bato-adv
کد خبر: ۱۳۶۴۸۸

حجاریان: خاتمی باید خودش را نقد کند

تاریخ انتشار: ۱۰:۵۳ - ۰۵ دی ۱۳۹۱
فصلنامه پرس و جوی روزنامه اعتماد نوشت:

لایه‌های تندروتر جبهه دوم خرداد، اگرچه امروز به «ضرورت» خود انتقادی پی برده‌اند اما گویا هنوز «جسارت» این کار را ندارند. آنها در خلوت به‌گونه‌یی سخن می‌گویند در جلوت به گونه‌ی دیگر، در خلوت می‌پذیرند که تندروی کردند اما در عرصه عمومی، فاقد جسارت اخلاقی لازم برای اقرار به مسئولیت خودشان در شکست اصلاحات دموکراتیک در جامعه ایران‌اند.

سعید حجاریان خودانتقادی اصلاح‌طلبان را امری ضروری برای تداوم و بهبود کنشگری سیاسی آنها در جامعه ایران می‌داند اما آیا خود او به تبعات این امر تن می‌دهد؟ متن زیر گفت‌وگویی  است با اصلاح‌طلبی برجسته درباره اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان.

شما اصلاحات را ادامه پروژه مشروطه خواهی می‌دانید. اگر پروژه مشروطه خواهی در ایران هنوز محقق نشده، شما چرا خودتان را اصلاح‌طلب می‌دانید و نه انقلابی؟

جنبش مشروطه ابتدا با تلاش عده‌یی از بازاریان، دیوانیان، شاهزادگان و روحانیان آغاز شد و با اینکه انگیزه‌هایش از انقلاب فرانسه گرفته شده بود اما با توجه به شرایط ایران، کاملاً حالت رفرمیستی داشت. به همین دلیل مظفرالدین شاه به فرمان مشروطه و خواسته‌های مشروطه خواهان که بیشتر به دنبال عدالتخانه، تأسیس قانون و حکومت قانون بودند، تن داد. مشروطه‌خواهان حتی بر سر در مجلس «عدل مظفر» را کوبیدند. لذا پروژه مشروطه کاملاً اصلاح‌طلبانه بود ولی به دلیل اعمال محمدعلی شاه و تندروی او و به صحنه آمدن عشایر به تهران، بیرون امد و شکل انقلابی به خود گرفت. انقلاب در پروژه مشروطه‌خواهی، امری عرضی بود؛ اصل اصلاحات بود.

شما قبول دارید محمد خاتمی در سال 86 با فرض اینکه می‌تواند پتانسیل‌های ساختار حقوقی را بالفعل کند اکثر شعارهایش را مطرح کرد؟
بله خاتمی معتقد بود قانون اساسی با قرائت مدنظر خودش به او اجازه می‌دهد آن شعارها را محقق کند.

ولی وقتی که خاتمی و یارانش نتوانستند شعارهایشان را عملی کنند به مردم گفتند چیزی به نام ساختار حقیقی قدرت هم وجود دارد که مانع از تحقق وعده‌های ما شد!
پاسخ مفصل به این سؤال شما را قبلاً در مقاله «زنده باد اصلاحات» توضیح داده‌ام. فعلاً هم بهتر است از این بحث بگذریم!

واژه اصلاحات تقریباً از اواخر بهار 78 و به ویژه پس از ماجرای 18 تیر به شکل گسترده در ادبیات اصلاح‌طلبان رایج شد. چرا شما خودتان واژه «اصلاحات» را در توصیف پروژه خودتان به کار نمی‌بردید؟

ما نمی‌خواستیم به خاتمی بگویند گورباچف ایران، آن موقع واژه «اصلاحات» یادآور پرسترویکا بود. شوروی فقط شش سال قبل از روی کار آمدن خاتمی، فرو پاشیده بود. اگر ما این واژه را به کار می‌بردیم، جناح راست به ما می‌گفت خاتمی گورباچف است و شما می‌خواهید همه‌چیز را به هم بریزید.

یعنی استفاده ابتدا به ساکن از لفظ «اصلاحات» بوی براندازی و سرنگونی می‌داد اما استفاده از این واژه پس از ماجرای 18 تیر 78، بر تعلق اصلاح‌طلبان به نظام دلالت داشت.

بله این نحوه استفاده از واژه اصلاحات، ضروری بود. واژه اصلاحات نباید گورباچف را تداعی  می کرد.

حالا شما واقعاً در سال 76 تلقی‌تان این بود که می‌خواهید اصلاحات سیاسی دموکراتیک انجام دهید؟

بله، ما پروژه تحقیقی اصلاحات دموکراتیک در ایران را در مرکز تحقیقات استراتژیک انجام داده بودیم.

آقای خاتمی هیچ‌وقت درباره نقش خودش در شکست پروژه سیاسی‌اش حرف نزده و معمولاً تندروی یارانش را علت شکست اصلاحات می‌داند.
ایشان همواره از خودش انتقاد می‌کند.

جز یک مورد که اخیراً به عدم استفاده از ناطق نوری در کابینه‌اش اشاره کرد خاتمی چه نقدی به عملکرد خودش وارد کرده است؟
به خودش نقد دارد ولی نقدهایش را علنی نکرده است. نقدهای خاتمی به خودش هنوز جایی منتشر نشده است.

پس اقای خاتمی هم قبول دارند که نمی‌شود یک جریان سیاسی شکست بخورد ولی به رأس آن جریان هیچ نقدی وارد نباشد.
بله خاتمی باید خودش را نقد کند. بقیه اصلاح‌طلبان هم باید خودشان را نقد کنند. من هم همین‌طور.

مثلاً تز حاکمیت دوگانه شما هم جناح راست را خیلی عصبانی می‌کرد. مطرح شدن این ایده هم مصداق تندروی بود؟
نه، مگر الان حاکمیت دوگانه نداریم. من که نگفتم باید حاکمیت دوگانه ایجاد کرد. گفتم حاکمیت دوگانه وجود دارد. من در مقام توصیف بودم نه در مقام تجویز.

خود آقای خاتمی هم تندروی داشت؟
نه خاتمی تندروی نداشت.

تندروی که فقط اقدامات و تصمیمات را در برنمی‌گیرد. در گفتارها هم نمود دارد. آیا خاتمی در گفتارها و شعارهایش تندروی نکرد؟

خاتمی در ابتدای کار و برای جلب آرای مردم شعارهای مردم‌گرایانه سرداد. مثلاً در انتخابات دوم خرداد، این شعار مطرح شد: «او می‌آید؛ پرده و پر بگشایید» این شعار، خاتمی را به عنوان یک منجی ترسیم می‌کرد. این شعارها به گمان من سطح انتظار مردم با بالا می‌برد.

ولی این شعار ستاد انتخاباتی خاتمی بود نه حرف خودش.
به هرحال خاتمی باید جلوی این شعار می‌ایستاد و اجازه مطرح شدنش را نمی‌داد.

هاشمی رفسنجانی قبل از دوم خرداد گفته بود توسعه سیاسی به این معنا در ایران امکان تحقق ندارد. آیا شعاری که اجرایش در چارچوب ساخت قدرت موجود ناممکن بود مصداق تندروی نبود؟
مگر توسعه سیاسی عقیده نادرستی است که بتوان از آن چشم‌پوشی کرد؟ این شعار در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار داشته و خواهد داشت.

بالاخره بین شعارهای خاتمی در سال 76 شعاری بود که مصداق تندروی باشد؟
مصداق تندروی ستاد خاتمی این بود که بی‌دلیل انتظارات سیاسی مردم را بالا برد. اما خود خاتمی می‌گفت که این‌قدر توقعات مردم را بالا نبرید.

با شعارهایش؟
بله. ستاد خاتمی همه شعارهای خوب را پیش روی جامعه گذاشت و با این کارش انتظارات مردم را بالا برد. این کار مصداق تندروی بود.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو