bato-adv
کد خبر: ۱۸۰۳۴

کدام فيلسوف؟ کدام فرهنگ؟

سید رحیم لاری
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۱ - ۲۰ آذر ۱۳۸۷


انجمن حکمت و فلسفه ايران يک روز پس از برگزاري روز جهاني فلسفه، مراسمي را برپا کرد تا فيلسوف فرهنگ را به دوستداران فلسفه معرفي کند. کسي که از سوي اين انجمن به عنوان فيلسوف فرهنگ معرفي شد جناب دکتر رضا داوري اردکاني بود، چهره اي مشهور و کاملا آشنا براي دوستداران فلسفه در ايران. 

در واقع، اين مراسم بيش از هر چيز تجليل و بزرگداشتي بود به پاس تلاش بيش از پنجاه سال دکتر داوري در زمينه تدريس، تحقيق و نوشتار. سخنرانان اين مراسم؛ دکتر غلامرضا اعواني، مصطفي محقق داماد، دکتر محسن جهانگيري، دکتر کريم مجتهدي و ديگران به نوبت در باب مقام علمي و شخصيت دکتر داوري به تفصيل سخنراني کردند و صد البته، آنچه که در اين ميان محور اصلي سخنان آنان را تشکيل مي داد تعريف و تمجيد بود. 

در باره اين مراسم و چگونگي برگزاري آن سخنان بسياري مي توان گفت و هستند بسياري که عقايد مختلف و حتي معارض با هم داشته باشند. اين مسئله به جاي خود باقي است که در معرفي فيلسوف فرهنگ، نه متفکر يا روشنفکر، چه معيارها و ملاکهايي بايد در کار باشد تا هم کار بزرگداشت و احترام به جا و درست باشد و هم معرفي کسي با چنين عنواني مشروعيت لازم را داشته باشد.
 
واژه فيلسوف دلالتهاي خاصي را مي طلبد که بنابر آنها تعيين کننده ملاکها و معيارهاي خاصي نيز هست. بنابر اين ملاکها است که مي توان فيلسوف را از يک مقاله نويس يا روشنفکر و حتي از يک متفکر و نظريه پرداز بازشناخت و بنابر اين ملاکها است که اگر کسي سالها نوشت و نظر داد يا در کلاسهاي فلسفه تدريس کرد، باز نمي توان او را فيلسوف ناميد تا چه رسد که فيلسوف فرهنگ. سخن در مورد فيلسوف فرهنگ ناميدن دکتر داوري نيست بلکه سخن در باره تعيين ملاکي است که وي يا هر کس ديگري را بتوان به عنوان فيلسوف يا فيلسوف فرهنگ ناميد. 

علاوه بر اين، در مورد مصداق چنين عنواني نيز جاي بحث و گفتگو باز است چرا که در همين گذشته نه چندان دور نام کساني دکتر محمد لطفي يا دکتر محمد جواد فلاطوري ديده مي شود که در آشنايي غربيان با فلسفه غرب تاثيري بسزا داشت و ديگري در آشنايي غربيان با دين اسلام. سخن در درستي يا نادرستي معرفي دکتر داوري نيست بلکه سخن در آن ملاکي است که ناديده انگاشتن ديگر بزرگان به عنوان فيلسوف فرهنگ را مشروع مي سازد. 

آنچه که بيش از هر چيز ديگري اهميت دارد برگزاري اين مراسم در انجمن حکمت و فلسفه ايران با چنان کيفيتي است. آيا اين مراسم با چنان کيفيتي در خور شأن و مرتبت فلسفه بود؟ آيا انجمن حکمت و فلسفه با اين مراسم مقام و جايگاه فلسفه را رعايت کرد و به وظيفه اصلي خود، يعني ترويج فلسفه در ايران عمل کرد؟ افلاطون و ارسطو هر دو ملاکي را براي اهل فلسفه تعيين کردند که هنوز نيز در تشخيص راه از چاه تعيين کننده است و آن اين که، هر چند برخي اشخاص بسيار بزرگ باشند و محترم، اما حقيقت از هر کسي برتر است. آيا انجمن حکمت و فلسفه ايران اين درس دو استاد بزرگ فلسفه را خوب آموخته و اجرا کرده است؟ 

سخنرانان مراسم انجمن حکمت و فلسفه چنان در تعريف و ستايش يک شخص از يکديگر پيشي گرفتند که کل سخنراني ها مبدل به يک جريان واحد در جهت اسطوره سازي يک فرد شد. اوصاف و القابي که در اين سخنراني ها بر زبان جاري شدند اوصاف و القابي بودند که شخص را و نه نظريه يا تفکري از او را بزرگ مي داشتند. 

در اين سخنراني ها آنچه که شنيده مي شد تعريف و تمجيد شخصي بود اما معلوم نمي شد که اين شخص به واسطه کدام نظريه فلسفي و گسترش آن در فرهنگ مورد احترام قرار مي گيرد. با توجه به اين سخنان بود که به راحتي مي شد فهميد آنچه که مورد ستايش قرار گرفته نه حقيقت، بلکه شخص است و حقيقت در زير سايه شخص پنهان شد. در حقيقت، انجمن حکمت و فلسفه ايران با اين مراسم عمق بيگانگي پنهاني با فلسفه و تفکر فلسفي را به نمايش گذاشت و اساسي ترين درس استادان بزرگ فلسفه را به جا نياورد. 

شايد بتوان بهترين انتقاد را در کلام دکتر داوري به آن مراسم جست که در سخنراني خود در پايان همان مراسم بيان کرد. هر کس که با دکتر داوري آشنا باشد زبان دو گانه ايشان را مي داند و آگاه است که مي توان در زير ظاهر آن لايه هاي پنهاني را جست. ايشان در ابتداي سخنراني خود گفت؛ من گفته هاي سخنرانان را باور مي کنم. وي دو دليل را براي باور خود اقامه کرد؛ نخست آن که به حتم چيزي هست که سخنرانان همگي از آن سخن مي گويند و دوم آن که، اگر سخنان ايشان را باور نکنم به آنان بي حرمتي کرده ام. 

دليل دکتر داوري آدمي را به ياد قصه مولانا مي اندازد و با توجه به آشنايي ايشان با ادبيات ايران، شايد وي نيز گوشه نظري به آن قصه داشته است. مولانا در دفتر سوم کتاب مثنوي معنوي خود قصه فرعون و سجده خلق در برابر وي را بيان مي کند که او را به باور ربوبي کشاند. فرعون با ديدن سجده خلق چنان مست شد که مقام خدايي را براي خود باور کرد.
 
البته نبايد نه دکتر داوري را با آن مقام و سابقه را با فرعون مقايسه کرد و همچنين نه آن مراسم را در حد سجود و خضوع خلق فرعوني، اما ستايشها و تعريف و تمجيدها در وادي فلسفه چه ارزشي دارند، هنگامي که سقراط افلاطوني در مراسم محاکمه خود و در ميان هياهوي مخالفان هنوز استوار بر قاموس و حرمت فلسفه تکيه داده و با خيالي آسوده حتي تهديد مرگ را نيز به هيچ نمي گيرد؟ آيا اهل فلسفه بايد به تمجيد خلق دل خوش کنند يا همت فلسفه اي که سقراط پيش گام آن است و در اين جهت جوياي فلسفه و فرهنگ باشند؟

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین