bato-adv
کد خبر: ۱۸۴۸۳۸

پایان "خدمتگزار تخت طاووس"

«خدمتگزار تخت طاووس» چهارم فروردین‌ماه درگذشت. این عنوانی است که آخرین سفیرشاه در لندن برکتاب خاطرات خود نهاده بود.
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۰ - ۱۶ فروردين ۱۳۹۳
«خدمتگزار تخت طاووس» چهارم فروردین‌ماه درگذشت. این عنوانی است که آخرین سفیرشاه در لندن برکتاب خاطرات خود نهاده بود. اگرچه آنچه تحت عنوان «در خدمت تخت طاووس» یا «خدمتگزار تخت طاووس» از «پرویز راجی» باقی مانده صرفا خاطرات روزشمار دوسال ماموریت او در لندن به‌عنوان دبیر اول سفارت ایران است نه خاطرات کامل او. ما چیزی از روزهایی که پدرش وزیر بهداری کابینه «منوچهر اقبال» بود یا نحوه آشنایی‌اش با «هویدا» در شرکت نفت و ورودش به وزارت خارجه تا روزهایی که در سمت مسوول یا منشی دفتری «هویدا» خدمت می‌کرد و از آنجا به دبیر اولی سفارت ایران در انگلستان رسید نمی‌دانیم.

انتصاب «راجی» به‌عنوان نخستین تجربه‌اش به‌عنوان سفیر در سن 40سالگی آن هم در یکی از مهم‌ترین سفارتخانه‌های ایران را همان زمان خیلی‌ها بی‌ارتباط با «اشرف پهلوی» ندانستند. فردی که او سه سالی به نوعی کارمندش بود و در مقدمه خاطراتش هم به اینکه اشرف سفارش او را نزد شاه کرده اشاره دارد. اگرچه شایعه رابطه او و خواهر دوقلوی شاه وجود داشت و «حسین فردوست» هم در خاطرات خود که بعد از انقلاب منتشر شد به جزییات این موضوع اشاره کرده است.

 «راجی» هم بدون اشاره به رابطه خصوصی خود با «اشرف» در لابه‌لای خاطراتش زیاد از دیدارهایش با خواهر دوقلوی شاه صحبت می‌کند. چه زمانی که در سفری به پاریس سری به او در آپارتمان خصوصی‌اش می‌زند و چه وقتی اشرف در مسیر سفرهای اروپا یا آمریکایش در لندن توفقی می‌کند و به دیدار «راجی» می‌رود. فارغ از دلایل نشستن او بر مسند دبیر اولی سفارت اما نقطه قوت خاطرات «پرویز راجی» در این است که ماموریت او در لندن مصادف شده بود با سال‌های آخر حکومت پهلوی و اوج‌گیری مخالفت‌ها علیه رژیم. تا جایی که همان روزهای اول وقتی به همراه اشرف پهلوی، برای بازدیدی به کالج «وادام» می‌رود با تظاهرات دانشجویان مخالف رژیم روبه‌رو می‌شود که علیه شاه شعار می‌دادند و تخم مرغ به‌سوی آنها پرتاب می‌کردند.

 دغدغه آن روزهای شاه و شکایت مدامش این بود که چرا مطبوعات غربی علیه او می‌گویند و از نقض حقوق بشر و شکنجه زندانیان سیاسی می‌نویسند. به‌ویژه شکایتش از بی‌بی‌سی در لندن گریبان «راجی» را هم می‌گیرد و وظیفه ارتباط با سردبیران و روزنامه‌نگاران برای تغییر نگاه آنها نسبت به شاه به او محول می‌شود و در تلگرافی شاه به او توصیه می‌کند که برای تغییر وضع مطبوعات هرکاری می‌تواند بکند. از نوشتن زندگینامه برای شاه و فرح گرفته تا مصاحبه و نوشتن مقاله و ترتیب‌دادن مصاحبه‌های مطبوعاتی در تکذیب شکنجه و نبود آزادی بیان، برای تغییر وجهه ایران که یکی از مهم‌ترین بخش‌های خاطرات «راجی» را تشکیل می‌دهد.

نگاه «راجی» در آن روزها به آزادی سیاسی و دموکراسی در امتداد همان نگاه شاه است. او به یک خبرنگار انگلیسی می‌گوید: «در این مرحله از رشد ایران برداشت ما از دموکراسی باید تامین خوراک و مسکن و آموزش برای مردم باشد نه ترویج بی‌بندوباری سیاسی که مسلما به هرج‌ومرج می‌انجامد.» او جایی دیگر می‌گوید: «نامه دیگری به مدیرکل بی‌بی‌سی فرستادم و از مصاحبه «دیمبلبی» با «کارتر» در برنامه پانوراما شکایت کردم، گفتم: «شکایت من نه از اظهارنظرهای مصاحبه‌کننده، که از سماجت او نه یک‌بار نه دوبار بلکه سه‌بار به‌نوعی محکوم‌کردن ایران و فقط ایران از زبان رییس‌جمهور آمریکاست و مدعی شدم که این نمونه دیگری است از دشمنی بی‌پرده و بی‌دلیل بی‌بی‌سی در حق ایران.»

اگرچه او برخلاف تلاش‌هایش در آن روزها، احتمالا سال‌ها بعد و خیلی دیر پی به واقعیت می‌برد و در گفت‌وگویی با بی‌بی‌سی چیز دیگری می‌گوید: «به شاه تلگراف زدم که بگذارید این دستگاه‌های خبری هرچه می‌خواهند بگویند اگر سرنوشت ما به این سخنان بستگی دارد بگذارید هرچه می‌خواهند بگویند.» «پرویز راجی» مانند بیشتر دولتمردان پهلوی شخص نخست مملکت را از رخدادها مبرا می‌داند، اگرچه برخلاف «زاهدی» و دیگرانی که 28 مرداد را قیامی ملی می‌دانند، می‌پذیرد که آنچه در سال 32 رخ داد کودتایی بود که عوامل خارجی در آن نقش داشتند. اما او که در روزهای کودتا نوجوانی بیش نبوده معتقد بود که شخص شاه در کودتا نقشی نداشت.

«راجی» معتقد بود که شاه، زاده تفکراتی بود که با آن به وجود آمده بود و برای همین همیشه فکر می‌کرد افرادی پشت‌پرده نشسته‌اند و برای ایران تصمیم می‌گیرند. دلیلش را هم این می‌داند که شاه چون می‌دانسته پدرش را انگلیسی‌ها آوردند و بعد او را به جایش نشاندند و بعد هم انگلیس و آمریکا باز با کودتا او را بازگرداندند برای همین همیشه فکر می‌کرده نیروهایی دست‌اندرکارند که دیده نمی‌شوند و تکلیف دنیا را روشن می‌کنند.

 او هم مانند دیگر دولتمردان پهلوی که نقدهایشان را از سیستم گذاشته بودند برای بعد از پایان سلسله پهلوی، هیچ اشاره‌‌ای به نقش نزدیکان و اطرافیان حکومت در روند سقوط آن ندارد. «پرویز راجی» درحالی‌ درگذشت که می‌توانست به جز روزشمار سال‌های آخر حکومت پهلوی، خاطرات بیشتری از دوران خدمتگزاری‌اش برای تخت طاووس بر جا بگذارد. کاری که نکرد.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو