«فقط تبليغات؟!»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد:
يكي از ويژگيها كه دولتهاي نهم و دهم را از دولتهاي گذشته متمايز ميسازد تاكيد شديدبر موفقيتهاي بينظير اين دولت درعرصههاي گوناگون داخلي و خارجي است، اين تاكيد گاه شامل موفقيتهاي داخلي ميشود اما چون با احساس عمومي مردم نسبت به شرايط واقعي كشور تفاوت دارد موجب «اعتماد زدايي» ميان دولت و ملت ميشود كه قطعا، هم در بهرهبرداري از فرصتها و هم در مقابله با تهديدها، ميتواند زيانبار باشد. در اين عرصه، ميتوان نمونههايي همچون ادعاهاي مربوط به كنترل گراني و بيكاري، كاهش تورم و نرخ سود بانكي، افزايش سرمايهگذاري خارجي و انعقاد قراردادهاي بزرگ اقتصادي مشاهده نمود كه به نظر ميرسد ادعاي دولت، حتي بسياري از اصولگرايان حامي دولت را قانع نكرده است. اينگونه ادعاها كه گاه با هدف پاسخگويي در برابر رقباي داخلي دولت صورت ميگيرد شايد بتواند در عرصه تبليغاتي، درخدمت بعضي حاميان دولت قرار گيرد اما اولا در درازمدت خاصيت خود را از دست خواهد داد و ثانيا، به دليل سلب اعتماد مردم نسبت به آمار و ارقام دولتي، دولت را از نعمت همراهي مردم با برنامههاي بعدي محروم خواهد ساخت.
اما به هر صورت، وجود فاصله ميان ادعاهاي داخلي با برخي واقعيات ملموس براي مردم يا وجود ترديد در خصوص تطابق ادعاها با واقعيات، يك امر داخلي تلقي مي شود و شايد بتوان راه حلهايي براي آن پيدا نمود. اين در حالي است كه متاسفانه علاقهبه «موفق دانستن دولت در همه عرصهها» مدتي است كه در تحولات بينالمللي مرتبط با ايران نيز وارد شده و گاه عدم واكنش مناسب دولت در برابر بعضي دولتهاي خارجي را به دنبال داشته است. شايد همين وضعيت، موجب جسارت زياده خواهان منطقهاي و جهاني شده تا با آسودگي به اظهار نظرهاي خصمانه و طرح مطالبات زياده خواهانه خود ادامه دهند. چند سال قبل، رئيس جمهور پس از بازگشت از نشست سران شوراي همكاري خليج فارس، با اين انتقاد مواجه شد كه «چرا ايران در نشستي شركت كرد كه در بيانيه پاياني آن، ادعاهاي واهي در خصوص جزاير سهگانه ايراني، تكرار شد؟» او با كم اهميت داشتن اين مسئله، اعلام كرد «بند مربوط به جزاير سه گانه، به صورت روتين در همه بيانيههاي شوري همكاري خليج فارس، تكرار ميشود.» ثمره آن كم انگاري، امروز در اظهارنظر بعضي دوستان فلسطيني و ونزوئلايي ايران مشاهده ميشود كه يكي با صراحت از خليج عربي نام ميبرد و ديگري به دوستان عرب خود اطمينان ميدهد كه «دوستي با ايران در حدي است كه امنيت و تماميت ارضي كشورهاي عربي، به خطر نيفتد!»
اما ظاهرا كم اهميت شمردن برخي زياده خواهيهاي منطقهاي، اكنون جاي خود را بر چشم بستن به اين زياده خواهيها داده است. ديروز سخنگوي وزارت خارجه ايران در جمع خبرنگاران داخلي و خارجي اعلام كرده است: «خوشبختانه با رايزنيها و اقدامات ما، دوستان منطقهاي ما در جريان جزئيات موضوع هستهاي ايران قرار گرفتند و نگرانيهاي آنها برطرف شده است.» اين در حالي است كه تنها يك روز قبل از اين اظهارات، رسانههاي داخلي و خارجي از مكاتبه نمك ناشناسانه عراقيها با مجامع بينالمللي براي القاي «نگران كننده بودن بعضي برنامههاي هستهاي ايران» خبر داده بودند. همان روز وزير خارجه كشور بند انگشتي امارات هم در كنار وزير خارجه تازه كار آلمان ايستاد و شوراي امنيت سازمان ملل را تشويق كرد تا براي تحت فشار قرار دادن ايران در موضوع هسته اي، قطعنامه چهارم را تصويب نمايد! روز يكشنبه هفته جاري ( سه روز قبل)هم وزير خارجه عربستان، از ايران خواسته بود «براي رفع نگراني منطقهاي در قبال برنامه هستهاي، به پيشنهاد 1+5 پاسخ دهد.» در واقع ادعاي سخنگوي وزارت خارجه ايران در خصوص «رفع نگراني دوستان منطقهاي از موضوع هسته اي ايران» در حالي صورت ميگيرد كه تنها در همين سه روز گذشته، سه همسايه مهم ايران تلاش كردهاند برنامه هستهاي ايران را يك نگراني بزرگ منطقهاي و جهاني، جلوه دهند. البته اگر از زاويه «موفق بيني» دولت به اظهارات اخير نگاه شود و به شرط آنكه تنها منبع خبرگيري مردم، همين اظهارات دولتي باشد، ميتوان مسئولان را در رسيدن به هدف خود موفق دانست . اما آيا كسيبه بازتاب جهاني و منطقهاي اين اظهارات ميانديشد؟ به عبارت ديگر آيا كسي نگران اين واقعيت نيست كه «دوستان منطقهاي» از اين به بعد مطمئن شوند كه «اصرار براي القاي موفقيت دولت ايران در رايزنيهاي منطقهاي و جهاني، بعضي دولتمردان را از واكنش جدي در برابر زياده خواهي ها و پرگوييها، منصرف خواهد ساخت و زياده گويان منطقهاي، ميتوانند هر چه دل تنگشان ميخواهد بگويند؟!»
وطن امروز:زمينهسازان اين ترور چه کساني هستند؟
«زمينهسازان اين ترور چه کساني هستند؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي وطن امروز به قلم عباس بصيري است كه در آن ميخوانيد؛روزي که پيکرهاي 72 شهيد از زير آوارهاي ساختمان مرکزي حزب جمهوري اسلامي در محله سرچشمه تهران توسط مردم بيرون کشيده ميشد، فتنه سيدابوالحسن بنيصدر به روزهاي اوج خودش رسيده بود. بنيصدر هر روز به بهانهاي، نعره «هل من مبارز» ميکشيد چون امر بر او مشتبه شده بود که ميتواند در برابر «امام و امت» بايستد.
بنيصدر کار را به جايي رساند که ميليشياي رجوي که آن روزها به «بازوان عملياتي»اش مبدل شده بودند در انتقام از مجلس شوراي اسلامي که به عدم کفايت سياسي بنيصدر راي قاطع داده بود 30خرداد 1360 در بيانيهاي به «امام و امت» اعلان جنگ مسلحانه دادند و با «چراغ سبز» بنيصدر، «منافقين مسلح» به سلاح سرد و گرم به جان ملت افتادند و ملت هم که صبرشان لبريز شده بود «تومار» «بنيصدر و رفقايش» را يک روزه پيچيدند و...
بنيصدر و ميليشياي منافقش که راهکار «شورش و جنگ خياباني» را شکستخورده ميدانستند، روي به ترور «ياران خميني» آوردند، «سيدعلي خامنهاي» نخستين کسي بود که هدف اين «توطئه جديد» باند بنيصدر- رجوي قرار گرفت و «بهشتي مظلوم و 72 يار انقلابياش» نخستين قربانيان آن شدند. و اينگونه منافقين که از «حمايت خلق» نااميد شده بودند رو به «خانههاي تيمي» آوردند و هر روز در اين «خانههاي تيمي» نقشه ترور يکي از «ياران خميني» را عملياتي ميکردند تا کار به انفجار دفتر رياستجمهوري در 8 شهريور 60 و شهادت رجايي و باهنر رسيد. حضرت روحالله آن روزها اما جواب جنبش بنيصدر را خوب داد که: «ما مثل شيشهايم، اگر شکسته شويم تيزتر ميشويم.» و براستي در اين اتفاقات متهم اصلي چه کسي بود؟ بنيصدر که به پشتوانه هواداران خيالياش ماهها کشور را به آشوب کشيده بود يا منافقين که ماشه اسلحه را ميچکاندند؟! از ماهها قبل از انتخابات رياستجمهوري خرداد 1388 زمزمههاي شومي به گوش ملت ميرسيد که اگر گوش را تيزتر ميکردي ميشد از فحواي برخي سخنرانيها و هشدارها بوي «توطئه و فتنه» را شنيد.
چه کسي هفتهها قبل از اينکه ستاد انتخاباتي يک کانديدا، «کميته صيانت از آرا» را تشکيل بدهد در سخنرانيهاي پيدا و پنهانش، «نطفه احتمال تقلب» را در افکار عمومي جامعه کاشت تا روزهاي بعد، اين «نطفه» رشد کند و بعد بشود «کميته صيانت از آرا»! سران ستاد اين کانديدا «چراغ سبز» را از چه کسي دريافت کرده بودند که با خيال راحت و آسوده آمدند و به ملت اطمينان دادند که «قرار است در انتخابات تقلب» شود، ملت به هوش باشيد؟! «ستاد فتنه سبز» پشتشان به چه کسي گرم بود که اينگونه قبل از اينکه انتخاباتي برگزار شود از «قطعيت تقلب» سخن بگويند و براي «صيانتش» کميته تشکيل بدهند و....؟ فضاي کشور داشت تيره و تار مي شد، غبار فتنه هر روز پررنگتر ميشد و اين بهترين شرايط براي «منافقين، بهائيان، سلطنتطلبان و...» بود ...که از مرزها عبور کنند و خودشان را به «وسط ميدان» فتنه برسانند و با رمز عمليات که همان ادعاي «تقلب» بود، خود را هرچه هماهنگتر کنند و از پشت پنجرههاي خانههاي تيمي، راهپيمايي و تظاهرات «جنبشسبز» را تماشا کنند و براي ورود به عمليات لحظهشماري کنند، شب انتخابات فرمان «شورش و آشوب» زده شد و «اهالي خانههاي تيمي» سر از پا نشناختند و به «جنبش سبز» پيوستند.
بانک آتش زدند، به ناموس ملت هجوم بردند، مغازه آتش زدند، به خانه خدا بيحرمتي کردند، مادر و دختري را به گلوله بستند، دختري را در خياباني خلوت «ترور رسانهاي» کرده هدف قرار دادند و سپس از آن فيلم گرفته و براي شبکههاي ماهوارهاي فرستادند و... ملت که اين صحنهها را ديدند، صفشان را از «جنبش سبز» جدا کردند و کار به دست «منافقين محارب» افتاد.
در اين فضا کار به جايي رسيد که مسعود و مريم رجوي- دوقلوهاي دوستداشتني آمريکا و اسرائيل- پيام دادند که «بله! ما نيروهايمان را فرستادهايم به ايران براي براندازي جمهورياسلامي». چه شده بود که اين منافقين بزدل و ترسو که روزگاري سرکردهشان مسعود رجوي و اربابشان بنيصدر به رنگ و لعاب و لباس زنانه پناه بردند و از کشور گريختند،اين روزها ژست چريکي ميگيرند و براي ملت ايران خط و نشان ميکشند.
چه کساني پاي اينان را به «خانه» ملت ايران باز کرده بودند؟ روز عاشورا اما به خيال خودشان ميخواستند کار انقلاب را يکسره کنند، به خيمههاي امام حسين (ع) حمله کردند، قرآن آتش زدند، نمازگزاران ظهر عاشورا را سنگباران کردند و... آنگاه سران فتنه برايشان بيانيه صادر کردند و «خداجويشان» خطاب کردند، آيا از اين بهتر ميشد اين «خداجويان محارب!» را شارژ کرد و تازه در بيانيهاي اعلام کرد که «شبکههاي اجتماعي سبز از اين به بعد منتظر بيانيههاي من نباشيد».
خودتان هروقت مصلحت ديديد به خيابانها بياييد، بعد معلوم ميشود بيشتر آشوبطلبان روز عاشورا از منافقين و بهائيان آن هم خارج از تهران آمده بودهاند؛ ملت پس از «حرمتشکني روز عاشورا» در قيام ميليوني 9دي خروشيدند و تومار سران فتنه سبز را براي هميشه پيچيدند. فتنهانگيزان که اين قيام ميليوني را ديدند، فاز عمليات را از سطح خيابان به نخبهها کشيدهاند، «ترور» نخبگان علمي و در آخرين آن، شهادت «دانشمند هستهاي» آغاز فاز جديد عمليات «خانههاي تيمي» است که چندي است در سايه «فتنه سبز» شروع شده است. زمينهسازان و ايجادکنندگان زمينه و بهاي «ترور» «دانشمند هستهاي» چه کساني هستند، منافقين، بهائيان يا... براستي متهم اصلي اين ترورها چه کساني هستند؟ ملت پاسخ را ميدانند.