عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
چه چيزي در قدرت است كه بيشترين مطلوبيت را براي عدهيي دارد بهطوري كه بسياري از افراد، حاضرند جان و مال و آبروي خود را در راه رسيدن به قدرت هزينه كنند؟ پاسخ به اين پرسش چندان ساده نيست. عدهيي شيرين بودن قدرت و سلطه را عامل جذابيت آن ميدانند.
برخي ديگر وجود هدف خير و كوشش براي اصلاح جامعه را دليل اصلي اين گرايش ميدانند. عدهيي ديگر، منافع مادي فردي يا گروه منسوب به فرد را ريشه اين كوششها ميدانند. واقعيت اين است كه بهطور معمول، مجموعهيي از اين دلايل است كه قدرت و كوشش براي كسب آن را جذاب و فريبنده ميكند. اين دلايل را ميتوان در دو مقوله عيني و ذهني طبقهبندي كرد. هرچند اين دو مقوله از يكديگر متاثر هستند.
حفظ منافع فرد يا گروه سياسي را ميتوان جزو علل عيني دانست، ولي علل ذهني متنوعتر است. ارضاي حس برتريجويي، پيشبرد ايدئولوژي، بهبودخواهي اجتماعي و... از اين جملهاند. اين يادداشت درصدد است كه به يكي از مهمترين علل ذهني و فكري كوشش براي كسب قدرت اشاره كند كه در شرايط كنوني جامعه ما از انگيزههاي مهم براي كسب قدرت محسوب ميشود. وضعيت جامعه در حال تحول ايران به گونهيي است كه همه ما كمابيش دچار نوعي بحران در تصميمگيري نسبت به انتخاب ميان «گذشته» يا «آينده» و به تعبير ديگر ميان «ثبات» يا «تغيير» هستيم.
از يك سو نميتوانيم پيوستگي خود را با سنتهاي اجتماعي و تاريخي ناديده بگيريم و با گذشته خود قطع ارتباط كنيم و از سوي ديگر نميتوانيم يكسره دل در گروي ارزشها و هنجارهاي جديد اجتماعي نهيم. عكس آن هم درست است. نه ميتوانيم از گذشته دل بركنيم و نه قادريم كه الزامات دنياي مدرن را ناديده بگيريم. از اين رو هميشه با دو وضعيت مقاومت خشكسرانه يا وادادگي روبهرو ميشويم. بهطور معمول جامعه در برابر پديدهها و هنجارهاي مدرن قدري مقاومت ميكند، ولي هنگامي كه توانش تاب شد، همچون وادادهها رفتار ميكند. بهترين نمونهاش هم وسايل ارتباط جمعي و الكترونيكي است.
اگر كسي تاريخ ورود لوازم صوتي مثل بلندگو، سپس گرامافون و ضبط صوت و راديو و تلويزيون و بعدتر سيدي، اينترنت، ماهواره و... را يكجا بنويسد، آنگاه خواهيم ديد كه گذشتگان ما چه كارها و مقاومتهاي بيهوده و حتي احمقانهيي براي نپذيرفتن اين پديدهها در برابر آنها ميكردند، در حالي كه در آن زمان گمان داشتند بسيار عاقلانه رفتار ميكنند. آن سوي ديگر ماجرا هم وجود دارد. از همان هنگامي كه دستور غربي شدن از نوك پا تا فرق سر يا بعدها دستور كشف حجاب صادر شد، فكر آن روز را نكرده بودند كه موج معكوس چگونه ساحل به ظاهر آرام و قطعي مدرنيزاسيون را در هم خواهد كوبيد؟مشكل آن بود كه هيچگاه نتوانستيم توازني ميان تغيير و ثبات ايجاد كنيم.
اگر اين روند در غرب طي چند قرن طول كشيد و براي نمونه مدارس قرون وسطي به دانشگاههاي مدرن تبديل شدند، در ايران هر دو نهاد در جامعه و در برابر هم رشد كردند. اين قاعده در بيشتر زمينهها به اشكال گوناگون صادق است. برخي نگران تغيير هستند و دو دستي به عناصر ثبات چسبيدهاند و گمان ميكنند نسيم تغيير به سرعت تبديل به طوفان ميشود و همهچيز را با خود ميبرد. غافل از اينكه اصرار بر «ثبات» و گذشته، كود و آبي است كه به بذر در حال كاشت «تغيير» داده ميشود و آن را بيشتر از آنچه انتظار دارند بارور خواهد كرد.
گروه مقابل هم به جد در پي تغيير و آينده هستند و هيچ جايي براي گذشته و سنت نميبينند. اين گروه نيز كاري جز ريختن آب به آسياب سنتگرايان نميكنند. هر دو گروه از يك منطق فرهنگي و در دفاع از «فرهنگ» حركت ميكنند اما چون زمينههاي فرهنگي را ناديده ميگيرند، در نتيجه هر دو گروه براي پيشبرد اهدافشان ناچارند كه زور به كار برند و كاربرد زور به ويژه در حوزه فرهنگ به شكلگيري مقاومت و رشد فرهنگ غيررسمي منتهي ميشود و اما گروه سوم، كساني هستند كه ميخواهند تركيبي از اين دو را به صورت صوري در كنار يكديگر داشته باشند، بدون اينكه تركيب حاصل، واجد هويت يكپارچهيي متناسب با محيط اجتماعي ايران باشد. اين گروه با چسباندن اجزاي گوناگون از اين دو راهبرد به يكديگر، كمكي به فهم درست گذشته و آينده از يكديگر نميكنند.
نمونه بارز اين را ميتوان در قانون مجازات اسلامي كه اخيرا تصويب شده مشاهده كرد كه بيشتر شبيه مخلوطي از آب و روغن است و مايع تركيبي نه آب است و نه روغن و به درد هيچ كار ديگري هم نميخورد. بخش قابل توجهي از اين تعارض در اجراي وظايف و ماموريتهاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بازتاب پيدا ميكند. وزيري كه متولي اين وزارتخانه ميشود ناچار است كه در اين زمينه نگرش روشني داشته باشد و بتواند هر دو طرف ماجرا را به ايجاد سنتزي از اين تز و آنتيتز ترغيب كند.
اگر خودش هم قادر به اين كار نيست، بايد مجموعهيي از سياستگذاران يا مشاوران خبره داشته باشد كه در راهبري اين ايده توانمند باشند. در غير اين صورت بخش مهمي از مشكلات ناشي از اين تعارض در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تلنبار خواهد شد و به جاي پيشرفت فرهنگي، دچار پسرفت خواهيم شد. شايد بتوان گفت يكي از مصاديق مهم راهبرد اعتدال در دولت جديد، چگونگي ايجاد تعادل و نيز تركيب ميان ثبات و تغيير، در ذيل يك برنامه قابل فهم است.