bato-adv

در قسمت سوم سریال «زندگی شگفت انگیز است» چه گذشت؟

در قسمت سوم سریال «زندگی شگفت انگیز است» چه گذشت؟
قسمت سوم سریال زندگی شگفت انگیز است با صحنه جلسه مشاوره سیمین و روزبه آغاز می‌شود. فلاش بک این قسمت به روز عروسی این دو نفر اختصاص دارد که دو نفر را در خودروی عروسیشان نشان می‌دهد. در این تصاویر پدر و مادر‌های عروس و داماد به همراه میهمانان زیاد در تالار عروسی دیده می‌شوند که به شادی مشغول هستند.
فرارو- سریال «زندگی شگفت انگیز است» در روز‌هایی از شبکه دوم سیما پخش می‌شود که مردم بیشتری به دلیل شیوع بیماری کرونا در خانه هستند و می‌توانند این سریال را ببینند. این سریال که در ژانر طنز اجتماعی تولید شده می‌تواند اندکی از ناراحتی‌ها و نگرانی‌های این روز‌های مخاطبان را کاهش دهد.

این سریال داستان خواستگاری و ازدواج زوج جوانی را روایت می‌کند که هرکدام به دلایلی حاضر نیستند این ازدواج سر بگیرد، اما هر دو در روند داستان در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که آنان را به این وصلت و ازدواج نزدیک‌تر می‌کند.

روزبه (رضا داوود نژاد) و سیمین (سحر ولد بیگی) زوج جوانی هستند که تقریبا بازی‌هایی شبیه آنچه که در سریال «زندگی شگفت انگیز است» از خود بروز داده اند در سال‌های گذشته در مجموعه‌های تلویزیونی دیگر از آنان دیده ایم.

سیمین دختری از خود راضی و از طبقه بالای جامعه است که به هر خواستگاری جواب مثبت نمی‌دهد به ویژه به روزبه، که از طبقه پایین‌تر جامعه است. هرچند روزبه زمانی با سیمین در یک دانشگاه تحصیل می‌کردند و از نزدیک با اخلاق و خلق و خلقیات یکدیگر آشنا بوده اند، اما این موضوع هرگز دلیلی برای این وصلت مورد توجه قرار نگرفته است.

قسمت سوم این سریال با صحنه جلسه مشاوره سیمین و روزبه آغاز می‌شود. فلاش بک این قسمت به روز عروسی این دو نفر اختصاص دارد که دو نفر را در خودروی عروسیشان نشان می‌دهد. در این تصاویر پدر و مادر‌های عروس و داماد به همراه میهمانان زیاد در تالار عروسی دیده می‌شوند که به شادی مشغول هستند. در مراسم عروسی شایسته رقیب و همکلاسی سیمین نیز حضور دارد. شایسته پیش‌تر از روزبه خواسته بود که به خواستگاری اش بیاید.

شایسته در مراسم عروسی کیکی را به سوی سیمین پرتاب می‌کند که به صورت سیمین می‌خورد و روزبه در برابر این اقدام شایسته ناراحت می‌شود. شایسته درباره دلیل این اقدام گفت که سیمین آبروی او را برده است.

در سکانس دیگر روزبه برنامه‌های آینده زندگی خود را برای سیمین بازگو می‌کند و به سیمین گفت، می‌خواهم در کار و فعالیت‌های ساختمانی فعالیت کنم تا به زندگی خوبی برسیم. سیمین پس از مدتی فکر از عاقبت این کار گفت که من پشتت هستم.

سیمین پس از مدتی خود را در یک خانه بزرگ و با وسایل مجهز زندگی می‌بیبند. پدر روزبه این آپارتمان را برای آنان تهیه کرده است. سیمین وقتی متوجه شد که این خانه کرایه است و پول پیش آن را پدر روزبه پرداخت کرده، خوشحال نمی‌شود.

پدر روزبه گفت، پول پیش این خانه را من دادم و ماهی سه میلیون تومان اجاره اش است. روزبه و سیمین هر دو این مبلغ کرایه را زیاد می‌دانند.

زندگی مشترک آنان آغاز می‌شود و روزبه مثل گذشته به سیمین قول می‌دهد که به بزودی خانه‌ای بزرگ برای او می‌خرد. در سکانس دیگر یک پروژه ساختمانی روزبه فرو می‌ریزد. روزبه در کار ساختمانی موفق نبوده و ساختمانی که احداث کرده بود کج است که با نارضایتی رئیس و معاون شرکت سیمین رو به رو می‌شود.

رئیس شرکت گفت که من پروانه روزبه را باطل می‌کنم تا از این پس چنین ساختمان‌هایی احداث نکند. سیمین پس از این ماجرا به روزبه گفت، باید قدم به قدم این مسیر را بروی و برای پیشرفت عجله نکنی. سیمین از روزبه می‌خواهد از فردا دنبال کار برود تا خرج زندگی را در بیاورد.

در سکانس دیگر شیرزاد از سیمین می‌خواهد که اگر از روزبه ناراضی است از او طلاق بگیرد. سیمین گفت که من هم روزبه را دوست دارم و هم از او باردار هستم که این خبر با خوشحالی پدر و مادرش روبرو می‌شود. در سکانس دیگر سیمین با یک بچه در بیمارستان دیده می‌شود که شیرزاد در کنار او هست.

شیرزاد همچنان از رفتار روزبه ناراحت است، اما سیمین از او حمایت می‌کند و به پدرش گفت که او هر روز دنبال کاره و از این اداره به آن اداره می‌رود و بالاخره مشغوله. شیرزاد به شوخی گفت که تو با این انتخابت به زندگی ات کنده زدی که هر دو با صدای بلند خندیدند.

در صحنه دیگر روزبه و سیمین با بردیا دیده می‌شوند. مهم‌ترین حرف زندگیشان فعلا، کار و شغل روزبه است. روزبه به سیمین گفت که هر روز دنبال کارم، ولی تا حالا موفق نشدم. روزبه برای حل مشکلاتش گفت که باید زمین را بفروشیم. سیمین با این پیشنهاد به شدت مخالفت می‌کند و گفت، این زمین مال بردیا پسرش است و نباید فروخته شود.

در سکانس دیگر باز دو نفر در اتاق مشاور به بازگویی مسایل زندگی خود مشغول هستند. فلاش بک این قسمت، مراسم عقد خواهر روزبه و برادر سیمین را نشان می‌دهد که میهمانان پس از گفتن بله عروس، کف می‌زنند.

سیمین و روزبه در مراسم عروسی، در باره آینده بچه خود صحبت می‌کنند و سیمین از اینکه وضعیت کار و درآمد روزبه مشخص نیست همچنان حرض می‌خورد. با اینحال سیمین به خاطر نداشتن درآمد همسرش راضی به فروختن زمین می‌شود. سیمین از روزبه می‌خواهد که فردا آگهی فروش زمین را به روزنامه‌ها بدهد.

بازار خرید و فروش راکد است و روزبه با تماس‌های مکرر با بنگاه‌ها به این نتیجه می‌رسد که نمی‌تواند در زمان حاضر این زمین را بفروشد. سیمین به روزبه گفت که قیمت زمین را پایین بیاورد تا بلکه خریداری پیدا بشه. روزبه گفت که فکر نمی‌کنم خریداری در این موقعیت پیدا بشه، چون خرید و فروش فعلا راکد است.

برادر سیمین به سربازی می‌رود و خانواده اش او را بدرقه می‌کند. جلسه سیمین و روزبه با مشاور ادامه دارد. سیمین و روزبه در این جلسه گفتند که وضع مالی ما خیلی بدتر شده که حتی تصمیم به فروش برخی از لوازم را گرفتیم.

وضع زندگی آنان خیلی بد شده و بهترین غذای آنان تخم مرغ است که به هریک یک تخم مرغ می‌رسد. آنان بجای گوشت، سویا می‌خرند و خیلی از خوراکی‌ها و اقلام نیز از سفره‌های آنان حذف شده است.

سیمین همچنان از بیکاری و خانه نشینی روزبه ناراحت است. روزبه به سیمین گفت که چرا این قدر سرکوفت می‌زنی. دعوای آنان بالا می‌گیرد. روزبه گفت: اگر این زمین فروش می‌رفت این طور گرفتارنمی شدند. سیمین به طعنه گفت، باز این مال و زمین پدرم است که شاید تو رو نجات دهد.

از بنگاه به روزبه زنگ می‌زنند. روزبه در جواب زنگ تلفن شکوه صاحب بنگاه که حال روزش را پرسیده بود، گفت که امروزم مثل روز‌های قبل هست. شکوه در این لحظه گفت که قیمت زمین تون ۱۰ برابر شده است. سیمین و روزبه پس از شنیدن این خبر هر دو خوشحال می‌شوند و بلافاصله به طرف بنگاه حرکت می‌کنند.

وقتی به بنگاه می‌رسند صاحب بنگاه از روزبه می‌خواهد کمی خصوصی باهم حرف بزنند. روزبه خطاب به شکوه گفت، مشتری دست به نقد است و تو حالا منو آوردی اینجا. شکوه گفت که فعلا زمین نفروش شاید گرون بشه. روزبه هم گفت، شاید هم نشه. شکوه گفت، میشه، ما می‌تونیم ساختمان در این زمین بسازیم. روزبه پیش مشتری آمد و گفت که ما منصرف شدیم. سیمین با این حرف و پیشنهاد مخالفت کرد. بنگاه دار گفت که من تضمین می‌دهم که با مشارکت یک بساز و بفروش آن را بسازیم و شما چند برابر سود بکنید. سیمین گفت که نمی‌توان به این شکوه و بنگاه دار اعتماد کرد. بنگاه دار به سیمین گفت که شما به من اعتماد کنید. سیمین در جواب گفت، امیدوارم!

روزبه و شکوه پس از مدتی به دفتر کار سیمین با یک جعبه شیرینی می‌روند. سیمین با دیدن این دو نفر گفت، یعنی تمام شد. شکوه گفت، امیدوارم تا سه سال دیگر سه واحد ۱۲۰ متری با یک سود زیاد نصیب تان خواهد شد. ما میلگرد‌های زیادی از چین خواهیم آورد که پر از سود است. در این لحظه رئیس شرکت به اتاق سیمین که روزبه و شکوه مشغول صحبت بودند، می‌آید. رئیس شرکت به سیمین در باره یک طرح تحقیقاتی صبحت می‌کند سپس از روزبه می‌خواهد که از اتاق بیرون بیاید. رئیس شرکت گفت که به دوستت بگو با این کت جلو به این شرکت نیاید! سیمین پس از رفتن رئیس شرکت به روزبه گفت که رئیس به تو چه گفت که هر چه التماس کرد روزبه چیزی به او نگفت.

وضع روزبه خیلی خوب می‌شود و پول زیادی از زمین و معامله کسب کردند. او درحالی که پول‌های زیادی به سیمین نشان می‌دهد باهم خوشحالی می‌کنند. سپس به فروشگاه رفتند و خیلی وسایل برای بردیا پسرشان و خانه شان خریدند. روزبه گفت که بعداز اینکه سه واحد آپارتمان ۱۲۰ متری را تحویل بگیریم وضع ما چند برابر بهتر خواهد شد.

سیمین با یک نامه پیش منشی رئیس شرکت می‌آید و نامه استعفای خود را به او می‌دهد. او در جواب منشی در باره علت استعفایش گفت که دیگر به این پول و این کار بی ارزش نیازی ندارد و اکنون وضع مالی شان خیلی بهتر شده است.

سکانس دیگر مشاور و سیمین و روزبه را نشان می‌دهد. مشاور گفت که پولدار شدی و پول زیادی نیز زندگی را خراب می‌کند و دل آدم را می‌زند. سیمین گفت که کدام پول! از پول خبری نیست. فلاش بک؛ میهمانی خانوادگی با حضور هر دو خانواده در جریان است و روزبه وقتی وارد می‌شود با ناراحتی گفت که خیلی خسته است و دیگر به میهمانی نیامد. همه میهمانان ازجمله شیرزاد و سیمین از این موضوع تعجب کردند. سیمین به اتاقش می‌رود و روزبه گفت که شکوه از چین برنگشته است. یک میلیارد از بین رفته و چک‌هایی با امضای من در دست دارد و ۴۰۰ میلیون تومان و یک میلیارد تومان ضمانت کردم. سیمین خیلی ناراحت شد. روزبه گفت که همه چیزو درست می‌کند. سیمین از حال می‌رود.

در سکانس دیگر مشاور خطاب به سیمین و روزبه گفت، که آه فهمیدم، دلیل اصلی طلاق شما، بی پولی بوده که سیمین بلافاصله گفت که نه، دلیل اصلی خیانت بوده است.

قسمت سوم سریال «زندگی شگفت انگیز است» همین جا به پایان می‌رسد و معلوم نیست چه به زندگی آینده این دو زوج که حالا یک فرزند خردسال هم دارند خواهد آمد. روزبه و سیمین نه تنها حالا نمی‌توانند حرفی از سه واحد آپارتمان و همچنین سود‌هایی که قرار بود از طریق فروش میلگرد‌ها به آنان برسد بزنند بلکه روزبه با امضای چک‌های بی محل و بدهکار‌های سنگینی که ببار آورده در معرض زندانی شدن است.

از طرفی سیمین با استعفای خود، دیگرشغل و کاری ندارد درحالی که این خانواده برای بزرگ کردن فرزند خود و همچنین هزینه روزمره زندگی به در آمد نیاز دارند.
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین