bato-adv
کد خبر: ۹۷۵۷۳

"پاهايم را در بيمارستان جا گذاشتم"

تاریخ انتشار: ۱۷:۱۸ - ۱۲ آذر ۱۳۹۰


روايت، روايت ساده‌ايست؛ روايت پسرك 22 ساله‌ ضايعه نخاعي كه به خاطر كمبود امكانات پزشكي، پاهايش را در بيمارستان جا گذاشت. 

به گزارش ایسنا، اميركيا يكي از ده‌ها معلول ضايعه نخاعي است كه پاهايشان را در كمبود امكانات پزشكي و عدم توانايي مالي به خاطر زخم بستر از دست مي دهند تا قطع عضو هم بر درد ضايعه نخاعي آنها اضافه شود.

براي خوانش اين داستان هم بايد به گذشته برگشت؛ اميركياي 15 ساله در سال 1372 در يك تصادف ضايعه نخاعي مي‌شود. خودش مي‌گويد: اغلب بچه‌هاي ضايعه نخاعي درتصادفات، سقوط از بلندي يا بر اثر شوك عصبي كه به سكته نخاعي مشهود است، قطع نخاع مي شوند. 

ادامه داستان شروع مشكلات بيماران ضايع نخاعي و زخم‌هايي است که هر روز بدن را بيشتر فرا مي گيرد. به دمر خوابيدن‌ها، خون نرسيدن به اندام‌هاي تحتاني و داروهاي گران قيمت خارجي و وسايل پانسمان خارجي، روزي سه بار پانسمان كردن زخم و هزينه‌هاي سرسام‌آور آن و اميركيايي كه در 22 سالگي با دو زخم بستر راهي يك بيمارستان دولتي مي‌شود و بدون پاسخ گرفتن و درمان به خانه باز مي‌گردد.

اميركيا مي‌گويد: بيمارستان‌هاي دولتي جوابگوي نيازهاي بيماران ضايع نخاعي نيستند؛ زخم بستر نياز به نوعي تشك مخصوص مواج دارد كه در داخل كشور تنها بيمارستان ساسان دارد و در صورت عدم استفاده از اين تشك زخم بستر شديدتر مي‌شود و به ساير جاهاي بدن هم مي‌رسد.

او ادامه مي دهد: از سويي ديگر بيمارستان‌هاي دولتي به خاطر زمان طولاني درمان بيماران ضايع نخاعي چندان از آنان استقبال نمي كنند، زيرا اشغال دو تا سه ماهه تخت‌هاي بيمارستان توسط بيماران ضايع نخاعي راندمان بيمارستان را كاهش مي‌دهد.

اميركيا مي گويد: از ميان بيمارستان‌هاي كشور تنها بيمارستان ساسان، دانش لازم براي درمان بيماران ضايعه نخاعي را دارد كه آن هم هزينه‌هايش سرسام آور است و بچه‌هاي ضايع نخاعي براي بستري شدن در اين بيمارستان بايد دو ماه در نوبت بستري باقي بمانند.

او ادامه مي‌دهد: در سال 79 با كمك يكي از دوستان جانبازم در بيمارستان ساسان بستري شدم و عليرغم هزينه 7،5 ميليوني، عمل جراحي كردم، اما پزشكان گفتند ديگر دير شده و چاره‌اي جز قطع عضو نيست و به ناچار پاهايم را قطع كردند.

مي گويم براي تو كه قطع نخاع بودي، قطع عضو برايت سخت نبود؟
جواب مي‌دهد: تنها ناراحتي‌ام اين بود كه با وجود اين همه هزينه باز هم پاهايم را از دست دادم اما چه آن موقع كه قطع نخاع شدم و چه وقتي قطع عضو شدم، هرچند شوک سختي بود و غير قابل باور … اما توانستم روحيه‌ام را دوباره به دست آورم و به زندگي بازگردم.


بهزيستي لوازم بهداشتي را كه هر ماه سه ماه يكبار به بيماران ضايعه نخاعي مي‌داد، از امسال قطع كرده است‌، او ادامه مي‌دهد: البته خانواده خيلي به من كمك كرد و پشتيبان من بود. بعضي بچه‌هاي ضايعه نخاعي بعد از قطع نخاع ديگر نمي‌توانند به زندگي بازگردند، البته اقتصاد و فرهنگ خانواده در اين زمينه موثر هستند. بعضي خانواده‌ها به خاطر فشارهاي اقتصادي نمي‌توانند به فرزندان ضايعه نخاعيشان رسيدگي كنند.

اميركيا درباره ميزان حمايت‌هاي بيمه مي‌گويد: متاسفانه در آن زمان، عمل زخم بستر جزو تعهدات بيمه محسوب نمي‌شد و به اين خاطر هزينه‌اي بايت آن پرداخت نمي‌كردند، ضمن اينكه اكنون نيز بيمه حمايت آنچناني از بيماران ضايع نخاعي نمي‌كند، چون اين بيماري نياز به خدمات تخصصي دارد كه بيشتر در بيمارستان‌هاي خصوصي ارائه مي‌شود.

از او درباره‌ حمايت‌هاي سازمان بهزيستي به عنوان تنها متولي و حمايت كننده معلولان مي‌پرسم و مي‌گويد: بهزيستي در عمل كمكي نمي‌كند، تنها كمك بهزيستي مستمري ناچيزيست كه به برخي از بچه‌ها پرداخت مي‌شود؛ نه بيمارستاني دارد، نه براي اشتغال بچه‌ها كار خاصي انجام مي‌دهد. از ابتداي امسال هم لوازم بهداشتي را كه هر ماه سه ماه يكبار به بيماران ضايعه نخاعي مي‌دادند قطع كرده‌اند.

وي با بيان اينكه سرويس اياب و ذهاب تنها به معلولان تهراني اختصاص دارد، افزود: جداي از همه اين‌ها بزرگ‌ترين مشكل ما نبود حمل‌ و نقل عمومي ومناسب نبودن محيط شهري است و به اين خاطر به ناچار در خانه حبس مي‌شويم و به اين خاطر افسرده مي‌شويم و به اين خاطر از نظر علمي و فرهنگي از جامعه عقب مي‌مانيم.

اميركيا اضافه كرد: وقتي بيرون نرويم جامعه ما را نمي‌بيند و نمي‌تواند ما را بپذيرد و در نتيجه ما و مشكلاتمان را به فراموشي مي‌سپارند.

او در ادامه مي‌گويد: طبق مصوبه به معلولان ضايعه نخاعي بالاي90 درصد حق پرستاري پرداخت شود در حالي كه در حال حاضر اين موضوع اجرا نمي‌شود و اگر حق پرستاري جانبازان به معلولان ضايعه نخاعي نيز پرداخت شود بسياري از مشكلاتمان حل مي‌شود، اين پول براي ما كه درآمد و شغل نداريم و هزينه‌هاي زيادي را به خانواده تحميل مي‌كنيم، كمك بزرگي است.

از او درباره عمده مشكلاتش مي پرسم كه مي‌گويد: متاسفانه، هنوز هم بزرگترين چالش افراد نخاعي، نگرش عمومي جامعه به آنها و اشتغال است. به اعتقاد من، موضوع اصلي به کارگيري مناسب از افراد ناتوان کمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد.
 

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین