یادداشت دریافتی- سیدمحمدصادق محمدی وفایی؛ به سایتها نیم نگاهی کردم تا از فضای انتخاباتی کشور خبرهایی کسب کنم. به یادداشتی از جناب «وحید یامینپور» رسیدم. او به اصول گرایان هشدار داده بود:
«که اصولگرایان از یک رقیب سیاسی شکست نخوردهاند بلکه این کنش سیاسی تجلی یک سبک زندگی است.»
با خواندن این نوشته به فکر فرو رفتم که آیا علت اول شدن جناب عارف و دوم شدن مطهری و ۳۱شدن جناب دکتر حداد عادل و رای نیاوردن دیگر اصول گرایان سبک زندگی تهرانیها بوده است؟
آیا علت اول شدن جناب هاشمی و شانزدهم شدن آیت الله جنتی و رای نیاوردن آیت الله یزدی و مصباح فقط سبک زندگی تهرانیها بوده است؟
به نظر این کمترین، تحلیل جناب یامینپور با انتخاباتی که در ایران اسلامی اتفاق افتاده است و اتفاق میافتد سازگاری ندارد. زیرا؛
اولا آمار میگوید فقط نیمی از تهرانی رای دادهاند و نیمی دیگر اصلا در انتخابات شرکت نکردهاند و این نیمی که شرکت کردهاند همان افرادی هستند که در انتخاباتهای گذشته نیز شرکتی فعال داشتهاند وگاه گاهی هم به اصول گراها رای دادهاند.
آیا میتوان گفت در طول این چند سال سبک زندگی، همین مردم، چنان با سرعت تغییر کرد که فقط با رای دادن به اصلاح طلبها سازگاری دارد؟!
اگر این تغییر با این سرعت را بپذیریم، باید بپذیریم، از این به بعد تهرانیها برای همیشه به اصول گراها رای نخواهند داد! علاوه بر این باید بپذیریم، که تهرانی ها بسا چنان تغییر کنند که در انتخاباتهای بعدی اصلا شرکت نکنند!
ثانیا اگر مقصر سبک زندگی تهرانیها بوده است در دیگر استانها و شهرستانها که (با تهران از هر جهت تفاوت و فاصله دارند و در عین حال به اصلاح طلبها رای دادهاند) چه چیزی مقصر است؟
آیا میتوان گفت آن زمان که رئیس اصلاحات رقیب جناب ناطق نوری شد و آن همه رای آورد، سبک زندگی تهرانیها مقصر بود؟!
اگر مقصر تام و تمام سبک زندگی تهرانی هاست چرا بعد از دوران اصلاحات، جناب احمدینژاد آن همه رای آورد؟! چرا آن همه نمایندهٔ اصول گرا به مجلس راه یافتند؟! نکند جناب یامینپور بر این باور است که تهرانیها مثل آب خوردن سبک زندگیشان را عوض میکنند!
آیا میتوان گفت و پذیرفتنی است که بگوییم هر وقت اصول گراها رای آوردند سبک زندگی تهرانیها خوب و ارزشی است ولی هرگاه به لیست اصلاح طلبها رای دادند، فقط یک چیز مقصر است و ان اینکه سبک زندگی آنها در درجهٔ هشدار قرار دارد!
به نظر میرسد رای بالای اصلاح طلبها در تهران علل و عوامل دیگری دارد.
آیا همزمان شدن تحریم کشور در زمان دولت دکتر احمدینژاد هیچ تاثیری در رای دادن تهرانیها به اصلاح طلبها نداشته است؟
آیا بالا رفتن قیمت کالاها و خدمات در دوره دوم ریاست جمهوری جناب احمدینژاد هیچ تاثیری در رای تهرانیها نداشته است؟
آیاپروندههایی چون مه آفرید خسروی و بابک زنجانی و محکومیت جناب رحیمی و... هیچ تاثیری نداشت؟
آیا توافق هستهای هیچ تاثیری در رای آوردن اصلاح طلبها نداشته است؟
آیا دفع حداکثری و جذب حداقلی برخی از اصول گرایان تاثیری در ریزش رای اصول گرایان نداشت؟
آیا سازمان محور حرکت کردن اصلاح طلبان هیچ تاثیری در جذب تهرانیها نداشته است؟
آیا تبلیغات ماهوارهای و... در انتخابات هیچ تاثیری نداشت؟
و...
به یقین همین اصلاح طلبهایی که رای آوردهاند اگر صادقانه و ارزشمدارانه به مردم و انقلاب خدمت نکنند در انتخابات بعدی حذف شدهای بیش نیستند.
اینکه بخشی از مردم ممکنه ناآگاهانه و صرفا بر اساس سبک زندگی رای بدن همیشه و در همه دوره ها مصداق هایی داره ولی قابل تعمیم نیست
اکثریت مردم تلاش دارن که به پیشرفت ، رفاه و ... و البته با حفظ ارزشها رای بدن.
و این مسئله میتواند از سمت هر دو دو گروه اصول گرا و اصلاح طلب رخ دهد.