دسته قوام السلطنه بودند، مواجه شد.

اين عزل و نصبها باعث تزلزل موقعيت برخی از رؤسای ايلات و طوايف می شد كه بدون هيچگونه بازخواستی در مناطق خود مستبدانه حكومت می كردند. اين وضعيت باعث شد تا گروههای فوق برايی متزلزل كردن حكومت كلنل دست به تحريكاتی بويژه در تشويق افراد ياغی به طغيان و شورش بزنند.

از سوی دیگر اصلاحات بی وقفه كلنل در راستای توسعه قدرت نظامی، باعث شد تا تنها سه ماه پس از آغاز حكومت اش بر خراسان (يعنی در خردادماه 1300) تشكيلات ژاندارمری به عنوان سازمان يافته ترين نيروی آموزش ديده و بلامعارض در خراسان ظاهر شود. کلنل پس از تلاش مداوم موفق به ایجاد یک نیروی 4 هزار نفره از ژاندارمهای آموزش دیده شد که در سراسر خراسان به خدمت مشغول بودند و این در حالی بود که تقریباً در همین زمان رضاخان تنها با 2500 نیروی قزاق تهران را فتح و کودتا را به پیروزی رسانده بود.

انتظام بخشیدن به آن وضعیت آشفته، از طریق گسترش ژاندارمری، نیازمند منابع مالی هنگفتی بود که کلنل با اخذ مالیات از اشراف و بزرگان حاکم و توقیف اختلاسها و سوء استفاده های مالی به این مهم نیز نائل آمد.

با پایان كار رسيدگي به پرونده مالياتی ثروتمندان مشهد مشخص شد که قائم مقام توليه و حاج حسين آقا ملك به ترتيب 20 هزار تومان و 143 هزار تومان بدهكاراند. كميته مالی ای که کلنل ایجاد کرده بود بدهی مالیاتی قوام السلطنه را، که تا پیش از بازداشت بهترین آبادیهای خراسان را در تملک خود داشت، 150 هزار تومان گزارش کرد. وی همچنین متهم به اختلاس رقمی در حدود 50 هزار تومان از حساب ژاندارمری شد که این گزارشات، همراه با جزئیات، در روزنامه های شرق ايران و بهار منتشر می شد. 

از ديگر اقدامات جدی كلنل پسيان در اين راستا سامان بخشيدن به اوضاع مالی و اداری آستان قدس بود: «در آن زمان آستان قدس رضوی در حدود يازده هزار و هفتصد نفر فراش و خادم رسمی و افتخاری داشت (كاركنان رسمی هزار و دويست نفر بودند) كه مشاغل خود را به صورت ارثی بدست آورده بودند. سازمان آستان قدس با آن همه موقوفات و هدايای مردمی در اين روزگار چهارصد هزار تومان نيز به كاركنان خود مقروض بود و طلبكاران آستانه كه بيشتر از همان كاركنان بودند بابت طلب خود بهره نيز مي گرفتند.» به منظور رسيدگي به امور آستان قدس کمیته ای به ریاست کلنل پسیان تشکیل و کارکنان رسمی از 1200 نفر به 95 نفر تقلیل یافتند و در عوض با تاسیس یک صندوق خیریه در هر ماه به مستمندان و سالمندان «کمک معاش» پرداخت شد. 

از دیگر اقدامات اصلاحی کلنل در خراسان ساخت سیلو در مشهد و همچنین تاسیس مدارس آموزشی دولتی بود که هر دو برای نخستین بار اجرا می شد. آنچه که اوضاع مساعد کلنل را دگرگون ساخت آزادی قوام السلطنه از زندان و رسیدن او به پست نخست وزیری بود که به رویارویی وی با کلنل منجر شد. قوام حداکثر استفاده را از نیروهایی که منافعشان در نتیجه اصلاحات کلنل در خراسان به خطر افتاده بود، نموده و آنها را بر علیه کلنل، که حالا حاضر به اطاعت از دستورات مرکز نبود، بسیج نمود. 

پس از چند ماه کشمکش و توطئه چینی قوام علیه کلنل، در نهایت وی قربانی خیانت نزدیکانش در مشهد و یک شورش بزرگ قبیله در شمال خراسان شد و به همراه تعداد محدودی از نزدیک ترین یارانش در حوالی قوچان قتل عام شدند. سر کلنل بریده شده و قاتلین با ارسال تلگراف شادباش به قوام، موفق به اخذ خلعت و لقب شدند. 

با مرگ کلنل جوان و تسلط قزاقها بر سپهر سیاست ایران، دیویزیون قزاق به عنوان نیروی نظامی بلامعارض در صحنه سیاسی کشور ظاهر شد و رضاخان بتدریج و با زیرکی تمام از پلکان قدرت بالا رفت و در هیئت همان مردی ظاهر شد که افکار عمومی برای یکپارچه شدن کشور منتظر رسیدنش بود.

در هر حال «ناسیونالیسم نوساز» و «اصلاحات از بالا» چيزی بود كه نخبگان عصر كلنل به ضرورت آن پی برده بودند، كه اين ضرورت خود ناشی از شرايط مساعد بين المللی برای پی گيری چنين خواستی بود. نخستين تجربه از اين نوع «نوسازی» را كلنل پسيان در دوره كوتاه حكومتش بر خراسان اجرا نمود هر چند كه متاسفانه دوره كلنل در خراسان همواره در زير سايه تجربه رضاخان كمتر به چشم می آمده، اما به زعم نگارنده و به چند دلیل اگر ژاندارمها به جای قزاقها پرچمدار دولت-ملت سازی در ایران می شدند تحولات تاریخی ایران مسیر دیگری جز آنچه که در سده بیستم شاهد بودیم، می پیمود:

به جرات می توان گفت نوع مدرنیزاسیونی كه كلنل پسیان مشروطه خواه اعمال كرد، به دليل تربيت خاص وی در ژاندارمری و متاثر بودنش از دیسیپلین آلمانی (پسیان در زمان جنگ جهانی اول در ارتش آلمان و علیه روسیه جنگیده بود و همانجا بود که به عنوان نخستین خلبان ایرانی نام خود را در تاریخ به ثبت رساند، وی همچنین در مدت حضورش در آلمان نیمی از کتاب «چنین گفت زرتشت» نیچه را از آلمانی به فارسی برگرداند که البته مشغله های نظامی فرصت اتمام کار را از او گرفت) و همچنين تحصيلكرده بودن اكثر افسران ژاندارمری، بسيار آگاهانه تر و سالمتر از برنامه هايی بود كه قزاق ها به رهبری رضاخان اعمال می كردند.

در حالی كه ناسيوناليسم نوساز رضاخان به دليل متاثر بودن از روحيات خاص روسی و فقدان نيروهای موثر تحصيلكرده در بين قزاقها متاسفانه فاقد آگاهی عميق و توام با فساد بود، كما اينكه در طول دوره دوم سلطنت وی فساد مالی و سياسی در دستگاه او بيداد مي كرد و ديكتاتوری نظامی ای كه پی ريخت بسياری از نخبگان و نيروهايی را كه می توانستند تداوم بخش نوسازی جامعه باشند نابود کرد، به نحوی كه افكار عمومی را نسبت به اصلاحات عظيمی كه انجام داد بدبين كرد. اما كلنل حتي تا دم مرگ ميهن پرستی راستين و فساد ناپذير باقی ماند، صفاتی كه حتی دشمنانش نيز به وجود آن در وی معترف بودند.
پایان

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین