مهدی تقوی در روزنامه بهار نوشت:
این روزها مردم یا بیکارند یا بدهکار؛ حذف یارانهها با اجرای نامناسب اشتباه بسیار بزرگی بود. بدون ایجاد اشتغال و اقتصاد شکوفا حذف یارانهها تنها به چند برابر شدن هزینهها نسبت به درآمد، ورشکستگی تولید و روی دادن وضعیت اقتصادی رکود-تورم و به هدر رفتن ثروت ملی منجر میشود. وقتی یارانه میتواند حذف شود که امکانات برابر و اشتغال ایجاد شود.
یک عده چون شغلی ندارند بیکارند. در اقتصادهایی که دولت مداخله درست میکند مثل اقتصاد بریتانیا قبل از تاچر یا کشورهای اسکاندیناوی فردی یافت نمیشود که حداقلها را نداشته باشد. اگر فرد X عاجز است و نمیتواند کار کند، وظیفه دولت است که خرج او را بدهد.
در اقتصاد سرمایهداری آمریکا هم وقتی یک عده پیرند دولت به اینها کمک میکند و به این افراد میرسد. عدالت به جای پویایی اقتصادی تبدیل به عدالت توزیعی شده و این نشاندهنده وضعیت نگرانکننده اقتصادی است. از نظر اقتصادی عدالت چیزی بین توزیع ثروت و شکوفایی اقتصادی است. عدالت یعنی هرکس به اندازه زحمتی که میکشد ثمر ببرد.
تولید در ایران، به دلیل سیاست یارانه و سیاست بازرگانی بد در پیش گرفته شده، بیچاره است. چرا دولت یک روز اجازه واردات فلان چیز را میدهد و فردا دستور ممنوعیت آن را و دو روز بعد روز از نو و روزی از نو. با این سیاستها اقتصاد از بین میرود. میشود این پول را به جای آنکه صرف واردات چیزهای لوکس و غیرضروری یا آنچه خودمان هم میتوانیم تولید کنیم به خود مردم بدهیم یا با ایجاد اشتغال و گرفتن مالیات بیشتر خرج کارگران و صنعت کنیم.
دولت درآمد نفتی را میگیرد که همان ثروت ملی است و همه مردم در آن سهمی دارند و به جای استفاده و مدیریت درست و بجا و توزیع آن بین مردم و سر سفره مردم آوردن آن، این فشار شدید و نگرانکننده را به قشر کارگر و دهکهای متوسط به پایین وارد کرده و اقتصاد کشور را به ورطه نابودی کشانده است. یارانهها و ثروت ملی متعلق به مردم است و باید طوری خرج شود که به واسطه آن مردم بتوانند کار کنند، درآمد داشته باشند و زندگی کنند و در این بین دولت باید اختلالات و مشکلات موجود در زندگی مردم را جبران کند. مردم ثروت را دادهاند تا دولت شکوفایی اقتصادی را ایجاد کند. اگر دولت نمیتواند این کار را بکند، همه ثروت ملی را به مردم بدهد. بررسی وضعیت اقتصادی کشورهای همسایه، وضعیت اقتصادی این روزهای ما را بهتر نشان میدهد؛ ترکیه و امارات قبل از انقلاب با ما قابل مقایسه نبودند.
با توجه به اینکه پس از انقلاب و جنگ، در دوران بازسازی دولتها باید اقتصاد را میساختند اما با سیاستهای نامناسب کارخانهها قراضه شد. مثلا کارخانه کفش ملی که با 20هزار کارگر، کفش را جوری تولید میکرد که به روسیه و انگلیس کفش صادر میکرد؛ الان اصلا دیگر نامی از این کارخانه نیست.
این تقصیر کیست؟ تقصیر کسی است که از مدیران بیکفایتی استفاده کرد که نتوانستند کارخانه را اداره کنند. تقصیر سیاستهای وارداتی است که با واردات از چین بخش تولید را فلج میکند. نحوه توزیع درآمدهای نفتی بین مردم اشتباه است و درآمد ناشی از آن متناسب با چند برابر شدن هزینههای مردم نیست. دولت باید پول نفت را صرف رشد اقتصادی کند تا بیکاری کاهش و درآمدها افزایش یابد، حالا دولت با دادن یک وجه نقد به مردم باعث میشود مردم به جای هزینه آن در قبضهای خود به خرید کالاهای لوکس قسطی بپردازند و این زندگی مردم را بدتر کرده است.
دولت نمیتواند مالیات بگیرد.
عده زیادی درآمدهای زیادی دارند که دولت نمیتواند از آنها مالیات بگیرد. ایالات متحده از درآمدهای بالا، مالیات بیشتر میگیرد و آن را برای کسانی خرج میکند که درآمد کمتری دارند. دولت تا حالا یارانه بخش تولید را به بخش خصوصی نداده است، اگر دولت مدعی پرداخت چنین یارانهای است میتواند از خود تولیدگنندگان نظرسنجی کند.
در ابتدا قرار بود از درآمد حذف یارانه50درصد به بخش تولید، 30درصد بخش مصرف و 20درصد صرفهجویی دولتی برسد. هزینه صنعت به دلیل گران شدن انرژی بالارفته است و نمودار عرضه اقتصاد به سمت چپ میآید و وضعیتی در اقتصاد به وجود میآید به نام رکود- تورم، یعنی دو وضعیت بد را در اقتصاد خواهیم داشت و این یعنی بدترین وضعیت اقتصادی. یعنی شما نیروی کارتان درآمد ایجاد نمیکند. بنگاههای تولیدی کاهش مییابد.
نرخ تورم و بیکاری افزایش مییابد. اگر دولت، سیاستهای اقتصادیاش را درست میکرد با این قیمت نفت شرایط گلستان میشد. اگر مهربانتر بود چند برابر نفت میشد توریست جذب کند. آن وقت کسی در خانوادههای کارگری بیکار نبود. اگر این کار را کرده بود میتوانست بگوید که برای کالاهای مصرفیتان یارانه نمیدهم. اما حالا میگوید رکود داریم، تورم داریم، بیکاری را هم داریم و من به شما یارانه کالای مصرفی میدهم.