bato-adv
کد خبر: ۴۱۹۱۶۵
فيض‌الله عرب‌سرخي در گفت‌وگو با «شرق»

پرسش‌های بی‌پاسخ انتخاباتی

پرسش‌های بی‌پاسخ انتخاباتی
در يک دوره هشت‌ساله تندروترين نيروها در ساختار سياسي کشور حاکم شدند و شرايط را آن‌قدر تخريب کردند که دولت روحاني با وجود سال‌ها تلاش نتوانست آن‌طور که بايد به بهبود شرايط کشور کمک کند. بنابراين اين تصور که اصلاح‌طلبان از صحنه کناره‌گيري کنند تا تندروها در صحنه سياسي کشور وارد شوند، کاملا اشتباه است، چراکه طی چند انتخابات اخير، اصلاح‌طلبان با حضور خود توانسته‌اند وضعيت گذشته را تعديل کنند. تفاوت دولت فعلي با دولت احمدي‌نژاد تفاوت در رأي‌دادن و رأي‌ندادن است. تفاوت رأي‌دادن و عدم حضور مردم در انتخابات در اين است که در يک دولت هفت قطع‌نامه بين‌المللي عليه کشورمان صادر مي‌شود و در دولت بعدي هفت قطع‌نامه شوراي امنيت سازمان ملل ملغي مي‌شود.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۷ - ۰۴ آذر ۱۳۹۸
در کنار همه حرف و حديث‌هايي که نسبت به نوع حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس، آرايش سياسي انتخابات اسفند، ميزان مشاركت مردم پاي صندوق‌هاي رأي و نگراني از احتمال پيروزي تندروها وجود داشت، اکنون مسئله بغرنج اعتراض‌های اخير نیز به آن افزوده شده است؛ وضعيتي که برحسب انتظار باز اصولگرايان را به پيروزي در انتخابات پيش‌رو، خوش‌بين‌تر از گذشته کرده است؛ غافل از اينکه اگر مسئله تنزل سرمايه‌هاي اجتماعي است، اين وضعيت به زيان هر دو جريان سياسي خواهد بود.
 
بر اين اساس، درباره مسائل یادشده شرق با فيض‌الله عرب‌سرخی به گفت‌وگو پرداخته‌ است. در ادامه این گفتگو را می‌خوانید:

اصلاح‌طلبان بر سر حضور مشروط در انتخابات به توافق رسيدند؛ اين در حالي است که هيچ چراغ سبزي براي موافقت نهادهاي نظارتي با شروط اصلاحات روشن نشده است. بنابراين وقتي نتيجه از هم‌اکنون معلوم است، چه ضرورتي به مشروط‌كردن حضور وجود دارد؟
مسئله مشارکت در انتخابات از مهم‌ترين موضوعات مرکز توافق اصلاح‌طلبان است و هيچ‌يک از اعضاي اين جريان در اهميت آن ترديد ندارد. اهميت حضور در انتخابات سبب مي‌شود بحث‌هاي بسياري درباره آن صورت بگيرد. اصلاح‌طلبان امروز مي‌توانند يک تصميم درباره انتخابات بگيرند و از سويي همان تصميم را يک هفته قبل از انتخابات هم اتخاذ کنند، اما چرا بايد تعجيل کرد درحالي‌که تا زمان انتخابات ممکن است رويدادهاي مختلفي رخ دهد. بنابراين بايد پذيرفت که نبايد با بي‌حوصلگي با مسئله انتخابات مواجه شد و در تصميم‌گيري تعجيل کرد يا امروز سخني گفت که فردا ناگزير به تغيير آن شد. مناسب‌ترين رويکرد در برابر انتخابات مشروط و حتي بدون قيد‌و‌شرط، اين است که بدون تعجيل، باحوصله، بحث فراوان، پس از وقوع رخدادهاي تأثيرگذار، رفتار شوراي نگهبان و در آخرين زمان ممکن درباره چگونگي حضور در انتخابات تصميم گرفت.
 
اصلاح‌طلبان در ماه‌هاي اخير ديدگاه‌هاي مختلفي را مطرح کردند و در نهايت در آستانه انتخابات تصميم نهايي اتخاذ خواهد شد؛ چراکه پس از نتيجه بررسي صلاحيت‌ها از سوي شوراي نگهبان مي‌توان دريافت که افراد تأييدشده از سوي اين نهاد چه کساني هستند و آيا اساسا امکان بازي با وجود نامزدهاي تأييدشده داريم؟ شرايط اجتماعي به چه صورتي است؟ پس بررسي و آناليز شرايط، اصلاح‌طلبان خواه در قالب شوراي عالي سياست‌گذاري و خواه فردي و حزبي مي‌توانند تصميم درست را اتخاذ کنند. ازاين‌رو، اکنون نيازي به تعجيل جريان اصلاحات در تصميم‌گيري نيست.

معتقديد دليلي براي تعجيل اصلاح‌طلبان برای چگونگي حضور در انتخابات وجود ندارد، درحالي‌که اصلاحات اين بار به دليل اعتراض‌های اخير بخش‌هايي از جامعه به دولت و انتقادها به فراکسيون اميد در مجلس، با شرايطی کاملا متفاوت روبه‌رو است؛ آيا با اين ‌همه نبايد افزايش بي‌اعتمادي جامعه را اضطراري انگاشت و دنبال چاره بود؟
جريان اصلاحات بايد در همه عرصه‌ها تلاش کند. اصلاح‌طلبان بايد شوراي نگهبان و مسئولان را به گسترده‌کردن دايره تأييد‌‌صلاحيت‌ها متقاعد کنند. تا زماني که اين جريان راهکار بهتري براي ايجاد تغيير ندارد، نبايد مشارکت مشروط در انتخابات را از دستور کار خارج کند. اين جريان بايد براي بهبود شرايط تلاش کند و در نهايت بر اساس آخرين ارزيابي‌ها، تصميم نهايي خود را اتخاذ کند.

عده‌اي از اصلاح‌طلبان بر اين اعتقادند که حضور مشروط در انتخابات و درخواست از نهادهاي نظارتي، به مفهوم تسليم است و اين نوع ورود با توجه به ‌احتمال موافقت‌نکردن شوراي نگهبان، حتي ممکن است به زيان اصلاح‌طلبان باشد. در اين صورت اساسا بهتر نيست اين جريان مانند گذشته به همان حضور بي‌قيدوشرط در انتخابات بسنده کند؟
گفت‌وگو با شوراي نگهبان براي بازترکردن دايره تأييد‌صلاحيت‌ها به‌هيچ‌عنوان به مفهوم تسليم نيست؛ زيرا اصلاح‌طلبان درصددند به شوراي نگهبان بگويند حتي اگر قانون اساسي هم اجازه ردصلاحيت‌هاي گسترده را بدهد، بازهم چنين روشي به صلاح کشور نيست و بايد اين نهاد در عملکرد خود تجديدنظر کند. اصلاح‌طلبان بايد درباره ضرورت‌ها و الزامات وضعيت موجود و شرايط خاص کشور به نهادهاي نظارتي هشدار دهند و از آنها بخواهند در روش خود تجديدنظر کنند. بنابراين بحث بر سر تأکيد بر خطيربودن شرايط کشور است. البته معتقدم شوراي نگهبان تنها مجري تصميمات است، اما به هر روي سخن درباره وضعيت کشور نه‌تنها به مفهوم تسليم نيست، بلکه وظيفه‌ای ملي از سوي همه جريان‌هاي سياسي نيز محسوب مي‌شود.

فارغ از نظارت استصوابي، اصلاح‌طلبان با مشکلی جدي‌تر یعنی کاهش اعتماد بدنه اجتماعي نیز با توجه به وقايع اخير روبه‌رو هستند؛ جريان اصلاحات براي ترميم اعتماد حاميانش بايد با چه مکانيسم و برنامه‌اي به انتخابات ورود پيدا کند؟
تصميم درباره مشارکت و رأي و عدم رأي به نامزدها حق جامعه است، اما آنچه ‌ به احزاب اصلاح‌طلب به‌عنوان بخشي از نيروهاي سياسي مرتبط است اين است که بايد رفتاري شفاف از خود در پيشگاه عموم نشان دهند. اين جريان بايد به جامعه توضيح دهد که با چه برنامه‌اي قرار است به انتخابات ورود پيدا کند و اساسا چه اهدافي را از تحقق اين برنامه‌ها در مجلس يازدهم دنبال مي‌کند. به ‌طور طبيعي هيچ جرياني براي مردم تصميم نمي‌گيرد، بلکه تنها پيشنهاد مي‌دهد. چنانچه جامعه صداقت اصلاح‌طلبان را باور کنند و راهکار اين جريان را به‌عنوان راه‌حلي مطلوب و اثرگذار براي برون‌رفت از شرايط کنوني بپذيرند، در اين صورت ممکن است براي حضور در انتخابات ترغيب شوند.
 
ممکن است افکار عمومي با توجه به ليست انتخاباتي اصلاح‌طلبان متقاعد به تلاش اين جريان برای کاهش مشکلات جامعه شود، زيرا اين ادعا که همه مشکلات به‌سرعت حل مي‌شود، سخني غيرواقعي است. اما ادعاي تلاش براي تعديل مشکلات بدون‌ترديد از سوي جامعه پذيرفته خواهد شد. اصلاح‌طلبان بايد در اين چارچوب تلاش کنند.

وضعيت موجود نشان مي‌دهد كه اصلاح‌طلبان خود نيز اميد چنداني به اقناع افکار عمومي ندارند. در چنين وضعي رويکرد سلبي تا چه اندازه پاسخ‌گوست؟
در هر صورت در يک دوره هشت‌ساله تندروترين نيروها در ساختار سياسي کشور حاکم شدند و شرايط را آن‌قدر تخريب کردند که دولت روحاني با وجود سال‌ها تلاش نتوانست آن‌طور که بايد به بهبود شرايط کشور کمک کند. بنابراين اين تصور که اصلاح‌طلبان از صحنه کناره‌گيري کنند تا تندروها در صحنه سياسي کشور وارد شوند، کاملا اشتباه است، چراکه طی چند انتخابات اخير، اصلاح‌طلبان با حضور خود توانسته‌اند وضعيت گذشته را تعديل کنند. تفاوت دولت فعلي با دولت احمدي‌نژاد تفاوت در رأي‌دادن و رأي‌ندادن است. تفاوت رأي‌دادن و عدم حضور مردم در انتخابات در اين است که در يک دولت هفت قطع‌نامه بين‌المللي عليه کشورمان صادر مي‌شود و در دولت بعدي هفت قطع‌نامه شوراي امنيت سازمان ملل ملغي مي‌شود.
 
بنابراين جامعه بايد بررسي کند که با رأي‌دادن نتيجه بهتري حاصل مي‌کند يا با رأي‌ندادن نتيجه بهتري به دست مي‌آورد، در غير اين صورت جريان اصلاحات بر سر کاستي‌هاي موجود سخني براي دفاع ندارد. ازاين‌رو، آيا بهتر نيست به‌جاي اينکه کشور در وضعيت سخت‌تر و پيچيده‌تري قرار بگيرد، اصلاح‌طلبان به بهبود شرايط کشور کمک کنند. در اين مدت ما در اين ارتباط با اقشار مختلف جامعه به گفت‌وگو خواهيم پرداخت و در انتها اين مردم هستند که تصميم مي‌گيرند در انتخابات شرکت کنند يا شرايط گذشته بار ديگر تکرار شود.

اما بخش‌هاي ناراضي در جامعه مي‌گويند که ما يک‌بار به جريان اصلاحات اعتماد کرديم و به روحاني رأي داديم، در مقابل اين اعتماد مطالباتمان محقق نشد؛ اين‌بار چرا بايد باز هم به اصلاح‌طلبان اعتماد کنيم؟
به ‌طور يقين شرايط کشور نسبت به گذشته بهبود پيدا کرده است، اما اين بهبود با سطح انتظارات جامعه منطبق نيست. اکنون نيز مي‌شود رأي نداد و به وضعيت گذشته بازگشت، البته اصلاح‌طلبان هم با قطعيت اظهارنظري نكرده‌اند. اين امکان وجود دارد که جريان اصلاحات اصلا کانديدايي نداشته باشد. تصميم اصلاح‌طلبان نهايتا تا ۱۰ روز مانده به برگزاري انتخابات اعلام خواهد شد. زماني که نتيجه تأييد صلاحيت‌ها اعلام شود، اصلاح‌طلبان تصميم نهايي‌شان را به مردم مي‌گويند. معتقديم وضعيت در دوره فعلي بهتر از دوره احمدي‌نژاد است، اما به‌هرروي کاستي‌ها کم نيست. انتظارات مردم بيش از اين بوده و به وعده‌هايي که مطرح شد، عمل نشده است.

سامانه «سرا» که اخيرا توسط اصلاح‌طلبان ايجاد شده است تأثيري در ترغيب جامعه برای شرکت در انتخابات مجلس دارد يا تنها مکانيسمي براي انتخاب بهتر نامزدها از سوي بدنه اصلاح‌طلبي محسوب مي‌شود؟
سامانه سرا روشي است که وضعيت اصلاح‌طلبان را در انتخاب نامزدها بهبود خواهد داد. اين سامانه به‌جاي تصميم‌گيري ۴۰ نفر در شوراي‌عالي سياست‌گذاري درباره نامزدها، انتخاب آنها را به بدنه فعال اصلاحات خواهد سپرد. اين روش به‌طورقطع کاستي‌هايی دارد، اما از اين جهت که فعالان اصلاح‌طلب در اين سامانه خود از ميان افرادي که تأييد صلاحيت شده‌اند اشخاصي را انتخاب مي‌کنند، مفيد است، زيرا به افزايش انگيزه نامزدها در فعاليت‌هاي انتخاباتي منجر خواهد شد و در نتيجه اين نامزدها در اقناع جامعه براي مشارکت در انتخابات تلاش بيشتري خواهند کرد. اما در مورد اين مسئله که ساختار به سرانجام خواهد رسيد يا خير و آيا ايراداتي دارد يا خير، بايد اذعان کرد که روش‌هاي موجود در اين ساختار محل ابهام است. اما به‌هرروي انتخاب نامزدها از سوي سرا بهتر از تصميمات گروه ۴۰ نفره در شوراي‌عالي سياست‌گذاري است و در نهايت فرصتي براي آزمايش سرا به وجود خواهد آمد.

به نظر می‌رسد با توجه به ابهامات موجود نسبت به سرا، اين سامانه آن‌طور که بايد از پختگي لازم برخوردار نيست و حتي براي ترغيب جامعه برای حضور در انتخابات راه‌حلي ندارد، ازاين‌رو اصلاح‌طلبان چگونه مي‌توانند مردم را ترغيب به مشارکت مانند انتخابات گذشته کنند؟ اساسا اميدي به برگزاري انتخاباتي با يک مشارکت نسبي وجود دارد؟
اصلاح‌طلبان بايد روي برنامه انتخاباتي خود کار کنند و با توجه به پتانسيل‌ها و امکانات موجود برنامه‌اي ارائه دهند که عملي باشد و نه تخيلي. بنابراين دو موضوع در دستور کار اصلاحات است و طرح سرا قصد ندارد برنامه انتخاباتي اصلاح‌طلبان را پوشش دهد. واقعيت آن است که نهادهاي انتخابي در مقاطع مختلف دچار افول شده‌اند. در گذشته مجلس با محدوديت امروز مواجه نبود و حتي رئيس‌جمهور با حجم گسترده موانع کنوني روبه‌رو نبود.
 
يک نگاه معتقد است که بايد از صحنه کنار کشيد و نگاه ديگر بر اين اعتقاد است که به هر ميزان که بشود بايد از شرايط به نفع اصلاحات استفاده کرد و هر فرصتي را غنيمت شمرد. به‌جاي اينکه عرصه‌هاي قدرت را به رقيب واگذار کنيم، بايد تلاش كنيم کارايي اين نهادها را با کمک افکار عمومي و برنامه‌هاي اصلاح‌طلبانه افزايش دهيم. بنابراين چنانچه اصلاح‌طلبان بر اين باورند که وضعيت تنها در صورت مشارکت مردم بهبود مي‌يابد، بايد اقدام کنند. از اين رو، مهم‌ترين مسئله‌اي که به يأس و نااميدي مي‌انجامد، تلاش براي ناکارآمدترکردن نهادهاي انتخابي است. اصلاح‌طلبان بايد در اين زمينه به روشنگري روي آورده و افکار عمومي را نسبت به دست‌هاي پشت پرده‌اي که تلاش دارند اين نهادها را ناکارآمد کنند، آگاه كرده و انتظارات عموم را هم البته از طريق اين نهادها در بخش‌هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي پيگيري كنند.
 
انتظاراتي وجود دارد و مردم در مورد آن سخن گفته‌اند؛ يکي از اين گام‌ها حذف محدوديت‌ها در محيط‌هاي دانشجويي به‌عنوان يک مسئله فرهنگي و اجتماعي است. بنابراين موضوعاتي که مردم خواستار پيگيري آن از ما اصلاح‌طلبان هستند، کاملا روشن است. مشکلات اقتصادي مردم در قالب بي‌کاري و تورم خود را نشان داده است؛ از اين رو، موضوعات نه تنها مبهم نيست بلکه محل اختلاف هم نيست.
 
امروز اگر مشکلات جامعه را از يک اصولگرا هم بپرسيم، او خواهد گفت که مردم مشکل اقتصادي دارند و براي رفع آن بايد تلاش کرد اما اينکه کدام راهکارها مي‌تواند به حل اين مشکل بينجامد، مسئله ديگري است. معتقدم نوع روابط با کشورهاي جهان در اين وضعيت مؤثر است. اگر خواهان کاهش مشکلات اقتصادي هستيم، ضمن استفاده از ظرفيت‌هاي داخل بايد با سياست تنش‌زدايي به سمت همکاري با جهان حرکت کنيم. مسئله تسليم نيست بلکه بحث بر سر استفاده از ظرفيت‌ها و دادوستدهاست.
 
تصور اينکه با اتکا بر ظرفيت‌هاي داخلي به صورت مطلق مي‌توان مشکلات کشور را حل كرد، تصور دقيقي نيست. بنابراين در حل مسائل اقتصادي، بهبود روابط با جهان از اهميت بالايي برخوردار است. زماني که به گذشته نگاه مي‌کنيد، بهترين دوره کشور در زمان دولت اصلاحات است چون در آن دوره روابط بهتري با ساير کشورها برقرار کرديم. دولت هفتم و هشتم تنها دوره بهار مطبوعات نبود بلکه در اين دوره پايين‌ترين نرخ تورم، بالاترين رشد اقتصادي و بيشترين رقم اشتغال را داشتيم. زيرا ايران داراي روابط بسيار مطلوبي با کشورهاي بزرگ و اثرگذار جهان بود. دولت اصلاحات موفق شد از ظرفيت‌هاي بين‌المللي براي بهبود وضعيت مردم استفاده کند. بنابراين امروز بهبود روابط با جهان و کاهش تنش مي‌تواند در بهبود وضعيت اقتصادي کشور بسيار مؤثر باشد.

اصلاح‌طلبان در انتخابات 94 و 96 با شعار تنش‌زدايي در روابط بين‌الملل، حل مشکلات اقتصادي و کمک به دولت براي حفظ برجام و... موفق به کسب صد کرسي در مجلس و نشاندن دوباره روحاني بر صندلي پاستور شدند اما مطالبات جامعه آن‌طور که بايد محقق نشد. به نظر مي‌رسد مردم ديگر به شاخصه‌هاي اصلاح‌طلبي اعتماد ندارند؛ از اين رو، تکرار شعارهاي گذشته چه فايده‌اي دارد و چه کمکي به اعتمادسازي مي‌کند؟
واقعيت آن است که راهکار بهتري سراغ نداريم. اگر راهکار جايگزيني وجود دارد که پاسخ‌گوي مسائل جامعه است، بايد همان راهکار را به کار گرفت. اما تا زماني که راهکار بهتري وجود ندارد، طبيعي است كه ناگزير به استفاده از اين راهکار هستيم. مردم البته مي‌توانند هرگونه که مي‌خواهند در انتخابات شرکت کنند. استدلال من نافي حقوق مردم نيست بلکه به عنوان فردي که تا حدي از تجربه سياسي برخوردارم به هم‌وطنانم پيشنهاد مي‌کنم در انتخابات شرکت کنند. در نهايت تشخيص با مردم است و اميدواريم اين منطق، اميد را هرچند کم به جامعه بازگرداند.

اصولگرايان با توجه به سردي فضاي انتخابات، نااميدي بخش‌هايي از جامعه و اعتراضات اخير، پيشاپيش خود را پيروز انتخابات اسفندماه مي‌دانند. با توجه به ناكامي قاليباف در چند انتخابات اخير آيا در صورت سرليستي وي يا هر فرد ديگري مي‌توان شانسي براي اصولگرايان جهت پيروزي در انتخابات متصور شد؟
واقعيت آن است که جبهه اصولگرايان فاقد انسجام است و اين مسئله نياز به بررسي ندارد. مصاحبه‌هاي بخش‌هاي مختلف جبهه اصولگرايي به وضوح نشان مي‌دهد که چنين انسجامي در اين جريان وجود ندارد. ثانيا در مقاطعي که اين انسجام در سطح حداکثري خود وجود داشت و آنها نسبت به پيروزي خود مطمئن بودند، در بسياري از دفعات باز هم پيروز انتخابات نبودند. بنابراين بايد تلاش کرد که اعتماد جامعه را براي بهبود شرايط جامعه به دست آورد. اگر اصولگرايان وضعيتي به تصوير کشيده‌اند که خود را پيروز انتخابات مي‌دانند، پيگيري مسئوليت مشکلات مردم بر دوش آنهاست.

با اين وصف معتقديد اگر قاليباف يا هر فرد ديگري سرليست شود، اين جريان باز هم شانس پيروزي در انتخابات اسفندماه را نخواهد داشت؟
مگر در دفعات گذشته که تصور آنها پيروزي صددرصدي بود، پيروز شدند؟! مگر در انتخابات رياست‌جمهوري 96 آنها با اطمينان نمي‌گفتند كانديداي ما‌ رئيس‌جمهور است؛ چرا اين اتفاق نيفتاد؟ بنابراين صرف اطمينان اصولگرايان از پيروزي کافي نيست، پيروزي در انتخابات به مسائل مختلف از جمله آرايش سياسي، نامزدها و وعده‌ها، نگاه جامعه و... بستگي دارد. اما به هر روي، هر يک از جريان‌ها حتي اگر اصولگرايان در انتخابات پيش‌رو پيروز شوند مسئول پيگيري مطالبات جامعه خواهند بود و اين واقعيت را تغيير نخواهد داد.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو