حسین مرعشی در
سایت خود نوشت:
اعتماد عمومی و اعتبار بینالمللی سرمایههای بزرگی هستند كه امروز در اختیار جناب آقای سیدمحمد خاتمی است ولی متعلق به شخص ایشان نیست.این سرمایهها سرمایههای متعلق به كشور و مردم هستند.
شرایط داخلی و خارجی كشور بهگونهای است كه انتظار همه نخبگان و سیاسیون و نیز بخش وسیعی از فعالان جامعه و گروههای اجتماعی گوناگون از جناب آقای خاتمی این است كه از این سرمایه بزرگ برای كمك به جمهوری اسلامی و مردم شریف ایران و پیشبرد امور كشور استفاده كند.
البته چگونگی استفاده از این سرمایه ملی مورد اختلاف است. من حضور پررنگ و تمامعیار شخصیتهای موثر سیاسی بهطور عام و شخصیتهای ملی و تاثیرگذار نظیر آقای خاتمی در عرصههای سیاسی را وظیفه ملی و نشانه پایبندی به منافع ملی دانسته و ترك صحنههای سیاسی را نوعی خیانت به آرمانهای ملی تلقی و حضور و تاثیرگذاری و انجام وظیفه را مترادف با كاندیداتوری نمیدانم.
از نظر من شخصیتهایی نظیر آقای خاتمی میتوانند با قرار گرفتن در موضع رهبری جریانات سیاسی، به نقشآفرینی طراز اول بپردازند.اگر من جای آقای خاتمی بودم. قبل از هر اقدامی رسما و با تمام وجود رهبری جبهه اصلاحات را برعهده میگرفتم و به پیروزی جبهه اصلاحات میاندیشیدم و خود وارد صحنه نمیشدم مگر بنا به خواست و رای قاطع جبهه اصلاحات.
اما واقعیتهای سیاسی امروز بهگونهای است كه عدم حضور مستقیم آقای خاتمی در مبارزات انتخاباتی، پشت كردن به مردم و مصالح كشور محسوب میشود و با فرض آمدن ایشان و هماهنگ شدن تدبیر اصلاحطلبان با تقدیر الهی و پیروزی نصیب ما شود، باید به این بیاندیشیم كه خاتمی به عنوان رئیسجمهور آینده چگونه خاتمیای باشد؟ به عبارت دیگر اگر خاتمی بیاید و تقدیر الهی او را یاری دهد و لطف مردم شامل شود، خاتمی آینده باید كدام خاتمی باشد؟ خاتمی سابق یا خاتمی جدید؟
من تصور میكنم خاتمی به عنوان رئیسجمهور آینده باید كاملا با خاتمی گذشته متفاوت باشد. تغییر شرایط سیاسی بینالمللی و داخلی، تجربه هشتسال ریاستجمهوری در گذشته، تجربه تلخ سپردن كشور به نیروهای رادیكال در چهارسال اخیر و... ضرورت تفاوت خاتمی آینده با خاتمی سابق را بازر میكند.
اگر من بهجای آقای خاتمی باشم و قرار باشد با تجربه گذشته برای سومینبار ریاستجمهوری را برعهده میگرفتم حتما با روشها و منش جدیدی ظاهر میشدم.
من معتقدم در عرصه سیاست داخلی،با ایجاد یك حزب یا جبهه متحد سیاسی همه اصلاحطلبان و هواداران آنان را سازمان داده و تشكیلات پایداری را سامان میدادم كه تا سالهای سال بتواند در عرصه سیاسی موثر باشد و در كنار آن با احترام به جریان اصولگرای رقیب، آنان را هم به ایجاد یك تشكیلات فراگیر تشویق و در پی آن، با همكاری دو جریان سیاسی بزرگ كشور، قواعد رقابتهای سیاسی را مورد بازنگری قرار میدادم بهطوری كه براساس قواعد جدید رقابتهای سیاسی، آزادی مردم در انتخابات تضمین و اصالتهای نظام جمهوری اسلامی براساس معماری حضرت امام(ره) حفظ و چتر حمایتی رهبری نظام و نهاددهای داوری وابسته به ایشان شمول همه جناحهای سیاسی شود.
در صحنه بینالمللی با قاطعیت به حل و فصل مناقشههای موجود بین جمهوری اسلامی و كشورهای صنعتی خاتمه میدادم.
در عرصه اقتصادی با بازگشت به سیاستهای كلی سند چشمانداز و با رسمیت شناختن توانمندیهای همه نیروهای ملی و فعال، عرصه را برای تلاش همگانی برای ارتقای سطح عمومی اقتصادی و رفاه ملی تبدیل میكردم.
خلاصه آنكه خاتمی آینده باید یك خاتمیای باشد سیاستمدار، فعال، پرتحرك، قاطع و دارای ایده و برنامههای نو، البته با همان صداقت گذشته و به دور از تعابیری از جنس اینكه نمیگذارند، اگر بگذارند، آیا میتوانیم و...