bato-adv
کد خبر: ۳۳۸۵۰

قتل عام 40 میلیاردی در ولنجک

تاریخ انتشار: ۰۹:۴۵ - ۰۳ آبان ۱۳۸۸


دو ماه و يك روز بعد از جنايت خانوادگي قلعه‌حسن‌خان، مرد ميانسال ديگري اين‌بار در ولنجك تهران خبرساز شد و البته نه با كلاشينكف كه با كلت كمري‌اش مادر، داماد، نوه، وكيل خانوادگي و رئيس شوراي حل اختلاف محله خود را كشت و متواري شد.
 
واحد آپارتماني كه اين قتل در آن اتفاق افتاد اكنون پلمب شده و سرايدار آن به «تهران‌امروز» مي‌گويد: امكان اينكه خبرنگار به داخل بيايد وجود ندارد. وقتي اصرار مي‌كنم كه اجازه بدهد عكس بگيريم و خبر اين قضيه را همه مي‌دانند، مي‌گويد: «به من اجازه نداده‌اند، من هم شرمنده‌ام.» مردي هم كه در اين حين از مجتمع خارج مي‌شد در جواب سوال «تهران‌امروز» مي‌گويد: «هرچه بوده گفته شده، ما اصلا دوست نداريم اين قضيه انعكاس پيدا كند. عكسي هم از ساختمان نگيريد.» پسر جواني هم كه تازه از در مجتمع خارج شده با ناراحتي مي‌گويد: «خبرش را برويد از روزنامه‌ها بخوانيد، آنها خبر را نوشته‌اند.» انگار اهالي مجتمع قصد دارند رسانه‌ها را بايكوت خبري كنند. 

حميدرضا. خ چند وقتي بود از آمريكا به تهران آمده بود. او فارغ‌التحصيل مهندسي راه و ساختمان از دانشگاه صنعتي شريف و بعد از پايان تحصيلات سال‌هاي زيادي را در آمريكا گذرانده بود. پدر او چند سالي بود فوت كرده بود. حميدرضا از مدتي قبل بر سر ارثيه پدرش با خواهرها و مادرش مشكل پيدا كرده بود. 40 ميليارد تومان از پدر اين خانواده براي فرزندانش به يادگار مانده و همين ارثيه سنگين آتش اختلاف را بين آنها شعله‌ور كرده بود. 

ظاهرا فاطمه. ب مادر 77 ساله حميدرضا براي اينكه به اختلاف بين او و خواهرهايش خاتمه دهد از قاضي منصوري، رئيس شعبه 608 شوراي حل اختلاف ولنجك خواسته كه به خانه آنها بيايد و پادرمياني كند تا اين ماجرا به خير و خوشي تمام شود و صلح خانوادگي برقرار شود. ظهر پنجشنبه 30 مهر، منصوري وارد اين مجتمع مسكوني 15 طبقه در خ مقدس‌اردبيلي تهران شد. فاطمه به همراه وكيل خانوادگي، صدف نوه دختري‌اش و سيامك داماد و پدر صدف در خانه منتظر بودند. با ورود قاضي منصوري، حميدرضا هم به همراه وكيل خود وارد خانه شد. آنها نشستند و ساعت‌ها با هم صحبت كردند اما بعد از گذشت بيش از هفت ساعت تنها بر آتش اختلافات افزوده مي‌شد و خبري از توافق نبود. 

در اين حين چشم حميدرضاي 57 ساله به اسنادي افتاد كه زير ميز مخفي شده بود. او به سراغ اسناد رفت و فهميد كه اين اسناد خانوادگي بخشي از همان ارثيه پدري است كه در غياب او به نام خواهرانش ثبت شده است. جروبحث بالا گرفت و حميدرضا به مادرش گفت كه شما قصد كلاهبرداري داشته‌ايد. 

دخترهايت، تباني كرده‌اند و ارثيه مرا به نام آنها زده‌اي. او براي لحظاتي از واحد خارج و وارد لابي ساختمان شد و وقتي كه همه گمان مي‌كردند او مي‌خواهد به علامت قهر از ساختمان خارج شود دومرتبه به داخل آپارتمان برگشت و در حالي كه كلتي را در ميان دستان خود گرفته بود 17 گلوله از اسلحه او شليك شد و تمامي افرادي كه آنجا بودند به‌جز وكيل حميدرضا روي زمين افتادند. قاتل بلافاصله از ساختمان خارج و از محل متواري شد. چند دقيقه‌اي از اين ماجراي جنايي نگذشته و تازه ساعت به 19:30 رسيده بود كه پليس110 در محل حاضر شد. بلافاصله چند آمبولانس هم به آنجا آمدند و اين خيابان كوچك به قرق نيروي انتظامي درآمده و از دو طرف بسته شد.
 
كادر پزشكي هم كه در محل حاضر بودند اعلام كردند كه فاطمه (مادر خانواده)، محمد منصور 37 ساله قاضي دادگستري و رئيس شوراي حل اختلاف و حبيب‌الله .الف وكيل جوان اين خانواده در دم فوت كرده‌اند. ساعتي بعد نيز خبر رسيد كه صدف، دختر خواهر 20 ساله متهم نيز بر اثر اصابت گلوله به نقاط حساس بدن در بيمارستان فوت كرده و سيامك داماد خانواده هم دچار مرگ مغزي شده و عملا ديگر شانسي براي زنده ماندن ندارد. 

تحقيقات محل هويت قاتل را مشخص كردند و با پرس‌وجو منزل وي واقع در منطقه ولنجك شناسايي و به‌طور نامحسوس تحت كنترل قرار گرفت. كارآگاهان در تحقيقات خود دريافتند كه حميد تعداد زيادي اسلحه شكاري در خانه خود داشته و علاقه زيادي هم به استفاده از اسلحه شكاري گرم براي شكار دارد. پس از حضور جعفرزاده، سرپرست دادسراي جنايي تهران، اين مقام قضايي از طريق بلندگو و تلفن به گفت‌وگو با متهم پرداخت و از او خواست كه خود را تسليم پليس كند اما حميدرضا حاضر به اين كار نشد.
 
كارآگاهان كه تاكنون از احتمال گروگان گرفته شدن خدمتكار خانه توسط حميدرضا در هراس بودند اين‌بار با ادامه كاوش به اين پيش‌فرض رسيدند كه نه‌تنها احتمال به گروگان گرفته شدن قادر وجود ندارد بلكه بايد احتمال همكاري اين دو نفر را نيز مطرح ساخت. ساعت 9 شب روز جمعه بود و 26 ساعت از جنايت و 12 ساعت از محاصره منزل متهم مي‌گذشت كه دستور عمليات ضربتي به كارآگاهان صادر و دقايقي بعد حميدرضا و قادر دستبند به دست از خانه خارج شدند. 

كارآگاهان در جست‌وجوي خانه متهم به اسلحه‌هاي شكاري آماده‌اي برخورد كردند كه توسط وي در خانه نگهداري مي‌شد. متهم بلافاصله به اداره دهم پليس آگاهي تهران منتقل شده و در آنجا تحت بازجويي قرار گرفت. او به ماموران گفت: مادرم با همدستي خواهرانم مي‌خواستند سهم مرا بالا بكشند و من با ديدن اسناد خانوادگي‌مان فهميدم كه آنها همه ارثيه را براي خود برداشته و چيزي را براي من نگذاشته‌اند. من هم كه ديدم نمي‌توانم از راه‌هاي قانوني مالم را پس بگيرم تصميم گرفتم آنها را بكشم تا انتقام خود را گرفته باشم. 

ساعتي بعد حميدرضا به بازداشتگاه پليس آگاهي مركزي تهران در خيابان وحدت اسلامي منتقل شد و از دو خواهر متهم كه شانس آوردند آن روز براي حل اختلاف! خود در محل حضور نداشتند. يكي از آنها همسر و دخترش را بر سر اين اختلاف از دست داد و خانواده‌اي در سوگ نشست.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو