bato-adv
کد خبر: ۳۵۲۷۱

همه رقم «سبز» ممنوع است

«طنز» در مطبوعات
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۶ - ۲۸ آبان ۱۳۸۸


مروری بر ستون طنز روزنامه های پنج شنبه 28/8/88:

مردمسالاری> کارتون
علی کاشی

              

خبر> همه رقم «سبز» ممنوع است 
شهرام شکیبا
«سبز در سبز» نام یکی از الحان باربدی موسیقی ایران باستان است. در سال 78 یک گروه موسیقی این نام را برای خود برگزید و تا امسال با این نام کار کرد. این گروه 28 و 29 آبان ماه کنسرت دارد. ولی به گزارش «مهر» یک شرط برای اجرای کنسرت‌شان گذاشته شده. آنها باید پس از 10 سال نام‌شان را تغییر دهند تا اجازه کنسرت داشته باشند. لذا نام گروه‌شان را به «آزاده حجت» تغییر داده‌اند.

نام اداری

از: فلانجا

به: همه جا

نظر به اینکه مطربی معلوم‌الحال موسوم به «باربد» که وابستگی و سرسپردگی و خودفروختگی‌اش به دربار پادشاهان از جمله خسرو پرویز، شهره خاص و عام است نام یکی از الحان موسیقی‌اش را «سبز در سبز» گذاشته و معلوم نیست منظورش کدام سبز در کدام سبز است و باتوجه به اینکه بعید نیست این «سبز در سبز» خودش یک اسم رمز تازه برای اغتشاشات باشد. لذا علاوه بر لزوم کلیه نهادهای ذی‌ربط و غیر ذی‌ربط باید لزوماً این نام تغییر یابد. علاوه بر آن تغییرات زیر نیز پیشنهاد می‌شود. البته مستحضرید که پیشنهاد ما، پیشنهادی لازم‌الاجرا می‌باشد.

گوجه سبز - گوجه غیرسیاسی
توضیح: باتوجه به اینکه گوجه فرنگی در دولت نهم کاملاً مورد بهره‌برداری سیاسی قرا گرفت در جهت ضربه زدن به دولت.

کوکو سبزی - کوکوی سیب‌زمینی بدون سیب‌زمینی
توضیح: باتوجه به عنایت خاص دولت به «سیب‌زمینی» که از محصولات استراتژیک کشاورزی به شمار می‌رود، عیبی ندارد که در نام کوکوی فوق‌الذکر دو بار از سیب‌زمینی استفاده شود.

سبزوار - بزرگوار
توضیح: با عنایت به استقبال شایان اهالی سبزوار سابق از مقام منیع ریاست جمهوری در سفرهای استانی و بزرگواری خاصی که مردم آن شهر نشان دادند، تغییرنام فوق ضروری است.

حمید سبزواری - حمید بزرگواری
توضیح: ر. ک به «سبزوار»

آدم‌های سبزه - آدم‌های قهوه‌ای
توضیح: بر همگان واضح و مبرهن است که کسانی که رنگ چهره‌شان کمی قهوه‌ای است به اشتباه «سبزه» خوانده می‌شوند. که البته این اشتباه در اصل خدعه و نیزنگ بیگانگان است و به نوعی اسم رمزی برای اغتشاشات است وگرنه چرا باید به آدم «قهوه‌ای» بگویند: «سبزه»؟!

عمو سبزی‌فروش - عنصر معلوم‌الحال
توضیح: نامبرده به شهادت ترانه‌ای مبتذل شخصی معلوم‌الحال است وگرنه چه لزومی داشت در جواب خانمی که با اسم رمز: «من ترب می‌خوام» او را دعوت به بی‌اخلاقی و روابط کوتاه‌مدت می‌کند، بگوید: «بعله»؟!

قورمه‌سبزی - قورمه ملی
توضیح: نظر به اینکه اهتمام به امور ملی بسیار مهم است و از قضا غذای فوق‌الذکر از غذاهای ملی ما ایرانیان است. این تغییر نام مستحسن است.

شرکت توسعه فضای سبز شهرداری تهران - شرکت توسعه فضای قهوه‌ای شهرداری تهران
توضیح: ندارد.

زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد - زبان سرخ سر قورمه‌ ملی می‌دهد بر باد
توضیح: نظر به اینکه سری که بر باد می‌رود، بوی قورمه‌سبزی می‌دهد و با عنایت به توضیح بالا، این تغییر نیز لازم‌الاجراست. 

تهران امروز> پنج شنبه مشاهیر
محمود فرجامی
پنج‌شنبه‌ها تهران نيمه‌تعطيل است يعني ‌ادارات دولتي و نيمه‌دولتي تعطيلند اما مدارس و بانك‌ها كار مي‌كنند. بسياري از كاسب‌ها صبح مي‌روند سر كسب و كار اما بعد از ظهر را به احترام شب جمعه تعطيل مي‌كنند. بعضي‌ها هم در اين شب اضافه‌كاري مي‌كنند... مثل گداهاي محترم. 

اما تا به حال فكر كرده‌ايد كه آدم‌هاي مشهور پنج‌شنبه‌ها را چطور مي‌گذرانند؟ فكر مي‌كنيد خيلي بعيد است امروز اينطوري بگذرد:
محمود احمدي‌نژاد: 5 صبح از خواب بيدار مي‌شود. تا 7 نامه‌هاي مردمي را مي‌خواند. 7 تا 7 و ربع نان و پنير با يك چاي شيرين كمرنگ مي‌خورد. تا ساعت 9 باز هم نامه‌هاي مردمي را مي‌خواند و چك‌پول توي پاكت برگشت مي‌گذارد. از 9 تا 12 رايزني با انواع مشاوران از رحيم مشائي گرفته تا كلهر و جوانفكر و بذرپاش. 

ساعت 12 تصميم خودش را كه شبيه مشاوره هيچكدام از مشاورانش نيست اتخاذ مي‌كند اما چون پنج‌شنبه‌ها رسانه‌ها تعطيلند اعلامش را موكول مي‌كند به فردا كه خوب بازخورد خبري داشته باشد. مجددا 3 ساعت نامه‌هاي مردمي را مي‌خواند. ساعت 3 يك ناهار ساده با يك ليوان آب. 2 ساعت بعدي با مشائي و رحيمي و كردان يك بحث كاملا علمي و كارشناسي عليه مترو مي‌كنند و در انتها چند ميليارد ديگر به حساب مونوريل واريز مي‌شود. 

از 5 و نيم تا 9 در مورد افشاگري روز شنبه رايزني مي‌شود. 9 شام و عزل 25 نفر از مديران در حين صرف غذا. 9 تا وقت خواب رسيدگي به نامه‌هاي مردمي. از شروع خواب تا صبح، خواب يك صندوق پر از پول هدفمند در راستاي چارديواري اختياري مي‌بيند. 

محمدباقر قاليباف: ساعت 4و نيم بيدار باش. 4و نيم تا 5 نرمش. از 5 تا 5 و نيم استخر. 5 و نيم تا 6 صبحانه توپ با نان سنگك و پنير ليقوان و جوز و چاي كله مورچه. 6 تا 8 جلسه در مورد مترو. 8 تا 9 جلسه در مورد تونل توحيد. 9 تا 10 جلسه در مورد كارشكني‌هاي دولت در مترو و راه‌هاي مقابله با آن. 10 و نيم تا 12 جلسات جداگانه و خصوصي با اعضاي شوراي شهر، تفهيم كردن مفهوم شهرداري به آنها و شنيدن انتقادات آنها. 12 تا 12 ونيم اجراي مجدد مراسم استيصال اين بار از دست اعضاي شوراي شهر. 12و نيم تا يك، صرف ناهار با نخبگان در شهرداري تهران (در عمل: ديدار صميمي شهردار با تقريبا تمام مديران و روساي شهرداري!). 

بعد از ظهر رسيدگي به پروژه‌هاي عمراني و در راس همه تونل توحيد به همراه پيمانكاراني كه فس-فس مي‌كنند. شب تمرين خلباني بر روي پشت‌بام منزل و فرود با چتر نجات. ساعت 11 شام. ساعت 11و نيم تا 2 مجددا سركشي به تونل توحيد. 3 بيهوش. 

سيدمحمد خاتمي: 7 بيدار مي‌شود. تا 8 دودل است كه صبحانه بخورد يا نه. 8 تصميم مي‌گيرد بخورد و تا 8 و نيم مشورت مي‌كند كه چي بخورد. به توصيه مشاوران 8 و نيم تا 9 و نيم را به خوردن مارمالات با نان بربري و چاي ميكس با خامه خاشخاشي مي‌گذراند.
 
10 تا 1 ظهر مطالعه در مورد تقدم دينداري بر آزادي. 1 تا 2 صرف ناهار (احتمالا پيتزاي قرمه سبزي). 2 تا 4 چرت. 4 تا 6 مطالعه درباره تقدم آزادي بر دينداري. 6 تا 6 و نيم عصرانه. 7 تا 9 گعده با دوستان به همراه صرف شام و خوردن تاسف. 9 تا 10 نوشتن خاطرات روزانه با پر شترمرغ و جوهر. 10 تا 10 و نيم سوزاندن خاطرات از ترس افتادن به دست نامحرمان. 11 مسواك و لالا.
علي لاريجاني: از 8 صبح تا 8 شب با داداش‌ها در جلسه سران دو قوا و نصفي شركت مي‌كند كه محرمانه است و غير‌قابل انتشار. بقيه‌اش هم غيرقابل انتشارتر! 

کیهان> گفت و شنود
گفت: راديو فردا- وابسته به سازمان سيا- در تحليلي گفته است، موسوي و كروبي تصور مي كردند جنبش سبز به خاطر آنها راه افتاده ولي حالا متوجه شده اند كه حضور آنها فقط يك بهانه براي مخالفان جمهوري اسلامي بوده است. 

گفتم: خب! حالا كه فهميده اند هيچ كاره هستند، چرا از ادامه خيانت دست برنمي دارند؟ 

گفت: اتفاقاً راديوي سازمان سيا به همين نكته اشاره كرده و گفته است حالا ديگر آنها غير از همراهي با مخالفان جمهوري اسلامي چاره اي ندارند و مي گويد، كروبي خودش را جلو انداخته و موسوي براي رسيدن به جنبش دنبال آن مي دود! 

گفتم: خودشان را به چه روزي انداخته اند كه در داخل كشور آبرويي ندارند و دشمنان هم بعد از استفاده از آنها ديگر برايشان تره هم خرد نمي كنند. 

گفت: چه عرض كنم؟! خيلي به حمايت آمريكا دل بسته بودند! 

گفتم: يارو مدتي براي يكي از خان ها پادويي مي كرد به اين اميد كه چيزي بهش برسه. يك روز خان با عجله اومد خونه و به يارو گفت؛ زودباش چمدونت رو ببند. يارو با ذوق زدگي پرسيد كجا؟ كنار دريا؟ يا دامن صحرا؟ خان گفت؛ به تو ربطي نداره كه من مي خوام كجا برم، تو فقط چمدونت رو ببند و از جلو چشمم دور شو!

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین