bato-adv
کد خبر: ۱۴۳۵۱۳
چپ‌های امریکای لاتین در پایان راه

انقلاب چاوز با او می‌میرد؟

شرایط امروز هوگو چاوز همچنان معمای چرچیل گونه ای است که در رمز و راز پیچیده شده. رئیس جمهور ونزوئلا که اکتبر گذشته برای سومین دور پیروز انتخابات شد و هفته های طولانی را به دلیل ابتلا به سرطان در کوبا بستری بود، حتی مراسم تحلیف خود در ماه ژانویه را هم از دست داد.
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۵ - ۱۶ اسفند ۱۳۹۱

فرارو- شرایط امروز هوگو چاوز همچنان معمای چرچیل گونه ای است که در رمز و راز پیچیده شده است. رئیس جمهور ونزوئلا که اکتبر گذشته برای سومین دور پیروز انتخابات شد و هفته های طولانی را به دلیل ابتلا به سرطان در کوبا بستری بود، حتی مراسم تحلیف خود در ماه ژانویه را هم از دست داد.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از فارن پالسی، در غیاب وی نیکولاس مادورو، معاون رئیس جمهور که برگزیده چاوز برای جانشینی بود، وظایف وی را به طور موقت انجام می داد. اما مادورو، چاوز نیست، نه کاریزمای چاوز را دارد و نه پایگاه قدرت رهبر ونزوئلا را. و این مشکل به پچ پچ های درگوشی در کاراکاس محدود نمی شود: سوال چپ های تندرو در سراسر آمریکای لاتین که طی یک دهه اخیر به سلطه چاوز درآمده بود، این است که چه کسی جانشین وی می شود.

در توصیف بروز و ظهور چپ سیاسی در آمریکای لاتین طی یک دهه گذشته، شخصیت چاوز نقش بسیار مهمی داشته است. سیاستمدارانی چون اوو مورالس، رافائل کورا و کریستینا فرناندز د کیرشنر مدیون چاوز هستند که زمینه رسیدن به شکل جدیدی از پوپولیسم -سوسیالیسم آمریکای لاتین- را هموار کرد. بیماری چاوز باعث شد این دین بیش از پیش برجسته شود.

مورالس، رئیس جمهور بولیوی در ماه ژانویه طی سخنرانی گفت: «مسئله سلامت برادر چاوز تنها برای ونزوئلا نگران کننده نیست بلکه تمام مردمی که ضد امپریالیسم و ضدسرمایه داری هستند، نگران وی هستند. ما همه چاوز هستیم.» اما کاریزما و نبوغ سیاسی چاوز هیچ توضیحی برای اینکه وی چطور توانسته به چنین نفوذ منطقه ای دست یابد، ندارد. چاوز از طریق استفاده زیرکانه از دلارهای نفتی، پرداخت یارانه به متحدان سیاسی و سرمایه گذاری های به موقع، انقلاب بولیواری خود را با حجم هنگفتی از پول تضمین کرد. اما با مرگ چاوز این ترکیب موثر پول و کاریزما حال از تراز خارج می شود و خلاء سیاسی را در سراسر یک نیمکره به وجود خواهد آورد که وارثان سیاسی چاوز قادر به پر کردن آن نخواهند بود.

رهبران بسیاری در آمریکای لاتین هستند که رویای جانشینی وی را در سر می پرورانند اما هیچ یک شرایط لازم را ندارد: کوبا کشوری است که جمعیت کافی، بار سیاسی و اقتصادی، کاریزمای قوی، تمایل برای خطر کردن و کنترل استبدادی لازم برای آنکه زمان خود را فدای انقلابی پایدار ورای مرزها کند را دارد.

آنچه در آینده رخ خواهد داد، تاحدی در دستان کوبا است. از آنجایی که کوبا، ونزوئلا را پایگاه سیاست خارجه خود قرار داده، برادران کاسترو برای ماندن در مرکز این حرکت به کاراکاس نیاز دارند. کوبا برای تامین روزانه 100 هزار بشکه نفت سنگین یارانه ای به رژیم چاورز وابسته بوده و از همین رو رابطه ای نزدیک با دستگاه های اطلاعاتی و برنامه های اجتماعی این کشور دارد. چاوز سال گذشته اعلام کرد نزدیک به 45 هزار کارگر کوبایی، بسیاری از برنامه های وی را اجرایی می کنند و این در حالی است که دیگر منابع، ارقامی به مراتب بالاتر را اعلام می کنند. این ارتباط نزدیک باعث می شود کوبا یک نفوذ نیابتی بر بسیاری از کشورهای منطقه داشته باشد. نفوذ کاراکاس در آمریکای لاتین ناشی از «پتروکاریبه» -مکانیزیمی برای عرضه نفت به کشورهای منطقه کارائیب و آمریکای مرکزی با قیمتی ارزان تر و «آلبا»- یک اتحاد ایدئولوژیک که «سوسیالیسم قرن بیست و یکم» را تقویت می کند، است. ترکیب این دو عنصر باعث شده کاراکاس و در پی آن هاوانا، پایتخت کوبا قدرت نسبی را بر سیاست 17 کشور دیگر داشته باشند.

این امر برای آینده باقی ماندگان چه مفهومی دارد؟ به خصوص که کوبا همه تلاش خود را برای حفظ مادورو خواهد کرد. مردی که از سوی چاوز به عنوان جانشین انتخاب شده، هرگز شخصیتی قابل احترام نخواهد بود- وی به عنوان یک سیاستمدار استعداد چندانی ندارد- اما با حمایت هاوانا و کنترل جریان پولی که به رهبران منطقه اختصاص داده می شود، وی تا حدودی جایگاه چاوز را تصرف خواهد کرد. وی و آنچه ممکن است هسته غیرنظامی دولت ونزوئلا خوانده شود، طی ماه های اخیر در هاوانا حضور دائمی داشته اند تا اطلاعات درست در مورد وضعیت واقعی چاوز را کسب کنند. این گروه شامل دختر بزرگتر چاوز و همسرش که پست وزارتی دارد، همسر مادورو، دادستان کل و در نهایت رافائل رامیرز، وزیر نفت ونزوئلا می شود.

مادورو اکثر بیانیه های سیاسی خود را از هاوانا اعلام کرده و در اغلب موارد یکی از این شخصیت ها وی را همراهی کرده اند تا بدین طریق بر مشروعیت وی در مقابل ارتش ونزوئلا که شامل رقبای مادورو می شود، تاکید کرده باشند. به نظر می رسد این روش تاکنون کارساز بوده: چپی های منطقه در دوره ای که مادورو به دلیل کسب اختیارات موقت چاوز با انتقاد شدید اپوزیسیون روبرو شد، به طور تمام قد از وی حمایت کردند.

مسئله اصلی در این میان پولی است که در دسترس مادورو قرار می گیرد. فروش نفت ونزوئلا طی سال 2011 معادل 124 میلیارد و 700 میلیون دلار برآورد شد. تامین بودجه برنامه های اجتماعی در داخل و اختصاص یارانه به محموله های نفتی خارج در کنار اعطای پول به شرکت های گوناگون خارجی باعث شده کاراکاس به مرکزیت چپ ها تبدیل شود. در نتیجه حمایتی که مادورو از سوی کوبا کسب می کند، در کنار پولی که در دسترسش قرار گرفته، ممکن است فقدان کاریزمای چاوزی را جبران کند.

با این وجود نباید از رقبای منطقه ای معاون رئیس جمهوری ونزوئلا غافل ماند. خلاء سیاسی که در پی مرگ چاوز ایجاد خواهد شد، باعث می شود دیگر رهبران آمریکای لاتین، از آرژانتین گرفته تا بولیوی، اکوادور و برزیل پس از چاوز حتی اگر به دنبال جانشینی وی نباشند، تمام تلاش خود برای افزایش قدرت در منطقه را به کار گیرند. عدم وجود جانشینی مناسب برای چاوز در منطقه، آینده آمریکای لاتین را با بی نظمی روبرو خواهد کرد و همین امر ترس از پایان انقلاب وی را تشدید می کند، مگر آنکه معجزه ای رخ دهد و چاوز راهی برای برخاستن از بستر مرگ از کوبا بیابد.

 

مجله خواندنی ها
مجله فرارو